[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی وصف السالک الطریق إلی اللّه سبحانه:

قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ، حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ

،

وَ بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ وَ سَلَکَ بهِ السَّبیلَ، وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَی بَاب السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَی رَبَّهُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 303-295

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

فی وَصْفِ السَّالِکِ الطَّریقَ إلَی اللَّهِ سُبْحانَهُ.

از سخنان امام علیه السلام است که در بیان اوصاف پوینده راه خدا گفته است.

خطبه در یک نگاه:

همان گونه که از عنوان خطبه روشن شد امام علیه السلام در این کلام با عباراتی کوتاه و گویا به معرفی سالک الی اللَّه و پوینده راه خدا پرداخته و رمز موفقیّت او را در احیای عقل و از میان بردن هوا و هوسهای سرکش نفسانی شمرده و تصریح می کند که در پرتو این کار برقی پر نور از عنایات حق بر او می درخشد؛ مسیر را روشن می سازد و او را به مقام نفس مطمئنه و رضایت پروردگار می رساند

.

پوینده راه حق:

امام(علیه السلام) در این گفتار پرمعنا در واقع یک دوره عرفان اسلامی را در قالب عباراتی کوتاه ریخته و شرایط سیر و سلوک الی الله و نتایج و مقامات آن را بر می شمرد; نخست می فرماید: «او عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل شده است»; (قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ، وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ، حَتَّی دَقَّ جَلِیلُهُ(1)، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ(2)).

احیای عقل اشاره به بهره گرفتن از استدلالات عقلی برای تکامل ایمان و حسن و قبح عقلی برای تکامل فضایل اخلاقی است و به این ترتیب، واژه عقل در اینجا هم عقل نظری را شامل می شود و هم عقل عملی را.

امّا نفس به معنای از بین بردن غرائز نفسانی نیست، بلکه منظور مهار کردن آنهاست به گونه ای که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خدا باز دارند.

واژه «جَلیل» در عبارت «دَقَّ جَلیلُهُ» اشاره به بدنهای چاق و فربه است که بر اثر پرخوری و افراط در غذاهای چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم می کند و سبکبار می شود.

واژه «غَلیظ» در «لَطُفَ غَلیظُهُ» اشاره به خلق و خوی خشن در رذایل اخلاقی است که در پرتو ریاضت نفسانی به لطافت می گراید و تصفیه می شود.

سپس امام(علیه السلام) به سراغ آثار این حرکت عقلانی و ریاضت شرعی می رود و ثمرات پر ارزش آن را در سه بخش بر می شمارد; نخست می فرماید: «(در این زمان) برقی پر نور برای او می درخشد، راه را برای او روشن می سازد و او را به مسیر حق (سلوک الی الله) می برد»; (وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بهِ السَّبیلَ).

این همان نور معرفت و معنویّت است که به اثر ریاضات عقلانی و نفسانی برای انسان می درخشد و مسیر را برای او کاملا روشن می سازد. همان گونه که قرآن مجید می گوید: «(یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَآمِنُوا برَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَّکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بهِ); ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه را بپمایید».(3)

در حقیقت پویندگان راه خدا را به کسانی تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانی به راه افتاده اند; ولی عنایات ربّانی شامل حال آنها می شود، برقی از آسمان جستن می کند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان می دهد. بعضی از عارفان اسلامی برای انوار هدایت الهی که به دنبال ریاضات نفسانی حاصل می شود سه مرحله قائل شده اند، مرحله اوّل را «لوائح» می نامند; نوری در درون جان آنها می درخشد; ولی چندان دوام نمی یابد. مرحله دوم آن را «لوامع» می نامند که با آن سرعت زائل نمی شود; ولی سرانجام خاموش می گردد و مرحله سوم آن را «طوالع» گفته اند که بقا و دوام قابل ملاحظه ای دارد و پویندگان راه خدا را از هرگونه انحراف حفظ می کند.

