[hadith]و من دعاء له (علیه السلام) یَلجَأ فیه إلی اللّه لیهدیَه إلی الرشاد:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَحْضَرُهُمْ بالْکِفَایَةِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ؛ تُشَاهِدُهُمْ فِی سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ؛ فَأَسْرَارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَةٌ؛ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذکْرُکَ، وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَی الِاسْتِجَارَةِ بکَ، عِلْماً بأَنَّ أَزمَّةَ الْأُمُورِ بیَدکَ وَ مَصَادرَهَا عَنْ قَضَائِکَ. اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِی أَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی، فَدُلَّنِی عَلَی مَصَالِحِی وَ خُذْ بقَلْبی إِلَی مَرَاشدی، فَلَیْسَ ذَلِکَ بنُکْرٍ مِنْ هِدَایَاتِکَ وَ لَا ببدْعٍ مِنْ کِفَایَاتِکَ. اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَی عَفْوِکَ وَ لَا تَحْمِلْنِی عَلَی عَدْلِکَ.[/hadith]

امام (ع) در دعای خود با عبارتهایی که شامل برخی صفتهای اضافی و حقیقی خداوند است به پیشگاه او رفته و عرض حاجت کرده است که شرح آن از این قرار است:

1-  خدا نسبت به اولیای خود مأنوسترین مونسهاست و چنان که قبلا معلوم شد، اولیای خدا با محبت صادقانه به راه او می روند و از هر چه به جز او رو گردانند، و انیس انسان، کسی است که وحشت و تنهایی را از او می زداید و در بی کسی و غربت، مایه تسکین دل و آرامش خاطر وی می شود، و اولیای خدا هم در دنیا غریب، و بر کنار از مردم و برای مسیر در راه خدا تنهایند، روی خود را به جانب کعبه واجب الوجود کرده و از مشاهده انوار کبریایی او احساس بهجت و نشاط می کنند، و به این دلیل انس خدا با آنان کاملترین و بالاترین انسهاست که هر کس به غیر خدا دل به بندد و علاقه مند شود، سرانجام روزی محبت میان آنها به دشمنی و نفرت تبدیل می شود و حتی محکمترین علاقه های دنیا که مصداق کامل آن محبت میان پدر و مادر و اولاد است دستخوش این نقیصه می باشد، پس اولیای خدا که از همه چیز خدا قطع رابطه کرده اند، در حقیقت یار و مونسی جز او برایشان نیست.

2-  خداوند برای اصلاح کار کسانی که به وی توکل کرده و امور خود را به او واگذار کرده اند، از همه دوستان حاضرتر است، چون او بی نیاز مطلق و بخشنده ای است که هیچ گونه منع و بخلی در ذات او متصور نیست و او به نیازمندی و استحقاق و آمادگی اهل توکل آگاهی کامل دارد و به این سبب هنگامی که توکل کنندگان به دلیل توکل درست، شایستگی پذیرش رحمت حق تعالی را یافتند، به اندازه استعداد و ظرفیتشان، از کمالات نفسانی و بدنی بدون درنگ و تردید و دور از نقص و نیاز به درخواست برایشان افاضه می شود، بنا بر این خداوند متعال از نظر رسیدگی به کارهای اولیای خود و اصلاح امور آنها از همه مصلحان استوارتر و سریعتر است.

3-  خداوند به اسرار و رازهای پنهانی مردم آگاه است، به دلیل این که در همه جا و همه شرایط برای اصلاح امور اولیای خود حضور دارد، و به منظور بیان کمال علم حق تعالی و دوری از نقصان و کمبودی آن چنین می گوید: خدایا تو نسبت به باطن اشخاص آگاهی و از مقدار عقلها و از تفاوت ظرفیتها و استعدادها خبر داری آن گاه با این سخن اسرار باطنی آنان برای تو آشکار و مکشوف است، بر آنچه سابقا بدان اشاره رفت تاکید فرموده است که علم خداوند متعال بر باطن آنها احاطه دارد، زیرا که آنان، به کمال بندگی و خضوع در برابر حق و این که هیچ چیز آنها بر خدا پوشیده نیست اقرار دارند.

«و قلوبهم الیک ملهوفه»،

یعنی دلها در افسوسند که به وصال او برسند و در پیشگاه او حضور یابند، و این نشانگر کمال محبت دلها به خدا و تمایل آنهاست به آنچه نزد وی می باشد.

«ان اوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک»،

چنان که معلوم می شود منظور از غربت در این جا غربت و تنهایی در دنیاست و این عبارت حاکی از آن است که اولیای خدا از وی طلب انس می کند و انیس آنها هم اوست.

«و ان صبّت... بک»،

اشاره به آن است که دوستان خدا در هنگام نزول گرفتاریها و ناملایمات، برای بر طرف کردن آنها به او توکل می کنند، زیرا چنان که گذشت، وی برای رفع کردن مشکلات متوکلان از هر کس حاضرتر است و این سخن امام که اولیای خدا هر گاه مورد هجوم مصیبتها قرار بگیرند به او پناه می برند بیانگر آن است که آنان به منظور رفع گرفتاریهای خود، دلها را فقط به او متوجه می کنند نه غیر او، و این معنای توکل خالص است.

«علما... قضائک»،

واژه علما مفعول له است یعنی چون دوستان خدا می دانند که تمام کارها بسته به عللی است که در تصرف قدرت کامله تو و به دستور تو و به قضا و قدر توست، لذا به تو پناه می برند و به سوی تو التجا می کنند. احتمال می رود که علما مصدری باشد که جانشین حال شده است یعنی در حالی که می دانند... به هر حال لازمه این جمله آن است که اولیای خدا در عبادات و بقیه احوال خود دیده را از غیر خداوند قطع کرده اند، و کلمه ازمّه، استعاره است از مسببها و علتهای امور، و جهت مشابهت آن است که اسباب و علل مانند زمام، کارها را در اختیار خود می گیرند و به سبب آنها وجود پیدا می کنند، و کلمه ید نیز به عنوان مجاز در معنای قدرت به کار رفته است.

«اللهم ان...»،

از این قسمت پس از توصیف خداوند متعال درخواست خود را بطور کلی آغاز کرده و از خدا خواسته است که هر گاه از درخواست حاجت خود ناتوان و در انتخاب خواسته خویش متحیر و سرگردان باشد وی را در اعمالش به سوی صلاح رهبری فرماید و قلب او را به طرف اندیشه های درست و عقاید صحیح ارشاد کند.

«فلیس ذلک... کفایاتک»،

طبق معمول موقعی که انسان نزد صاحب کرم می رود که از وی طلب حاجت کند، سخنی می گوید که عاطفه اش را برانگیزد و او را به ترحّم و کرم وادارد، و این عبارتها ناظر به همین مطلب است که معنای آن چنین است، پروردگارا، راهنمایی تو، آفریدگانت را به سوی مصلحتهایشان و بر آوردن حاجات آنان، از کارهای عادی و همیشگی توست و بندگانت آن را می دانند و با آن مأنوسند.

«اللهم احملنی...»،

در آخر دعا از خدا خواسته است که عفوش را شامل حال وی کند و به عدلش با او رفتار نکند زیرا هر عملی که بنده انجام می دهد، اگر خوب باشد چون در قبال عظمت عدل الهی سنجیده می شود بی ارزش است پس امیدی به پاداش نیست و اگر گناه باشد بدون تردید به عقوبت آن دچار خواهد شد. این مطلب از لطیفترین چیزهایی است که نفس انسان را آماده و شایسته نزول رحمت خداوندی می سازد. و توفیق از خداوند است.