[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یُرید به بعضَ أصحابه:

لِلَّهِ بَلَاءُ [بلَادُ] فُلَانٍ، فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ؛ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْب، قَلِیلَ الْعَیْب؛ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا؛ أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بحَقِّهِ؛ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدی بهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدی.[/hadith]

«للَّه بلاد فلان»،

این جمله و امثال آن از قبیل: «للَّه درّه» و «للَّه ابوه»، معمولا به منظور مدح و ثنا، و نیز دعا برای کسی، آورده می شود، یعنی خداوند کشور او را آباد دارد که چنین کارهای مهمّی انجام داده است و اصل مطلب این است که عربها، هر گاه بخواهند چیزی یا کسی و عمل او را بستایند با این تعبیر وی را به خدا نسبت می دهند.

جمله اول خطبه را به تعبیری دیگر نیز نقل کرده اند و آن چنین است: «للَّه بلاء فلان» و منظور از آن عمل نیک او در راه خداست.

به گفته شارحان مشهور، مراد از واژه فلان که در اول خطبه نقل شد، عمر خلیفه دوم است، ولی از قطب راوندی نقل شده است که مقصود برخی از صحابه حضرت است که در زمان رسول خدا حیات داشتند، و پیش از پیدایش آشوب و فتنه زمان عثمان از دنیا رفته بودند. ابن ابی الحدید در شرح خود نوشته است که ظاهر اوصاف مذکور در عبارت دلالت دارد بر این که امام (ع)، شخصی را اراده فرموده است که پیش از وی عهده دار خلافت بوده است، زیرا در وصف او می فرماید: کژیها را راست کرده و بیماریها را درمان کرده است و این مطلب با عثمان مناسبت ندارد به دلیل آن که تمام فتنه ها در زمان او و به سبب وجود وی بوده است، و ابو بکر هم اراده نشده چون مدت خلافتش کوتاه بوده و از زمان آشوب و فتنه فاصله زیادی داشته است، پس به احتمال قوی امام علیه السلام عمر را اراده فرموده است. ولی به عقیده شارح این که امام (ع) ابو بکر را اراده کرده باشد بهتر است تا عمر زیرا در خطبه شقشقیه عمر و خلافت وی را نکوهش و مذمّت فرموده است چنان که قبلا به آن اشاره رفت.

امام (ع) در این خطبه برای شخص مورد نظر چند صفت بیان فرموده است، از این قرار:

1-  راست کردن کجیها کنایه است از این که، او مردمی را که از راه خدا منحرف شده بودند به راستی و استقامت سوق داد.

2-  معالجه کردن بیماریها، مراد از بیماریها، مرض های نفسانی و اخلاقی است که مانند بیماریهای جسمانی و بدنی سبب آزار و اذیت انسان می شود، و داروی بهبود یافتن آن هم پندها و مواعظ جالب و نهی های کوبنده قولی و عملی است.

3-  به پا داشتن سنت و عمل کردن به آن.

4-  آشوب را پشت سر گذاشت یعنی پیش از وقوع آن از دنیا رفت و این صفت به این اعتبار مدح و ثنایی برای اوست که چون دارای حسن تدبیر و درستی حکومت بود در زمان فرمانروایی وی فتنه و آشوبی به وجود نیامد.

5-  پاک جامه از دنیا رفت، در این جا، لباس را به جای آبرو و حیثیّت و پاکیزگی آن را برای سالم بودن از عیبها به عنوان استعاره آورده است.

6-  کم عیبی او.

7-  خوبی خلافت را درک کرد و بر بدی آن سبقت گرفت، احتمالا ضمیر در هر دو موضع (اصاب خیرها و سبق شرّها) به کلمه خلافتی که از عبارت فهمیده می شود باز می گردد، به این معنا که آنچه در حکومت و فرمانروایی خوب و مناسب است از قبیل عدالتخواهی و بر پا داشتن دین خدا که در دنیا مایه عزت و نام نیک و در آخرت موجب ثواب عظیم و پاداش بزرگی است کسب و دریافت کرد و از بدیها و آشوبهایی که در خلافت واقع شد جلو رفت یعنی پیش از پیدایش جنجال و فساد و خون ریزی، از جهان رخت بر بست.

8-  اطاعت خدا را بطور کامل انجام داد.

9-  به سبب ترسیدن از کیفر الهی حقی را که از خداوند به گردن او بود ادا کرد و حقیقت تقوا را رعایت کرد.

10-  در حالی به سوی آخرت شتافت که مردم را بعد از خود در ورطه جهل و نادانی سرگردان رها ساخت که گمراهان، راهی به راستی نیافتند و آنان که در راه راستی گام می زدند به حقّانیّت خویش اطمینان نداشتند زیرا راههای ضلالت مختلف و رهروان آن زیاد بودند.

حرف واو در کلمه: «و ترکتم» مفید معنای حال است.

تذکر: در مورد توصیفی که حضرت در این خطبه در باره یکی از آن دو خلیفه بیان فرموده است، برای برخی از دانشمندان شیعه سؤالی به عنوان اعتراض پدید آمده است که این گونه ستایشها با عقیده ما ناسازگار است زیرا ما معتقدیم که ایشان خطا کارند و غاصبانه خلافت را تصرف کرده اند. بنا بر این یا این سخن از امام (ع) نیست و یا خطا کار دانستن ما آنها را نادرست است. از این اشکال و اعتراض دو پاسخ داده شده است:

1-  نخست این که این مطلب با عقیده ما مخالفتی ندارد، زیرا ممکن است این توصیف به این سبب باشد که حضرت قصد داشته با پیروان آنها مماشات کند و دلهای ایشان را به خود متوجه سازد.

2-  دومین پاسخ این که ستودن امام (ع) کنایه از توبیخ و سرزنش خلیفه سوم عثمان است که آن همه فتنه و آشوب در دوران خلافت او واقع و بیت المال مسلمانان با بخششهای بی جای او بر باد رفت و به دست او و خویشاوندانش غارت شد، و این عوامل باعث شد که جامعه اسلامی از تمام شهرهای اطراف دست به شورش زدند و او را به قتل رساندند و به این دلیل حضرت در دنباله توصیف خود، از خلیفه قبل از عثمان، چنین می فرماید: او فتنه و آشوب را پشت سر گذاشت و با جامه پاک و بدون آلودگی و عاری از هر گونه عیب و نقص، در گذشت، خوبیهای خلافت را دریافت و از بدیهای آن به آسانی گذشت، و نیز لازمه جمله: «و ترکهم فی طرق متشعّبه»، آن است که فرمانروای بعد از او، دارای صفاتی ضد صفات او بوده است. خدا داناتر به حقیقت امر است.