[hadith]وَ حَقّاً أَقُولُ، مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ وَ لَکِنْ بهَا اغْتَرَرْتَ، وَ لَقَدْ کَاشَفَتْکَ الْعِظَاتِ وَ آذَنَتْکَ عَلَی سَوَاءٍ، وَ لَهِیَ بمَا تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلَاءِ بجِسْمِکَ وَ [النَّقْضِ] النَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ، أَصْدَقُ وَ أَوْفَی مِنْ أَنْ تَکْذبَکَ أَوْ تَغُرَّکَ؛ وَ لَرُبَّ نَاصِحٍ لَهَا عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ، وَ صَادقٍ مِنْ خَبَرِهَا مُکَذَّبٌ. وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ وَ الرُّبُوعِ الْخَالِیَةِ، لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ وَ بَلَاغِ مَوْعِظَتِکَ بمَحَلَّةِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ وَ الشَّحِیحِ بکَ؛ وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بهَا دَاراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلًّا، وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بالدُّنْیَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 389-384

دنیا بهترین واعظ:

از آنجا که بسیاری از دنیاپرستان برای تبرئه خویشتن گناه خود را به گردن فریبندگی دنیا می افکنند و زرق و برق دنیا و مواهب مادّی را عامل خطاهای خویش می شمرند.

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه در واقع به پاسخ آنها می پردازد و می فرماید: «به حق می گویم: دنیا تو را فریب نداده، این تو هستی که به آن فریفته و مغرور شده ای (و خود را فریب داده ای)»; (وَ حَقّاً أَقُولُ! مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ، وَ لکِنْ بهَا اغْتَرَرْتَ).

سپس به بیان دلیل برای این سخن پرداخته، می فرماید: «دنیا پندهای فراوانی دارد که پرده از روی واقعیت خود برای تو برداشته و تو را به عدل و انصاف دعوت کرده است»; (وَ لَقَدْ کَاشَفَتْکَ الْعِظَاتِ(1)، وَ آذَنَتْکَ(2) عَلَی سَوَاء).

اشاره به اینکه دنیا نه تنها فریبنده نیست، بلکه حوادثی در آن رخ می دهد که بیدارکننده است و امام(علیه السلام) در جمله های بعد به شرح آن می پردازد و می فرماید: «دنیا با هشدارهایی که از طریق نزول بلا و آفات در جسمت و کاستن از قوا و نیرویت به تو می دهد راستگوتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید و یا فریبت دهد، چه بسیار نصیحت کنندگانی درباره دنیا که نزد تو متهم اند و چه بسیار راستگویانی در مورد اخبار دنیا که از سوی تو تکذیب می شوند»; (وَ لَهِیَ بمَا تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلاَءِ بجِسْمِکَ، وَ النَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ، أَصْدَقُ وَ أَوْفَی مِنْ أَنْ تَکْذبَکَ، أَوْ تَغُرَّکَ. وَ لَرُبَّ نَاصِح لَهَا عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ، وَ صَادق مِنْ خَبَرِهَا مُکَذَّبٌ).

اشاره به اینکه هم دنیا ماهیّت خودش را با انواع بلاها و مشکلات و حوادث دردناک و دگرگونی قدرتها به تو نشان داده و توصیف او به فریبندگی نادرست است و هم اولیاء الله و صالحانی که درباره بی وفایی و ناپایداری دنیا به تو خبر داده اند راست گفته اند، هر چند این سخنان مطابق هوای نفس تو نبوده; نه زبان حال دنیا را پذیرفته ای و نه زبان قال اولیای الهی را، و همه را متهم به کذب کرده ای، بنابراین این تو هستی که خودت را فریب می دهی.

این احتمال نیز در تفسیر جمله های اخیر وجود دارد که نصیحت کننده همان حوادث ناگوار و خبرهای صادق همان نشانه های بی وفایی دنیاست که انسان با چشم خود این نصیحت کنندگان و خبرهای صادق را می بیند و می شنود; ولی چون مطابق میل او نیست همه را تکذیب می کند و می گوید: یک حادثه اتفاقی بود و گذشت و دیگر تکرار نخواهد شد.

