[hadith]إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ وَ حَقَّتْ بجَلَائِلِهَا الْقِیَامَةُ، وَ لَحِقَ بکُلِّ مَنْسَکٍ أَهْلُهُ وَ بکُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ وَ بکُلِّ مُطَاعٍ أَهْلُ طَاعَتِهِ؛ فَلَمْ [یَجْرِ] یُجْزَ فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِی الْهَوَاءِ وَ لَا هَمْسُ قَدَمٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا بحَقِّهِ. فَکَمْ حُجَّةٍ یَوْمَ ذَاکَ دَاحِضَةٌ وَ عَلَائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَةٌ؛ فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِکَ مَا یَقُومُ بهِ عُذْرُکَ وَ تَثْبُتُ بهِ حُجَّتُکَ، وَ خُذْ مَا یَبْقَی لَکَ مِمَّا لَا تَبْقَی لَهُ، وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ وَ شمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَایَا التَّشْمِیر.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 396-392

آمادگی برای سفر آخرت:

امام(علیه السلام) در آخرین بخش این خطبه ـ با توجّه به اشاره ای که به جهان آخرت در جمله قبل شده بود ـ اشاره به دادگاه پروردگار در جهان آخرت می کند و چند نکته دقیق را بر می شمرد و می فرماید: «در آن زمان که آن لرزه سخت و سنگین روی دهد (و نفخه صور واقع شود) و قیامت با تمام حوادث بزرگ و وحشتناکش تحقق یابد واهل هر مذهب و معبدی به آن ملحق شود و بندگان هر معبودی به او بپیوندند، و هر اطاعت کننده ای به مطاعش ملحق شود، در آن هنگام در صحنه عدل و قسط پروردگار (همه اعمال) حتی چشمی که برخلاف حق به آسمان گشوده شده و گامی که آهسته (به ظلم) در زمین برداشته اند، عادلانه پاداش داده می شود»; (إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ(1)، وَ حَقَّتْ بجَلاَئِلِهَا(2) الْقِیَامَةُ، وَ لَحِقَ بکُلِّ مَنْسَک(3) أَهْلُهُ، وَ بکُلِّ مَعْبُود عَبَدَتُهُ، وَ بکُلِّ مُطَاع أَهْلُ طَاعَتِهِ، فَلَمْ یُجْزَ(4) فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذ خَرْقُ بَصَر فِی الْهَوَاءِ، وَ لاَ هَمْسُ(5) قَدَم فِی الاَْرْضِ إِلاَّ بحَقِّهِ).

این گفتار تکان دهنده امام بر دو نکته تأکید می کند: نخست اینکه در آن روز هر گروهی به معبود و مطاع و پیشوای خود ملحق می شود و آنچه در این دنیا وجود داشته در آنجا به یقین، مجسّم می شود. حتی مطابق حدیثی از امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام): «اگر کسی به سنگی علاقه داشته باشد خداوند او را با آن سنگ محشور می کند; فَلَوْ أنَّ رَجُلا أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ»(7) پیش از آن قرآن مجید فرموده است: «(احْشُرُوا الَّذینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ * مِنْ دُونِ اللهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَی صِرَاطِ الْجَحِیمِ); در آن روز گفته می شود: ظالمان و هم ردیفانشان و آنچه را جز خدا می پرستیدند جمع کنید و به راه دوزخ هدایتشان نمایید».(8)

دیگر اینکه به قدری حساب خداوند در آن روز دقیق و عدالتش فراگیر است که حتی یک نیم نگاه گناه آلود به آسمان و یا گام آهسته ای در زمین به حسابش رسیدگی می شود و ای وای بر بدکاران و خطاکاران و ستم گران!

در اینجا بعضی از شارحان نهج البلاغه سؤالی مطرح کرده اند که اگر در آن روز هر عبادت کننده ای به معبودش و هر مطیعی به مطاعش ملحق می شود، پس باید مسیحیانی که حضرت مسیح را پرستیدند به حضرت مسیح و غالیان در حق امیرمؤمنان و عبادت کنندگان فرشتگان به آنها ملحق شوند به یقین برای آنها مشکلی وجود نخواهد داشت؟

