[hadith]و من دعاء له (علیه السلام) یَلجَأ فیه إلی اللّه لیهدیَه إلی الرشاد:

اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسینَ لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَحْضَرُهُمْ بالْکِفَایَةِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ؛ تُشَاهِدُهُمْ فِی سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ؛ فَأَسْرَارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَةٌ؛ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذکْرُکَ، وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَی الِاسْتِجَارَةِ بکَ، عِلْماً بأَنَّ أَزمَّةَ الْأُمُورِ بیَدکَ وَ مَصَادرَهَا عَنْ قَضَائِکَ. اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِی أَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی، فَدُلَّنِی عَلَی مَصَالِحِی وَ خُذْ بقَلْبی إِلَی مَرَاشدی، فَلَیْسَ ذَلِکَ بنُکْرٍ مِنْ هِدَایَاتِکَ وَ لَا ببدْعٍ مِنْ کِفَایَاتِکَ. اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَی عَفْوِکَ وَ لَا تَحْمِلْنِی عَلَی عَدْلِکَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 464-455

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

یَلْجَأُ فیهِ إِلَی اللَّهِ لِیَهْدیَهُ إلَی الرَّشاد.

از دعاهای امام علیه السلام است و در آن از خداوند تقاضای هدایت به خیر و صلاح می کند.

خطبه (دعا) در یک نگاه:

این دعا که از دعاهای بسیار پرمعنا با مضامین عالی است در واقع از دو بخش تشکیل شده است: در بخش اوّل سخن از محبّت خداوند نسبت به بندگان و توکّل کنندگان بر او و آگاهی از اسرار درون آنهاست

.

در بخش دوم امام علیه السلام به خدا پناه می برد تا او را در حوادث پیچیده راهنما باشد و به آنچه مصلحت است هدایت فرماید و با عفو خود با او رفتار کند نه با عدالتش

.

ای حل کننده مشکلات!

امام(علیه السلام) در آغاز این دعای روح پرور و انسان ساز رو به درگاه خدا آورده و عرضه می دارد: «پروردگارا! تو برای دوستانت بهترین مونسی و برای کسانی که بر تو توکّل کنند آماده ترین حلاّل مشکلات»; (اَللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ(1) الاْنِسینَ لاَِوْلِیَائِکَ، وَ أَحْضَرُهُمْ بالْکِفَایَةِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ).

اشاره به اینکه کسانی که واجد این دو صفت باشند; یعنی در زمره اولیاء الله در آیند و یا در صف متوکّلان قرار گیرند مشمول این نعمت بزرگ خواهند شد که انسشان با خدا است و خداوند مشکلات آنها را برطرف می کند. به این ترتیب امام(علیه السلام) در ضمن مناجات با پروردگار درس انسان سازی هم می دهد.

از آنجا که حل مشکلات منوط به آگاهی بر آنهاست در ادامه این سخن می افزاید: «تو درون آنها را می بینی و از ضمیر آنان آگاهی و از اندازه بینش عقلهای آنها با خبری. اسرار آنان بر تو مکشوف و قلوبشان سخت به تو مشتاق است»; (تُشَاهِدُهُمْ فِی سَرَائِرِهِمْ، وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمَائِرِهِمْ، وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ. فَأَسْرَارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَةٌ(2)).

آری! خداوند از سرائر و ضمائر همه آگاه است، چرا که او به ما از خود ما نزدیک تر است، چنان که می فرماید: (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید).(3)

تفاوت میان سرائر و ضمائر ممکن است از این جهت باشد که سرائر معمولا به حالات اخلاقی گفته می شود و ضمائر به نیّاتی گفته می شود که انسان در دل می پروراند و به دنبال آن حرکت می کند. گاهی این دو واژه به معنای یکدیگر نیز استعمال می شوند. بصائر جمع بصیرة به معنای بینش است که معمولا به بینش عقلی و فکری اطلاق می شود.

در هر حال این تعبیرات نیز افزون بر تکمیل مفهوم این دعا پیامی برای همه انسانها دارد و آن اینکه در همه حال مراقب ظاهر و باطن و نیّات و اعمال خویش باشند، زیرا خداوند متعال از همه آنها با خبر است. اسرار درون آنان بر خداوند مکشوف و نیاتشان آشکار است.

جمله «قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَةٌ» (دلهای آنان به تو مشتاق است) نتیجه ایمان و معرفت و توکل آنها بر خداست. هر چه علم و ایمان نسبت به او بیشتر باشد اشتیاق انسان نسبت به آن مبدأ رحمت و محبّت و کرم، افزون می گردد.

