[hadith]و من کلام له (علیه السلام) یَتبَرّأ من الظلم:
وَ اللَّهِ لَأَنْ أَبیتَ عَلَی حَسَکِ السَّعْدَانِ مُسَهَّداً أَوْ أُجَرَّ فِی الْأَغْلَالِ مُصَفَّداً، أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَلْقَی اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَاد وَ غَاصِباً لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطَامِ؛ وَ کَیْفَ أَظْلِمُ أَحَداً لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إِلَی الْبلَی قُفُولُهَا وَ یَطُولُ فِی الثَّرَی حُلُولُهَا؟[/hadith]
این فصل را حضرت به منظور بیان بیزاریش از ستمگری ایراد فرموده است، شخصی از رعایا نزد وی آمده و اظهار نیاز کرده، بخشش و عطا می خواهد و حال آن که، امام (ع) نه چیزی را برای خود اندوخته است که از آن به او دهد، و نه از بیت المال می تواند چیزی را به کسی غیر از دیگری اختصاص دهد، زیرا مال همه مردم است و به این سبب درخواست کننده را محروم می کند، و چون ممکن است درخواست کننده خود را در شدّت نیاز ببیند و از این جا هم که با دست خالی برمی گردد. حضرت را متهم می کند که بی رحم و ظالم است و مال مسلمانان را در انحصار خود قرار داده است، حضرت به منظور بر طرف کردن این نسبتهای ناروا از خود در این مورد، به بیان این خطبه پرداخته است.
«و اللَّه... الحطام»،
این سخنان بیان کننده کمال نارضایتی و نفرت آن حضرت از ظلم و ستم است، با تاکیدی که از سوگند در عبارت فهمیده می شود، دو امر را که مستلزم شکنجه و عذاب دردناک در دنیاست، بر خود آسانتر از آن دانسته است که ستمی بر بعضی بندگان روا دارد، به این دلیل که در نظر اهل بصیرت شدت درد و عذاب الهی که کیفر ستمکاری بسیار سخت تر است، لفظ حطام که به معنای قطعات شکسته از گیاههاست از لذتها و خوشیهای دنیا به عنوان استعاره به کار گرفته شده است و دو کلمه ظالما و غاصبا از نظر نحوی منصوب و حالند.
«و کیف... حلولها»،
در این عبارت با استفهام انکاری و دو دلیل عقلی ظلمی را که بعضی به آن حضرت نسبت داده بودند رد کرده است که چگونه به خاطر جانی که با سرعت می پوسد و کهنه می شود و مدتهای دراز در زیر خاک می ماند، بر کسی ستم روا دارم؟