سپس با توضیح بیشتر این حقیقت را آشکارتر و برای همگان مفهوم تر می سازد و می فرماید: «اگر حال دنیا را در لابه لای مناطق ویران شده، و خانه های خالی از سکنه، جستجو کنی به یقین آن را یادآوری کننده ای نیکو و واعظی گویا می یابی، همچون دوستی مهربان که از رسیدن اندوه به تو به شدّت ناراحت می شود»; (وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَهَا فِی الدِّیَارِ الْخَاوِیَةِ(3)، وَ الرُّبُوعِ(4) الْخَالِیَةِ، لَتَجِدَنَّهَا مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ، وَ بَلاَغِ مَوْعِظَتِکَ، بمَحَلَّةِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ، وَ الشَّحِیحِ(5) بکَ!).

سرانجام در آخرین جمله می فرماید: «دنیا چه سرای خوبی است برای کسی که آن را خانه همیشگی خود نداند و چه محلّ نیکویی است برای کسی که آن را وطن خود برنگزیند (آری!) سعادتمندان به وسیله دنیا در قیامت، آنها هستند که امروز از آن می گریزند»; (وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بهَا دَاراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْهَا مَحَلاًّ! وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بالدُّنْیَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ).

اشاره به اینکه افراد با ایمان و بیدار می توانند از همین دنیای پرشور و شرّ و مملوّ از فریب و نیرنگ، وسیله ای برای سعادت جاویدان خود بسازند و آن را نردبانی برای صعود به مقامات عالیه قرار دهند، به این ترتیب که نگاه آنها به دنیا برخلاف دنیاپرستان، نگاه به یک پل یا گذرگاه باشد; آنها که از زرق و برقش می گریزند و از مواهب آن برای قرب به خدا سود می جویند و از اینجا به خوبی فرق دنیای ممدوح و مذموم روشن می شود همان گونه که در بحث نکته ها خواهد آمد.


نکته:

دنیای ممدوح و مذموم:

امام(علیه السلام) در عبارات بالا دنیا را واعظی دلسوز و گزارشگری صادق و وفادار معرفی کرد که به وسیله دگرگونیهای سریع و حوادث و آفات گوناگون، ناپایداری خودش را اعلام کرده و به همگان هشدار داده است که تکیه بر آن نکنند و تنها از آن توشه بگیرند.

از این صریح تر عبارتی است که در کلمات قصار آن حضرت درباره دنیا آمده است. حضرت آن را مسجد دوستان خدا: (مَسْجِدُ أحِبّاءُ اللهِ) و تجارت خانه اولیاء الله: (وَ مَتْجَرُ أولِیاءِ اللهِ) و محل نزول وحی الهی: (وَ مَهْبطُ وَحْیِ اللهِ) و نمازخانه فرشتگان خدا: (وَ مُصَلّی مَلائِکَةِ اللهِ) برشمرده و آن را سرای موعظه و عافیت برای کسانی که حقیقت دنیا را دریابند معرفی فرموده: (دارُ عافِیَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها ... وَ دارُ مَوْعِظَة لِمَنِ اتَّعَظَ بها).(6)

این در حالی است که در خطبه های متعددی از نهج البلاغه و روایات بسیار دیگر نکوهشهای شدیدی از دنیا شده است. سرایی مملوّ از بلا و معروف به غدر و بی وفایی: (دارٌ بالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ)(7) و نیز به منزله مار خوش خطّ و خالی شمرده شهد که ظاهرش نرم و ملایم; ولی سمّ کشنده در جوف اوست: (مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّها وَ السَّمُّ النّاقع فی جَوْفِها).(8)

در جایی دیگر در جمله ای کوتاه امام نسبت به خطرات عظیم دنیا هشدار داده می فرماید: «تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ; فریب می دهد، زیان می رساند و به سرعت می گذرد».(9)

سه طلاقه کردن دنیا از سوی امام(علیه السلام) به سبب زشتیها و بدیهایش معروف است و در کلمات قصار ضمن عبارات تکان دهنده ای به آن اشاره شده است.(10)

فراتر از اینها آیات قرآن مجید است که نکوهشهای شدیدی از دنیا دارد. از جمله در سوره زخرف به قدری دنیا را بی ارزش می شمرد که اگر افراد کم ظرفیت تشویق به کفر و گناه نمی شدند خداوند قصرهای مجلّلی در اختیار کافران می گذاشت که سقفهایش از نقره و با انواع زر و زیورها آراسته بود. (وَلَوْلاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ).(11)

هرگاه این آیات و روایات را در برابر هم بچینیم این سؤال پدیدار می شود که اگر دنیا این همه خوبی دارد، پس چرا این همه بد است و اگر این همه بدی دارد، پس چرا خوب است؟

پاسخ این سؤال در یک جمله نهفته است و آن اینکه این تفاوت نتیجه اختلاف زاویه های دید است.