آنگاه در ادامه این سخن به این نکته اشاره می کند که اولیاء الله و متوکّلان هرگز در برابر مشکلات و مصائب زانو نمی زنند و آرامش و اعتماد خود را از دست نمی دهند، می فرماید: «اگر غربت آنها را به وحشت اندازد یاد تو مونس تنهایی آنهاست و اگر مصائب ومشکلات، بر آنان فرو بارد به سوی تو پناه می آورند، زیرا می دانند زمام تمام امور به دست (با کفایت) تو و سرچشمه همه آنها در اختیار تو است»; (إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذکْرُکَ، وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَیْهِمْ الْمَصَائِبُ لَجَؤُوا إِلَی الاِْسْتِجَارَةِ بکَ، عِلْماً بأَنَّ أَزمَّةَ الاُْمُورِ بیَدکَ، وَ مَصَادرَهَا عَنْ قَضَائِکَ).

در واقع همه این حالات و صفات از اعتقاد به توحید افعالی ناشی می شود و نشان می دهد اگر این شاخه توحید در درون جان انسان بارور شود چه ثمرات گرانبهایی دارد. نه در برابر مشکلات احساس تنهایی می کند و نه در تنهایی احساس غربت.


خدایا تو پناه منی:

بعد از بیان مقدمات دعا و آمادگی قلب و روح برای درخواست از خداوند که در بخش سابق آمد، امام(علیه السلام) در این بخش به اصل دعا می پردازد و به جای اینکه انگشت روی تک تک خواسته ها بگذارد، به ذکر یک اصل کلی پرداخته و تمام خواسته های خود را در آن خلاصه می کند، عرضه می دارد: «خداوندا اگر از بیان خواسته خود عاجز شوم یا در پیدا کردن راه و رسم درخواست خود نابینا گردم، تو مرا به مصالح خودم راهنمایی کن و قلبم را به سوی آنچه رشد و صلاح من است رهبری فرما که این کار از هدایتهای تو بی سابقه و دور نیست و برآوردن چنین خواسته هایی برای تو تازگی ندارد»; (اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ(4) عَنْ مَسْأَلَتِی، أَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی، فَدُلَّنِی عَلَی مَصَالِحِی، وَ خُذْ بقَلْبی إِلَی مَرَاشدی، فَلَیْسَ ذلِکَ بنُکْر مِنْ هِدَایَاتِکَ، وَ لاَ ببدْع مِنْ کِفَایَاتِکَ).

این گونه دعا، نهایت ادب را در پیشگاه خدا در بر دارد و در ضمن، جامعیّتی نسبت به تمام درخواستها در آن دیده می شود و این واقعیت را بیان می کند که ماهر قدر نسبت به خواسته ها و مصالح خودآگاهی داشته باشیم باز هم امور زیادی است که یا از نظر ما پنهان می شود و یا در تشخیص آن به خطا می افتیم; ولی خداوند از ما آگاه تر به مصالح و مفاسد ماست، از او می خواهیم که ما را به مصالحمان رهنمون گردد و آنچه را از خدا می خواهیم همان باشد که خیر و صلاح ما در آن است و این از لطف خدا هرگز بعید نیست.

ای دعا از تو اجابت هم ز تو *** ایمنی از تو اهابت هم ز تو

در اینجا حدیث جالبی از امام زین العابدین علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شده است. به آن حضرت عرض کردند حسن بصری چنین می گوید: «لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّن هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ وَ إنّما الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجی کَیفَ نَجی; تعجب نیست از کسانی که گمراه می شوند چگونه گمراه شدند، بلکه تعجب از کسانی است که هدایت می یابند چگونه هدایت می یابند».

امام(علیه السلام) فرمود: امّا من چیز دیگری می گویم، می گویم: «لَیْسَ الْعَجَبُ مِمَّنْ نَجی کَیْفَ نَجی وَ إنَّمَا الْعَجَبُ مِمَّنْ هَلَکَ کَیْفَ هَلَکَ مَعَ سعَةِ رَحْمَةِ اللهِ; تعجب نیست از کسانی که نجات یافته اند چگونه نجات یافته اند تعجب از کسانی است که گمراه شدند، چگونه گمراه شدند با آن همه وسعت رحمت الهی».(5)

سپس در پایان این دعا عرضه می دارد: «خداوندا با عفو و بخشش خود با من رفتار کن و با عدل و دادگریت رفتار مکن»; (اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَی عَفْوِکَ، وَ لاَ تَحْمِلْنِی عَلَی عَدْلِکَ).

گویی امام(علیه السلام) در این جمله عفو و عدل الهی را مرکبی راهوار شمرده، عدل مرکبی است نگران کننده، در حالی که عفو مرکبی است آرامبخش و از خداوند تقاضا می کند که مرا بر آن مرکب آرامبخش سوار کن تا آسوده خاطر به جوار قرب تو آیم و فارغ البال از مجازاتهای دردناک در سایه لطف تو قرار گیرم، و این همان مضمون جمله معروفی است که به عنوان دعا در نمازها و غیر نمازها خوانده می شود: «إلهَنا عامِلْنا بفَضْلِکْ وَ لاتُعامِلْنا بعَدْلِکَ یا کَریمُ».