در بخش دوم این آثار می فرماید: «او (در این مسیر) پیوسته از دری به در دیگر منتقل می شود تا به دروازه سلامت سرای جاودانی راه یابد»; (وَ تَدَافَعَتْهُ(4) الاَْبْوَابُ إِلَی بَاب السَّلاَمَةِ، وَ دَارِ الاِْقَامَةِ).

همان گونه که قرآن مجید می فرماید: «(لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِیُّهُمْ بمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ); برای آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولیّ و سرپرست آنهاست به سبب اعمالی که انجام می دادند».(5)

نیز از قول بهشتیان می فرماید: «(إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذی أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ); پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار و بخشنده است همان کسی که با فضل خود ما را در سرای جاویدان جای داد که نه در آن رنجی به ما می رسد و نه سستی و درماندگی».(6)

سرانجام در سومین بخش از آثار این ریاضت الهی می فرماید: «گامهای او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت می گردد»; (وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بطُمَأْنِینَةِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الاَْمْنِ وَ الرَّاحَةِ).

گویا این همان است که قرآن می فرماید: (یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادی * وَادْخُلِی جَنَّتِی).(7)

آری! انسان در مسیر قرب الی الله هر زمان در معرض وسوسه های شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهی وجود او را می لرزاند تا به جایی برسد که ابرهای تیره و تار وساوس نفسانی و شیطانی از آسمان روح او کنار رود و برق معرفة الله تمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانی به او دست دهد و مفتخر به خطاب (فَادْخُلِی فِی عِبَادی * وَادْخُلِی جَنَّتِی) شود.

امام(علیه السلام) در پایان این سخن بار دیگر بر این حقیقت تأکید می کند که: «اینها همه برای آن است که عقلش را (در راه حق) به کار گرفته و پروردگار خویش را راضی ساخته است»; (بمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ، وَ أَرْضَی رَبَّهُ).

آری! این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد: «(ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً); به سوی پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهی بود و هم او از تو خشنود است».


نکته:

مقامات سیر و سلوک:

تعبیر سیر و سلوک که در تعبیرات اهل عرفان اسلامی در عصر ما و اعصار قریب به آن رایج شده، در واقع برگرفته از تعبیراتی در قرآن مجید است، آنجا که می فرماید: «(یَا أَیُّهَا الاِْنسَانُ إِنَّکَ کَادحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ); ای انسان تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت پیش می روی و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد».(8)

آیات توبه مانند «(یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللهِ تَوْبَةً نَّصُوحاً); ای کسانی که ایمان آورده اید، به سوی خدا بازگردید، بازگشتی خالص».(9) (با توجّه به اینکه توبه در اصل به معنای بازگشت است) و آیه شریفه «(إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ); ما از آنِ خدا هستیم و بسوی او باز می گردیم».(10)

در واقع روح انسان همانند غواصی است که به عالم ماده آمده و همراه جسم مادّی شده، تا در اعماق دریای این جهان فرو رود و گوهرهای گرانبهایی را از آنجا با خود حمل کرده و بیرون آورد. غواصان، گاه جسم سنگینی را به پای خود می بندند تا آنها را به عمق دریا فرو برد هنگامی که کاوشهای خود را انجام دادند، آن جسم را از پای خود گشوده و به سطح آب باز می گردند. خوشبخت و سعادتمند کسانی که بدانند گوهرهای گرانبها کجاست.

هدف از این سیر و سلوک الی الله که با خودسازی و تهذیب نفس و توبه و انابه و ریاضات مشروع شروع می شود، همان عبور از نفس اماره به سوی نفس لوامه و از آنجا به سوی نفس مطمئنه و رسیدن به مقام پرافتخار راضیة مرضیه است. عبوری که در نهایت به مکاشفاتی منتهی می شود و پرده ها از برابر چشم انسان برداشته می گردد و همان گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) درباره جوان سعادتمندی که صبحگاهان در صف نماز جماعت با آن حضرت ملاقات کرد و آثار عبادت شبانه در او نمایان بود، فرمود: «هذا عَبْدٌ نَوَّرَ اللهُ قَلْبَهُ بالاِْیمانِ; این بنده ای است که خداوند قلبش را با ایمان روشن ساخت».(11)

عارفان اسلامی و رهروان این راه هر کدام مقامات و مراحلی را برای این سیر و سلوک قائل شده اند که با یکدیگر متفاوت است و بسیاری معتقدند این مراحل را از آیات قرآنی و روایات معصومین(علیهم السلام) اخذ کرده اند.

