[hadith]أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَةِ. أَلَا وَ إِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا. أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا یَنْفَعُهُ الْحَقُّ یَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا یَسْتَقِیمُ بهِ الْهُدَی یَجُرُّ بهِ الضَّلَالُ إِلَی الرَّدَی. أَلَا وَ إِنَّکُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بالظَّعْنِ وَ دُلِلْتُمْ عَلَی الزَّاد. وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ. فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا [تُحْرِزُونَ] تَحْرُزُونَ بهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 2، صفحه 104-98

مطلب ششم: حضرت توجه می دهند، که انسان نباید در انجام دادن اعمال نیک حالت خوشی او، با حالت ناخوشی اش فرق داشته باشد، و امام (ع) گویا در این فراز کسی را که در حال خوشی و لذّت از یاد خدا غافل و از عبادت او روگردان است، و در هنگام ناخوشی و گرفتاری به درگاه او می نالد و به او پناه می برد، مورد سرزنش قرار داده است، زیرا این، صفت بندگی خدا نیست و در قرآن نیز خداوند به چنین سرزنشی اشاره فرموده است: «وَ إِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَی الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً» و جز این از آیات دیگر- بلکه شأن بنده خاصّ خدا آن است که در حال سختی و رفاه خدا را یکسان عبادت کند، به طوری که در مقابل شدّت، صبر و در برابر رفاه و خوشی شکرگزار خداوند باشد و عبادت او را نه از روی ترس انجام دهد و نه برای طمع، بلکه در هر دو حالت او را یکسان بپرستد. 

مطلب هفتم: عبارت امام (ع) «الا و انّی لم ار کالجنّة نام طالبها و لا کالنّار نام هاربها»، 

«بدانید که من هرگز جوینده نعمتی را ندیدم که مانند خواهان بهشت در خواب غفلت باشد و نه فردی فراری از رنج و گرفتاری را که مانند، فرار کننده از دوزخ، غفلت ورزد.» شارح در مقام شرح این سخن می فرماید: ضمیر «ها» در «طالبها» و «هاربها» به مفعول اوّل نعمت و نقمت بر می گردد که در هر دو مورد مشبّه محذوف است و تقدیر عبارت چنین است: «لم ار نعمة کالجنّة نام طالبها و لا نقمة کالنّار نام هاربها» و فعل «نام» در محل نصب و مفعول دوّم است نتیجه گفتار این است که امام (ع) در این عبارت علم به وجود چیزی شبیه به بهشت و دوزخ را که خواهان آن به خواب غفلت فرو رفته و فراری و دچار بی خبری باشد از خود نفی فرموده است، ولی آگاهی خود را نسبت به خود تشبیه و جهت آن نفی نکرده اند. و با ذکر مفعول دوم «نام...» که در هر دو مورد وجه شبه صفتی جاری بر غیر موصوف می باشد به دو نکته دقیق اشاره شده است: نکته اول: معتقدان به بهشت و دوزخ را که در خوابگاه طبیعت خفته اند آگاه فرموده که بیدار شوند و خود را برای به جا آوردن اعمال، در جهت سرانجام خوش یا ناخوش آینده آماده کنند. 

نکته دوم: گویا امام (ع) از کسی که یقین به وجود بهشت و نعمتهای بی پایان آن دارد و با این حال از انجام کارهایی که او را به آن نعمتها برساند سرباز می زند، اظهار شگفتی می فرماید و نیز کسی که دوزخ را پیش روی خویش می بیند و غفلت می کند و وسیله نجات خود را از آن فراهم نمی سازد به دیده اعجاب می نگرد. 

مطلب هشتم: «الا و انّه من لم ینفعه الحقّ یضرّه الباطل»، 

«کسی را که حقّ سود ندهد دچار زیان باطل خواهد شد.» ضمیر در «انّه» ضمیر شان است. امام (ع) از به کار بردن کلمه «حق» رو آوردن به خدا، همراه با اعمال شایسته را که بر وفق عقاید صحیح اسلامی باشد، اراده فرموده است. و از کلمه «باطل» پشت کردن به خدا و توجه به غیر او را از چیزهایی که برای آخرت سودی ندارد قصد کرده است و این، هشداری است بر این که هرگاه از سوی حقّ سود و منفعتی نباشد زیان باطل حتمی است. به صورت قضیه شرطیه متصله بیان شده و این ملازمه بسیار روشن است، زیرا نفس وجود حق، سود را به همراه دارد. پس نبودن سود آن، باعث نبودن خود حق است. 

