[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی التظَلُّم و التَشَکّی من قریش:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدیکَ عَلَی قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ أَکْفَئُوا إِنَائِی وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی حَقّاً کُنْتُ أَوْلَی بهِ مِنْ غَیْرِی، وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ، فَاصْبرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً. فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی، فَضَنَنْتُ بهِمْ عَنِ الْمَنِیَّةِ؛ فَأَغْضَیْتُ عَلَی الْقَذَی وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَی الشَّجَا، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَی أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْب مِنْ وَخْز الشِّفَارِ.

[قال الشریف (رضی الله عنه) و قد مَضی هذا الکلام فی أثناء خطبة متقدمة إلا أنی ذکرتُه هاهنا لاختلاف الروایتین].[/hadith]

سید رضی در آخر این خطبه شریف می فرماید: گر چه این سخنان امام (ع) در ضمن یکی از خطبات پیشین حضرت آمده است، امّا من به دلیل مختلف بودن روایت، دوباره در این جا به ذکر آن مبادرت ورزیدم.

غرض حضرت در این فصل از سخنان خود، شکایت به پیشگاه خداوندی و یاری جستن از او در برابر قریش است که او را از حق امامت و رهبری امت که تنها شایسته او بود، دور کردند، و از این معنی به عنوان قطع رحم و بریدن پیوند خویشاوندی تعبیر فرموده، چنان که از کناره گیری و جدایی آنان از خود به واژگون کردن ظرف و پیمانه تعبیر فرموده است، زیرا این امور لازمه واژگونی ظرف و ریختن آنچه در آن است می باشد، همچنان که لازمه درست قرار گرفتن ظرف، رو آوردن آنان به او، و گرد آمدن آنها در اطراف اوست.

«و اجمعوا... غیری»،

شارحان شیعه می گویند: منظور حضرت از آن عده که علیه حق او به منازعه برخاستند جامعه قریشند که به هنگام وفات رسول اکرم (در دار الندوه) گرد آمدند و دیگران را به خلافت نصب کردند، و مراد از کلمه «غیری»: دیگران، سه خلیفه قبل از آن حضرت می باشد، ولی شارحان غیر شیعه می گویند: مراد از آنها، آن چند نفری هستند که به عنوان شورا اجتماع کردند و پس از مشورت عثمان را به خلافت برگزیدند، بنا بر این قول دو خلیفه اوّل در این شکایت داخل نیستند (قهرا مراد از غیرهم عثمان خواهد بود). امّا این قول ضعیف است، زیرا در خطبه شقشقیّه که قبلا بیان شد از هر سه خلیفه پیش از خود شکایت کرده است.

خلاصه پس از جستجوی سخنان امام و بررسی احوال آن حضرت منظور آن حضرت از این سخن و امثال آن، بر کسی پوشیده نیست، و می توان ورود این سخن را در مورد شکایت از طلحه و زبیر، هنگامی که با یارانشان به سوی بصره شتافتند، دانست، زیرا در صورتی که آن حضرت از زمامداران پیشین به خلافت سزاوارتر باشد، با آن که آنها در اسلام بر دیگران تقدم داشتند، پس از اشخاصی که در درجه ای پایین تر از آنها قرار گرفته اند، به طریق اولی برای خلافت سزاوارتر خواهد بود، و این مورد مانند سخنی است که می فرماید: «بار خدایا به فریادم برس از آن شورا که چگونه در باره من شک کردند و مرا با نخستین فرد از آن سه نفر مقایسه کردند و تا آن جا مرا پایین آوردند که با چنین افرادی همسنگ کردند.»

«و قالوا: الّا إنّ فی الحقّ...»،

امام علیه السلام با تأسّف از زبان حال و افعال آنان خبر می دهد و الّا آنان با زبان خود چنین حرفها نگفته بودند.

«فنظرت...»،

شارح بیان می دارد که قبلا (ظاهرا در شرح خطبه شقشقیه) شرحی از دردهای حسّی و بریدگی که وسیله تیغ و غیر آن پیدا می شود ذکر کردیم. و سپس یادآور می شود که هر کس دو فصل گذشته (قسمتی از خطبه شقشقیه و خطبه 171) را مطالعه و دقت کند تفاوت روایتی آنها را با این فصل درک خواهد کرد. توفیق از خداوند است.