[hadith]وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَ تَجْهِیزَهُ‏:

بأَبی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ، لَقَد انْقَطَعَ بمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ؛ خَصَّصْتَ حَتَّی صِرْتَ مُسَلِّیاً عَمَّنْ سوَاکَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّی صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً؛ وَ لَوْ لَا أَنَّکَ أَمَرْتَ بالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لَأَنْفَدْنَا عَلَیْکَ مَاءَ الشُّئُونِ وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلًا وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلَّا لَکَ، وَ لَکِنَّهُ مَا لَا یُمْلَکُ رَدُّهُ وَ لَا یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ. بأَبی أَنْتَ وَ أُمِّی، اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ‏.[/hadith]

آن حضرت هنگامی که پیامبر اکرم را غسل می داد و او را مهیای دفن می کرد این سخنان را ایراد فرمود:

فرموده است: «بابی انت و امّی»:

این عبارت (جار و مجرور) متعلق به فعل محذوفی است که أفدیک می باشد. و این که حضرت در باره پیامبر می گوید: با مرگ تو چیزی قطع شد که در مرگ هیچ کسی قطع نشد به خاطر آن است که ایشان آخرین پیامبر بود و پس از وی وحی و پیامبری نیست، و منظور از اخبار آسمان، وحی الهی است، اما اهل تأویل می گویند آسمان کنایه از جایگاه بلند معنوی یعنی آسمان غیب و مقام فرشتگان عالم بالاست.

«خصصت... سواء»:

مصیبت تو این خصوصیت دارد که پس از این هرگز مردم مثل آن را نخواهند دید و از این رو فقدان تو برای تمام مصائب آنان در فقدان عزیزانشان، مایه تسلیت و دلداری شد و دل تمام آنها را بطور مساوی جریحه دار ساخت، در حالی که خصوصیت و عمومیت صفت مصیبت می باشند ولی در عبارت، آنها را به خود پیامبر نسبت داده است به آن دلیل که این مصیبت و اندوه به خاطر آن حضرت می باشد.

عبارت «و لو لا... و قلّا لک»:

عذری است از طرف امام (ع) که چرا گریه زیاد و اندوه فراوان را در مصیبت پیامبر ترک کرده است، و امر آن حضرت را به صبر کردن در هنگام مصیبت و نهی وی را از جزع و بیتابی در وقت سختیها به عنوان دلیل برای این عمل خود بیان فرموده است. در متن سخن امام تمام کردن و به پایان رساندن چشمه های داخل سر، کنایه از زیادی گریه و واژه داء کنایه از درد و غم و اندوه است و به این منظور لفظ مماطله را استعاره آورده یعنی با این که هر گونه حزن و غمی معمولا به مرور زمان از صاحبش جدا و فراموش می شود ولی این مصیبت چنان است که غم آن نمی خواهد از انسان جدا شود و مثل آن است که برای از بین رفتن، امروز و فردا می کند.

ضمیر تثنیه در فعل قلّا دو مرجع دارد:

1-  کلمه انفاد که از فعل انفدناه فهمیده می شود.

2-  الکمد المحالف، و چون این معنا شامل «داء المماطل» هم می شود لذا در مرجع ضمیر هر دو را یکی به شمار آورده است، و احتمال می رود که مرجع هر دو، همان دو کلمه آخر باشد: داء و کمد، زیرا اینها نزدیکتراند، و مرجع ضمیر در جمله «و لکنّه مالا یملک»، کلمه موت است و معنای جمله این است: امّا مرگی که راه برگشت ندارد و قدرتی بر دفع آن نیست، گریه و جزع بر آن بی فایده است و صبر کردن بر آن شایسته تر می باشد، و در آخر سخن جمله اول را تکرار کرده است پدر و مادرم فدایت باد و این خوی عربهاست که در برابر عزیز خود این جمله را بر زبان می رانند.

اگر اشکال شود که پس از وفات کسی چگونه می توان فدایش شد و این امری ناممکن است در پاسخ می گوییم: در عرف عرب شرط صدق این جمله امکان فدا شدن نیست زیرا غرض از بیان این جمله حقیقت فدا شدن نبوده بلکه منظور صرف اظهار کوچکی است تا طرف مقابل متوجه شود که پیش گوینده این سخن آن قدر عزّت و احترام دارد که حاضر است پدر و مادر خود را در راهش قربانی و برایش فدا کند و این امری است ممکن و معقول. و سرانجام از آن حضرت درخواست می کند که او را نزد پروردگارش به یاد آورد و از خاطر خود نبرد و این خواهشی بجاست زیرا وی زودتر به پیشگاه پروردگار رفته با این که رهبر جامعه و پیشوای مردم بوده است، چنان که هر گاه رهبر یک کشور فرمانروایی را به شهری بفرستد که به حال مردمش رسیدگی کرده و با تشویق و تهدید آنان را به اطاعت سلطان در آورد، لازم است هنگامی که می خواهد به مرکز باز گردد گزارشی از اطاعت پیروان و سرکشی مخالفان داشته باشد و طبیعی است آنان که فرمان مولی را به جان خریده و دستورهای او را مو به مو اجرا کرده اند دوست دارند که اعمال نیکشان نزد رهبر کشور بازگو شود، و به این دلیل به فرمانروای خود نزدیک می شوند و می خواهند خود را در قلب او جایگزین سازند و از او درخواست کنند که دل خود را متوجه آنها کرده برای ایشان اهمیت قایل شود.

کلمه بال [در این جا] به معنای امر مهم و مورد اهمیت است و ممکن است تقدیر سخن امام (ع) این باشد «و اجعلنا من مهمات بالک» یعنی ما را از همه بیشتر به خاطر داشته باش بنا بر این تقدیر کلمه مهمّات که مضاف بوده حذف شده است.

پیامبر اکرم ده سال پس از هجرت رحلت فرمود، ولادتش عام الفیل و بعثت وی در سن چهل سالگی پس از ترمیم خانه کعبه واقع شد و در پنجاه و سه سالگی به مدینه هجرت فرمود و در هنگام وفات شصت و سه سال از سنّ مبارکش گذشته بوده و نقل شده است که روز ولادت و ورود به مدینه و همچنین رحلت آن حضرت روز دوشنبه بوده و شب چهارشنبه در خانه عایشه، همان جا که وفات یافته بود به خاک سپرده شد، در حالی که حضرت علی (ع) به اتفاق عباس بن عبد المطلّب و فرزندش فضل عهده دار غسل آن حضرت بودند، راجع به این موضوع و چگونگی دفن رسول خدا در شرح خطبه 188 ذیل سخن امام (ع) «و لقد علم المستحفظون»، مطالبی را بیان داشتیم.