بعضی از آنها برنامه روزانه سالکان الی الله را در چهار چیز خلاصه کرده اند: مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاقبه یا مؤاخذه.

به این ترتیب سالک، صبحگاهان با نفس خویش شرط می کند که کمترین قدمی برای رضای غیر خدا برندارد; سپس در تمام طول روز مراقب اعمال خویش است و شامگاهان به حسابرسی می پردازد و اگر خلافی از او صادر شده بود، نفس خویش را از طریق منع از مشتهیات و خواسته ها عقوبت می کند.

در رساله سیر و سلوک که منسوب به فقیه بزرگوار مرحوم علاّمه بحرالعلوم است، منزلگاهها و مقامات دوازده گانه ای برای این برنامه ذکر شده، که بعد از پیمودن آن منزلگاهها انسان وارد عالم خلوص می شود و مصداق (بَلْ أَحْیَآءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)(12) می گردد.

در این رساله آداب بیست و پنج گانه ای برای رسیدن این مقصد ذکر شده است.(13)

متأسّفانه این مسئله مورد سوء استفاده فراوانی ـ مخصوصاً در عصر ما ـ واقع شده است و صوفیان که همه گرفتار انحرافاتی در اعتقاد و عمل هستند این موضوع را دستاویز خود قرار داده و همگی خود را سالکان الی الله می پندارند، در حالی غالباً مصداق «(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بالاَْخْسَرِینَ أَعْمَالا * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسنُونَ صُنْعاً); بگو آیا به شما خبردهم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گُم (و نابود) شده; با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند»(14) می باشند; ولی در این میان افرادی هستند که همواره در سایه کتاب و سنّت گام بر می دارند و از مسیر قرآن و گفتار معصومان خارج نمی شوند، آنها سالکان واقعی و پویندگان راه حقند.

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) که امام العارفین است در سخنان کوتاه بالا ـ همان گونه که شرح دادیم ـ اساس پویش راه حق را احیای عقل و اماته نفس و اصلاح اخلاق برشمرده است و آثار سه گانه مهمّ این پویندگی را به طرز بسیار زیبا و گویایی بیان فرموده است.(15)


پی نوشت:

  1. «جلیل» به معنای بزرگ و با ارزش است و از ریشه «جلال» به معنای بزرگی و شکل و ارزش گرفته شده و در اینجا اشاره به جسم انسان است که بسیار پر ارزش است.

  2. «غلیظ» در اصل به معنای خشن است و در اینجا به معنای خشونتهای اخلاقی است که در پرتو ریاضتهای نفسانی برطرف می گردد و اخلاق لطیف جای آن را می گیرد.

  3. حدید، آیه 28 .

  4. «تدافعت» از ریشه «تدافع» به معنای پیش راندن و گاه به معنای به یکدیگر تنه زدن می باشد و اینجا همان معنای اوّل مراد است. از ریشه «دفع» بر وزن «فخر» به معنای پیش راندن و هل دادن گرفته شده است.

  5. انعام، آیه 127 .

  6. فاطر، آیه 34 و 35 .

  7. فجر، آیات 27-30 .

  8. انشقاق، آیه 6 .

  9. تحریم، آیه 8 .

  10. بقره، آیه 156 .

  11. کافی، ج 2، ص 53 .

  12. آل عمران، آیه 169 .

  13. عصاره و فشرده این رساله و همچنین روشهای دیگری را که بعضی از بزرگان عرفانی عصر ما گفته اند را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 133، به بعد مطالعه فرمایید.

  14. کهف، آیه 103 و 104 .

سند خطبه

:

نویسنده مصادر نهج البلاغه این کلام را از غررالحکم آمدی نقل کرده با تفاوت قابل ملاحظه ای که نشان می دهد آن را در منبع دیگری غیر از نهج البلاغه یافته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 136

)