قرآن مجید پاسخ این سؤال را به خوبی داده و می فرماید: «(وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَقُولُ أَأَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادی هَـؤُلاَءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبیلَ * قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَّتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَآءَ وَلَکِنْ مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّی نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْماً بُوراً); به خاطر بیاور روزی را که همه آنان و معبودهایی که غیر از خدا می پرستند جمع می کند آنگاه به آنها می گوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنان راه را گم کردند؟ در پاسخ می گویند: منزّهی تو برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایی برگزینیم; ولی آنان و پدرانشان را از نعمت برخوردار نمودی تا اینکه (به جای شکر نعمت) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند» و به دنبال آن می فرماید: «(فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بمَا تَقُولُونَ فَمَا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفاً وَلاَ نَصْراً); (خداوند به آنان می گوید ببینید) این معبودان شما را در آنچه می گویید تکذیب کرده اند. اکنون نمی توانید عذاب الهی را برطرف سازید یا از کسی یاری بطلبید».(9)

آری! اگر پیشوایان آنها از آنها بیزاری نجویند ممکن است ملحق شوند; ولی با توجّه به بیزاری جستن آنها هرگز به آنان ملحق نخواهند شد.

آنگاه در ادامه سخن به کسانی که در این دنیا با دلیلهای واهی و عذرهای ناموجّه خود را تبرئه می کنند هشدار می دهد که در قیامت چنین نیست. می فرماید: «در آن روز چه بسیار دلیلهایی که ابطال می گردد و چه پیوند عذرهایی که قطع می شود»; (فَکَمْ حُجَّة یَوْمَ ذَاکَ دَاحِضَةٌ(10)، وَ عَلاَئِقِ(11) عُذْر مُنْقَطِعَةٌ!).

اشاره به اینکه آن روز همه چیز روشن و آشکار است و در چنان شرایطی دلایل بی اساس و عذرهای واهی کارایی ندارد.

قرآن مجید درباره تکذیب کنندگان آیات الهی می فرماید: «(وَلاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذرُونَ); در آنجا به آنها اجازه داده نمی شود که عذرخواهی کنند، چرا که عذر قابل قبولی ندارند».(4)

به گفته شاعر:

در آن دیوان که حق حاکم شد و دست و زبان شاهد *** نخواهد بود بازار و بها چیره زبانی را

در پایان خطبه به عنوان یک نتیجه گیری کارساز و روشن، ضمن پنج جمله کوتاه و پرمعنا راه نجات را نشان می دهد. نخست می فرماید: «حال که چنین است کوشش کن چیزی به دست آوری که عذر تو را برپا دارد و حجت و دلیل خویش را با آن استوار سازی»; (فَتَحَرَّ(12) مِنْ أَمْرِکَ مَا یَقُومُ بهِ عُذْرُکَ، وَ تَثْبُتُ بهِ حُجَّتُکَ).

در دستور دوم می فرماید: «چیزی به دست آور که برای تو باقی می ماند، در برابر آنچه تو برای آن باقی نمی مانی»; (وَ خُذْ مَا یَبْقَی لَکَ مِمَّا لاَ تَبْقَی لَهُ).

منظور از «مَا یَبْقَی لَکَ» اسباب مواهب و نعم جاویدان روز قیامت یعنی اعمال صالحه است و منظور از «مَا لاَ تَبْقَی لَهُ» نعمتهای دنیاست که انسان می گذارد و می گذرد.

در سومین دستور می فرماید: «(با تهیّه زاد و توشه) برای سفرت آماده شو»; (وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ).

این همان چیزی است که قرآن مجید درباره آن می فرماید: «(وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّاد التَّقْوَی); زاد و توشه برگیرید که بهترین زاد و توشه، تقواست».(13)

در چهارمین دستور می افزاید: «و چشم به برق نجات (و دلیل راه) بدوز (و چراغهای راهنمایی را که در مسیر این سفر نصب کرده اند نادیده مگیر)»; (وَ شمْ(14) بَرْقَ النَّجَاةِ).

در پنجمین وآخرین دستور می فرماید: «مرکب راهوار خود را برای این سفر آماده ساز و بار و بنه خویش را بر آن ببند»; (وَ ارْحَلْ مَطَایَا(15) التَّشْمِیرِ(16)).

کوتاه سخن اینکه امام راه صاف را برای نجات از چنگال خطرات دنیا و آخرت در این سفری که در پیش دارند نشان داده و دستوراتی درباره زاد و توشه سفر و مرکب راهوار و توجّه به علایم راهنمایی و سپس آماده کردن عذر تقصیر و دلایل خطا و اشتباه را به آنها گوشزد نموده است. چنین مسافری نه مقصد را گم می کند و نه هنگامی که به مقصد رسید در می ماند. در پرتو عنایات الهی و راهنماییهای حجت خدا همه برنامه های او رو به راه است.