ظاهربینان و دنیاپرستان که دیدشان کوتاه و نظرشان سطحی است تنها زرق و برق آن را می بینند و زخارف و زینتهای زودگذرش را و به آن دل می بندند. دنیا برای این گروه، فوق العاده خطرناک است و از آنجایی که گاه اکثریت مردم را این گروه تشکیل می دهند، آیات و روایات در نکوهش دنیا بسیار بیشتر است، لذا خداوند به همه انسانها هشدار می دهد که بیدار باشید که دنیا شما را نفریبد و شیطان شما را فریب ندهد (فَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلاَ یَغُرَّنَّکُمْ باللهِ الْغَرُورُ)(12) جالب اینکه در این آیه دنیا فریبنده هم ردیف شیطان فریبکار شمرده شده است (زیرا منظور از غرور در این آیه همان شیطان است).

ولی بیداردلان آگاه و مؤمنان عاقل و فرزانه که با دیده تیزبین خود به باطن دنیا می نگرند و آغاز و انجامش را با یک مطالعه عمیق می بینند تاریخ پیشینیان را در نظر خود مجسم می کنند و سرنوشت فراعنه و کسراها و عمالقه و ابنای عمالقه را مدّ نظر قرار می دهند پیامهای مواعظ دوستانه دنیا را با گوش جان می شنوند و درسهای لازم را از آن فرا می گیرند; دنیا را به دانشگاهی تبدیل می کنند برای کسب معارف الهیه و تجارت خانه ای برای برگرفتن زاد و توشه و معبد باشکوهی برای معراج به سوی خدا.

کوتاه سخن اینکه به گفته امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در یکی از خطبه های همین کتاب: «آنها که به دنیا به عنوان یک وسیله بنگرند به آنها بصیرت و بینایی می بخشد و آنها که به عنوان یک هدف به آن بنگرند کورشان می کند»; (مَنْ أبْصَرَ بها بَصَّرَتهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إلَیْها أعْمَتْهُ).(13)


پی نوشت:

  1. «عظات» جمع «عظه» به معنای موعظه و پند و نصیحت است و در اینجا کنایه از حوادث تلخ دنیاست که سبب بیداری و هوشیاری می شود.

  2. «آذنت» از ریشه «ایذان» به معنای اعلام کردن توأم با تهدید و گاه به معنای اعلام جنگ است. سپس به معنای اعلام مطلق نیز آمده و اذان نماز را از این جهت اذان می گویند که اعلام ورود وقت نماز می کند.

  3. «خاویه» اسم فاعل است از ریشه «خَوی» به معنای خالی بودن و گاه به معنای ویران شدن گرفته شده است.

  4. «ربوع» جمع «ربع» بر وزن «رفع» به معنای خانه است و گاه به معنای منطقه یا گروهی از مردم نیز آمده و در اینجا منظور همان معنای اوّل است.

  5. «شحیح» از ریشه «شحّ» بر وزن «مخ» به معنای بخل توأم با حرص است که به صورت عادت درآید و لذا واژه «شحیح» گاه به افراد دلسوزی که هرگز مایل نیستند گرد و غبار نگرانی بر دامن دوستشان نشیند و نسبت به آن بخل می ورزند اطلاق می شود و در عبارت بالا همین معنا اراده شده است.

  6. نهج البلاغه، کلمات قصار، 131 .

  7. همان مدرک، خطبه 226 .

  8. همان مدرک، کلمات قصار، 119 .

  9. همان مدرک، 415 .

  10. همان مدرک، 77 .

  11. زخرف، آیه 33-35 .

  12. فاطر، آیه 5 .

  13. نهج البلاغه، خطبه 82 .