در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم که فرمود: «وَالَّذی نَفْسی بیَدهِ ما مِنَ النّاس أحَدٌ یَدْخُلُ الْجَنَّةِ بعَمِلِهِ; احدی از مردم به سبب عمل خود وارد بهشت نمی شود».

اصحاب گفتند: «وَ لا أنْتَ یا رَسُولَ اللهِ; تو نیز با عملت وارد بهشت نمی شوی؟» فرمود: «وَ لا أنَا إلاّ أنْ یَتَغَمَّدنِی اللهُ برَحْمَة مِنْهُ وَ فَضْل وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلی فَوْقِ رَأْسهِ وَ طَوَّلَ بها صَوْتَهُ; من نیز به سبب عملم وارد بهشت نمی شوم جز اینکه خداوند مرا در رحمتش و فضلش بپوشاند و هنگامی که پیغمبر این سخن را می گفت دست خود را بر سر نهاد و صدای خود را بلند و طولانی کرد».(6)


نکته:

دعاهای روح پرور معصومین (علیهم السلام):

بخش مهمی از تعلیمات دینی در دعاهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) نهفته شده است. قرائت این دعاها علاوه بر اینکه انسان را به جوار قرب خدا نزدیک و از شیطان و وسوسه هایش دور می کند و روح را لطافت خاصّی می بخشد، اثر عمیقی در تقویت پایه های ایمان و تهذیب نفوس و پرورش اخلاق فاضله دارد.

از آنجا که این دعاها از روح بلند معصوم سرچشمه گرفته همه آنها در یک سطح عالی است و با قرائت آگاهانه آن انسان به اوج معرفت و کرامت انسانی نزدیک می شود.

هرگاه این دعاها گردآوری شود ـ که اخیراً بعضی از محققان بر این کار همّت گمارده اند(7) ـ گنجینه گرانبهایی از معارف دینی و دروس اخلاقی و آیین سیر و سلوک الی الله تشکیل می دهند. در لابه لای خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار نهج البلاغه حدود سی دعا ذکر شده که همگی شاهد گفته ماست.

دعاهایی همچون دعای صباح، کمیل، عرفه امام حسین(علیه السلام) و دعاهای صحیفه سجادیه و دعاهایی مانند دعای ندبه و غیر آن که از امامان معصوم(علیهم السلام) رسیده است، هر یک شاهد گویای دیگری بر این مدعاست و ای کاش پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) که در این قسمت بر همه مذاهب اسلامی پیشی گرفته اند، جوانان خود را ملزم به حفظ بخشهایی از این دعاها می کردند (همراه با فهم معانی آنها) تا آنان را در برابر هجوم امواج گناه ـ که مخصوصاً در عصر ما بیداد می کند ـ حفظ نماید.(8)


پی نوشت:

  1. «آنس» صیغه افعل التفضیل از ریشه «اُنس» و در اینجا به معنای مأنوس ترین مونسهاست و حقیقت انس، آرامش در کنار چیزی و یا با چیزی به دست آوردن است و بعضی معتقدند که انسان را بدین جهت انسان می گویند که روح اجتماعی دارد و انس می گیرد.

  2. «ملهوفة» به معنای مشتاق یا داغدار است و از ریشه «لهف» بر وزن «کهف» گرفته شده و در اینجا معنای اوّل مناسب تر است.

  3. ق، آیه 16 .

  4. «فَهِهتُ» از ریشه «فهاهة» بر وزن «کرامه» به معنای عجز و ناتوانی و فراموش کاری گرفته شده است.

  5. بحارالانوار، ج 75، ص 153، ح 17 .

  6. بحارالانوار، ج 7، ص 11 .

  7. این مجموعه را بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی به وسیله بعضی از محققانش گردآوری کرده و در پنج جلد به چاپ رسانده است.

سند خطبه (دعا

):

تنها کتابی که این دعا در آن وارد شده و نشان می دهد از منبعی غیر از نهج البلاغه گرفته شده، اضافاتی دارد که معلوم می شود از منبعی غیر از نهج البلاغه آن را گرفته است «صحیفه علویه اولی» است که عالم بزرگوار «سماهجی» آن را گردآوری کرده است و در مصباح شیخ طوسی نیز آمده است که امام سجاد زین العابدین علیه السلام این دعا را بعد از رکعت سیزدهم و چهاردهم روز جمعه قرائت می فرمود. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 170

)

قابل توجّه اینکه سماهجی که نام او شیخ عبداللَّه بن صالح بن علی بن احمد البحرانی است منسوب به «سماهیج» که قریه ای است در یکی از جزایر اطراف بحرین، از علمای قرن دوازده هجری است که مردی غیور و عامل به معروف و ناهی از منکر بود و آثاری دارد که از جمله آنها «صحیفه علویه اولی» است و در سال 1135 در بهبهان چشم از دنیا فرو بست. (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 81

)