آنجا که حق وجود نداشته باشد باطل ظهور می یابد، به علت این که اعتقاد و عمل مکلّف، هرگاه مطابق دستورهای الهی باشد حق و گرنه باطل است. پس با نبودن حق، باطل امری است مسلّم و یقینی و با وجود باطل زیان آن حتمی است. 

با این بیان روشن شد که نبودن سود حق، مستلزم وجود سود باطل است. بنا بر این مراد امام (ع) از دستور به همراه بودن با حق، چیزی است که سود آن را با خود دارد و منظور از نفی باطل هم نفی ضرر آن است، زیرا فرمانبرداری از اوامر الهی و توجه به او، وسیله باریافتن به جوار قدس اوست و بر عکس توجّه به غیر او که از آن به باطل تعبیر می شود باعث نقصانی می شود، که انسان را از همراهی با پیشگامان باز می دارد و به ژرفای درّه هلاکت زا سرازیر می کند، و این خود، عین زیان و ضرر است با این توضیح سرّ فرمایش امام (ع) از جمله: «من لم ینفعه الحقّ یضرّه الباطل» روشن و آشکار می شود. 

عقیده منکران عالم آخرت: برخی از مدعیان علم و دانش که از درک این ملازمه غافل بوده اند، گفته اند: وعیدهایی که در کتب آسمانی آمده صرفا برای ترساندن مردم است نه این که حقیقة در آن عالم برای بدکاران بدبختی و شقاوتی باشد، و برای این عقیده خود به یک سلسله تمثیلات خطابی استدلال کرده اند که گر چه در مرحله نخست از مشهورات می نماید ولی وقتی که خوب دقت شود از مشهورات نیست. 

مطلب نهم: «و من لا یستقیم به الهدی یجرّ به الضّلال الی الرّدی»،

«کسی که هدایت او را به راه راست نکشاند گمراهی به پستی اش می کشاند.» در توضیح این جمله شارح می گوید: از کلمه «هدی» روشنایی دانش و ایمان و از کلمه «ضلال» نادانی و خروج از فرمان الهی اراده شده است و معنای عبارت چنین است: هر کس را که نور علم و ایمان و به فرمان عقل به راه خدا رهبری نکند و او را به راه راست نکشاند، ناچار جهل و بی ایمانی او را از راه صحیح به سوی افراط یا تفریط منحرف می کند و ملازمه این قضیه شرطیه نیز روشن است زیرا چون لازمه وجود هدایت، استقامت و پایداری انسان در راه راست است، پس نبودن استقامت به وسیله هدایت لازمه اش نبودن اصل هدایت است و چون هدایت نباشد ضلالت و گمراهی جایگزین آن می شود و وجود ضلالت هم انسان را به سیاهچالهای پستی می کشاند و به دوزخ سرازیر می کند. 

مطلب دهم: فرموده امام: «الا و انّکم قد امرتم بالظّعن و دللتم علی الزّاد»،

«آگاه باشید که به شما فرمان کوچ داده شده و به توشه گرفتن برای سفر راهنمایی شده اید» این قسمت از سخن امام (ع) هشداری است در مورد دستورهایی که حاوی کوچ کردن و رفتن از این جهان است. چنان که پروردگار متعال می فرماید: «فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ» و جای دیگر می فرماید: «سابقُوا إِلی  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»، و نیز دستورهایی که در باره توشه گرفتن برای سفر آخرت است، مانند: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ».

