[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یذکر فیها آل محمد (صلی الله علیه وآله):

هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ؛ یُخْبرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ

،

وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ [حُکْمِ] مَنْطِقِهِمْ؛ لَا یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ، وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ؛ بهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَی نِصَابهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ [مَقَامِهِ] وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبتِهِ؛ عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعَایَةٍ وَ رِعَایَةٍ، لَا عَقْلَ سَمَاعٍ وَ رِوَایَةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ.[/hadith]

از خطبه های آن حضرت که از آل رسول سخن می گوید:

«هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ...»،

امام (ع) در این خطبه اوصافی برای اهل بیت پیامبر ذکر کرده است از این قرار:

1-  آنها مایه حیات دانش هستند، علم را تشبیه به موجود زنده کرده که وجود دارد و سودمند است و بطور مجاز آنان را حیات نامیده و اسم سبب را روی مسبب گذارده است.

2-  آنان سبب مرگ جهل و نادانی می باشند، از راه استعاره برای نادانی، موت و مرگ قائل شده است، زیرا با وجود ایشان جهل معدوم و فانی می شود و مانند جمله پیش، لفظ موت را از باب مجاز، بر آنها اطلاق فرموده است.

3-  حلم و بردباریشان حکایت از دانش آنان می کند چون علم به موقعیّتهای حلم دارند و این جمله اشاره دارد به این که میان دو صفت پسندیده دانش و بردباری تلازم برقرار است، بنا بر این اهل بیت پیامبر چون به ارزش و موقعیت بردباری عالم هستند از این رو در تمام موارد، حلم و بردباری نشان می دهند.

4-  سکوت آنان از محکم بودن بیانشان در مواقع سخن گفتن حکایت می کند زیرا کسی که بداند در کجا و چه وقت باید سکوت کرد موارد سخن گفتن را هم می داند و گرنه هر وقت و هر جا و بی مورد به سخن خواهد پرداخت یعنی در موضع سکوت حرف می زند و این بر خلاف علم خواهد بود.

5-  آنان با حق مخالفتی ندارند یعنی چون به حق و راههای وصول به آن، علم و آگاهی دارند و حلاوت آن را چشیده اند، از آن دست برنمی دارند و به سوی صفت ناپسند افراط و تفریط گرایش پیدا نمی کنند.

6-  و چون علم به حقیقت دارند، در آن اختلاف و جنگ و نزاعی راه نمی اندازند.

7-  ایشان پایه ها و ستونهای اسلام هستند این نامگذاری استعاره است، زیرا چنان که خانه به وسیله پایه ها نگهداری می شود و بر روی آن قرار دارد، اهل بیت رسول خدا هم مایه قوام وجودی دین هستند، و به علمشان از آن نگهداری و حراست می کنند.

8-  آنها پناهگاههای اسلام هستند، واژه «ولایج» را بطور استعاره بر اهل بیت اطلاق کرده است، زیرا آنان مرجع خلق هستند و جامعه از دست جهل و لو احق آن و از عذاب آخرت، به علم و هدایت، و پیروی از ایشان پناه می برد، همان طور که هر کس داخل نماز می شود، به آن پناه می برد.

9-  به وسیله ایشان حق به اصل و بنیان خود برمی گردد، یعنی با خلافت و ولایت امام (ع) حق به سوی اصل و اساس خود بازگشت می کند.

«و انزاح الباطل عن مقامه»،

این جمله اشاره به این مطلب است که قبل از خلافت و حکومت حضرت، در زمان عثمان، احکام و قوانین بر خلاف شرع اسلام جاری می شد، زیرا نقل شده است که عثمان بدعتها در دین گذاشت، و در زمان او بنی امیّه بر بیت المال مسلمانان مسلط شدند و بر خلاف حق در آن دخل و تصرف داشتند که شرحش در خطبه های پیش بیان شده است، و با به خلافت رسیدن حضرت، هر حقی به اهلش رسید، و به اصل و قرارگاه خود بازگشت، و همین حق هر گاه در غیر موردش باشد، باطل است، مقام باطل یعنی غیر مورد حق، و با ولایت و حکومت امام (ع) باطل از جایگاهش دور شد و زبان کسی که از باطل طرفداری می کند و به باطل سخن می گوید، با خلافت حضرت، از ریشه بر کنده شد، انقطاع زبان استعاره از ساکت شدن باطل است که چون از گفتن می ماند شبیه به قطع شده می باشد و برای تاکید در انقطاع کلمه من منبته را به عنوان ترشیح برای آن آورده است.

10-  دین را شناختند، شناختن نگهداری و حفاظت، نه شناختن این که حرفی بشنوند و سخنی بگویند، توضیح مطلب آن که در گذشته، دانستی که برای شناخت و درک مطلب، سه درجه وجود دارد که کمترینش تصور آن به اعتبار نامش می باشد، و بالاترینش تصور آن بر حسب حقیقت و کنه آن است، و درجه متوسط آن است که اوصاف و لوازم مخصوص به آن، و برخی اجزایش را درک کند، و درک و تعقلی که ائمه اطهار از دین داشتند بالاترین درجه شناخت بود که همان معنای رعایت و حفاظت می باشد، و حفاظت آنان از دین به آن است که آن را به دیگران بیاموزند و یاد آن را زنده دارند و در برابر آن احتیاط را از دست ندهند، نه این که تنها به نامی از آن و شنیدن الفاظی از دیگران قناعت کنند.

«فانّ رواة العلم کثیر... تا آخر»،

یعنی چنان نیست که هر کس خبر از دانش دهد و چیزی از آن بشنود، عالم به آن علم و نگه دار آن می باشد بلکه این مطلب عامّی است و عام مستلزم خاص نیست، و به این بیان حضرت اشاره کرده است به این که این گونه اشخاص که رعایت اصل علم کنند و جامع فضایل باشند بسیار اندکند. توفیق از خداوند است.