در روایتی آمده است: زُهْری (از فقهای هفتگانه معروف اهل سنّت که بعد از گروه صحابه روی کار آمد) نقل می کند که در یک شب سرد و بارانی (امام) علی بن الحسین(علیه السلام) را دیدم که مقداری آرد و هیزم بردوش خود گذارده بود و عبور می کرد، عرض کردم ای فرزند رسول خدا این چیست؟ امام فرمود: قصد سفری دارم و زاد و توشه برای آن تهیّه می کنم و در محل امنی می گذارم. زهری گفت: این غلام من است بار را برای شما حمل می کند. امام قبول نکرد، عرض کرد: اجازه دهید خودم آن را بردارم تا شما را از حمل آن آسوده کنم. امام فرمود: من چیزی را که سبب نجاتم در این سفر و ورودم در جایگاه خوبی می شود رها نمی کنم، تو را به خدا سوگند می دهم به دنبال کار خود بروی و مرا رها کنی و مزاحم نشوی. زهری به دنبال کار خود رفت، بعد از چند روز امام را ملاقات کرد. عرض کرد: یابن رسول الله! از سفری که فرمودید خبری نیست! امام فرمود: «بلی یا زُهْری لَیْسَ ما ظَنَنْتَ وَ لکِنَّهُ الْمَوْتُ وَ لَهُ کُنْتُ اَسْتَعِدُّ وَ إنَّمَا الاِْسْتَعْدادُ لِلْمَوْتِ تَجَنُّبُ الْحَرامِ وَ بَذْلُ النَدی وَالْخَیْرُ; آری ای زهری! آن سفری که گمان کردی نبود منظورم سفر مرگ و آخرت بود، من برای آن آماده می شدم و آمادگی برای آن با پرهیز از حرام و بذل و بخشش سخاوتمندانه و انجام کارهای خیر است».(17)


پی نوشت:

  1. «راجفه» از ریشه «رجف» بر وزن «وقف» به معنای اضطراب و لرزه شدید است و از آنجا که اخبار فتنه انگیز مایه تشویش و اضطراب جامعه می شود به آن اراجیف می گویند. در قرآن مجید و در خطبه بالا این واژه اشاره به زلزله های رستاخیز است.

  2. «جلائل» جمع «جلیله» به معنای هر صفت عظیم و شدید است.

  3. «منسک» به معنای عبادت و گاه به معنای مذهب و معبد آمده است و در خطبه بالا همین معنا ارائه شده است.

  4. «لم یُجْزَ» طبق آنچه در متن آمده از ریشه «جزاء» به معنای پاداش است; ولی در بعضی از نسخ «لم یَجْر» از ریشه «جریان» ذکر شده; یعنی در عدالت او کمترین خلافی جریان ندارد و در بعضی دیگر از نسخ «لم یَجُرْ» از ریشه «جور» آمده که اشاره به عدم جور و ظلم خداوند در جزای اعمال است و در بعضی دیگر از نسخ «لَمْ یَجُزْ» از ماده «جواز» آمده; یعنی در مقام عدالت خدا کمترین خلافی جایز نیست.

  5. «هَمْس» به معنای صدای آهسته و پنهان است.

  6. وسائل الشیعه، ج 10، ص 393، ح 5 از باب 66 از ابواب مزار ـ همین مضمون با کمی تفاوت ـ از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در کتاب روضة الواعظین نقل شده است.

  7. صافات، آیه 22-23 .

  8. فرقان، آیه 17-19 .

  9. «داحضة» از ریشه «دَحْض» بر وزن «محض» به معنای لغزش گرفته شده و «حجة داحضة» به دلیل سُست و بی پایه گفته می شود.

  10. «علائق» جمع «علاقه» (به فتح عین) به معنای پیوند و دلبستگی است و مفهوم جمله بالا این است که پیوندها و دلبستگیها در قیامت بریده می شود و نیز جمع «علاقة» (به کسر عین) به معنای دستگیره و طناب و امثال آن است و مفهوم جمله بنابراین چنین می شود که در قیامت دستاویزهای عذر منقطع می شود.

  11. مرسلات، آیه 36 .

  12. «تحرّ» از ریشه «تحری» به معنای جستجوی امر بهتر است.

  13. بقره، آیه 197 .

  14. «شم» از ریشه «شَیْم» بر وزن «دَیْم» به معنای چشم دوختن به چیزی است.

  15. «مطایا» جمع «مطیة» به معنای مرکب سواری است.

  16. «تشمیر» از ریشه «شمر» بر وزن «تمر» دراصل به معنای آستین بالا زدن و دامن به کمر بستن و آماده شدن برای انجام کاری است. سپس به هرگونه آمادگی و تلاش و کوشش اطلاق شده است.

  17. وسائل الشیعه، ج 6، ص 279، ح 5 از باب 14، ابواب صدقات.