شارح پس از توضیح معنای عبارت به نکته ای ادبی که در این قسمت از سخنان امام (ع) است می پردازد و می گوید که امام (ع) با استعاره آوردن کلمه «ظعن» برای سفر به سوی خدا و کلمه «زاد» برای چیزی که باعث نزدیک شدن به اوست، کلام را زیبا کرده است و بیان حکمتی که در استعاره نخست به نظر می آید این است: همچنان که ظعن پیمودن راه با قدمهای جسمانی یا با مرکبی مانند شتر و غیر اینهاست، سفر به سوی خدا نیز طیّ مراحل معنوی با پای عقل می باشد و سرّی که در استعاره دوم نهفته است این است: همان طور که در سفر دنیا انسان برای تقویت نیروی حرکت بدنی نیازمند به زاد و توشه است، کارهایی هم که باعث نزدیک شدن به ساحت قرب الهی است روح انسان را برای رسیدن به پیشگاه ربوبی نیرو می بخشد. تشبیهی که در این عبارت به کار رفته از بهترین تشبیهاتی است که میان دو چیز وحدت و یگانگی ایجاد می کند و به همان اندازه که مشابهت قوی است استعاره نیز زیباست. 

مطلب یازدهم: امام (ع) هشداری است بر ترسناکترین اموری که باید از آن بر حذر بود تا بتوان از آن در امان بود و آن جمع میان پیروی از هوا و هوس و آرزوی دراز است و همین سخن را امام (ع) در جای دیگر با ذکر دلیل این دو بیان می فرماید که ما معنی این قسمت را نیز به آن جا واگذار می کنیم و در این جا کافی است که به یک مطلب اشاره شود که امام (ع) پس از توجه دادن به رفتن از این جهان و دستور برداشتن توشه سفر، امر به حذر کردن از این دو فرموده است، زیرا اجتماع این دو صفت وسیله دور شدن از آخرت است، که این خود موجب عدم آمادگی برای سفر و برنگرفتن توشه آخرت می شود. پس انسانها را از این دو بر حذر داشته است تا از آنها دوری کنند و با دوری کردن از آنها توجّه به برداشتن توشه سفر و آمادگی برای رفتن از جهان دنیا حاصل شود.

با این دلیل، امام (ع) پس از بر حذر داشتن از آن دو دستور توشه گرفتن را صادر فرموده است. «من الدنیا...» در این عبارت: «از دنیا در دنیا» نوعی لطف و زیبایی نهفته است. و آن این است: توشه ای که انسان را به مقام قرب الهی می رساند، یا علم است و یا عمل، و هر دو از دنیا به دست می آید، چرا زیرا بدون شک، عمل حرکات و سکناتی است که با هیأتهای ویژه ای با همین بدن مادّی صورت می پذیرد و تمام اینها از دنیا و در دنیا حاصل می شود و امّا این که علم از دنیاست، به واسطه این است که استکمال آن نیز منوط به همین بدن است که یا از طریق حواسّ ظاهری (حواس پنجگانه) و باطنی (خیال، واهمه و...) و یا به واسطه توجّه عقل به موارد اشتراک و اختلاف امور محسوس به دست می آید. پر واضح است که اینها نیز از امور دنیوی است و در همین دنیا حاصل می شود. 

در بیان این عبارت: «ما تحرزون انفسکم به غدا» امام (ع) اشاره فرموده است به این که هر گونه توشه ای که انسان به آن وسیله خود را آماده وصول به جوار رحمت الهی کند باعث کاهش عذاب او می شود و در روز قیامت که حتّی اموال و اولاد به درد انسان نمی خورند وسیله نجات او خواهد بود. 

این فصل از سخنان امام در لطافت و ظرافت سخن مراتب و مراحلی را طی کرده است که انسان را به نحو احسن تحت تأثیر اوامر و نواهی الهی قرار می دهد و اگر در روش سخنان آن حضرت دقت کنیم و عظمت الفاظ آن را بسنجیم و استحکام معانی آن را که مطابق براهین عقلی است در نظر بگیریم و به زیبایی استعاره ها و تشبیها و موقعیّتهای آنها را توجّه کنیم بخوبی در خواهیم یافت که این سخنان جز از سرچشمه علم لدنّی و منابع فیض ربّانی صادر نشده است، و این دقت و تأمّل آن فرصت را به ما خواهد داد که فرق میان سخن امام (ع) و دیگر سخنان را به آسانی دریابیم. «و باللّه العصمة و التّوفیق».