[hadith]و من دعاء له (علیه السلام) کان یَدعُو به کثیراً:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَمْ یُصْبحْ بی مَیِّتاً وَ لَا سَقِیماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی بسُوءٍ؛ وَ لَا مَأْخُوذاً بأَسْوَإِ عَمَلِی وَ لَا مَقْطُوعاً دَابرِی وَ لَا مُرْتَدّاً عَنْ دینِی وَ لَا مُنْکِراً لِرَبِّی وَ لَا مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی وَ لَا مُلْتَبساً عَقْلِی وَ لَا مُعَذَّباً بعَذَاب الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِی. أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً ظَالِماً لِنَفْسی، لَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ وَ لَا حُجَّةَ لِی، وَ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ آخُذَ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی وَ لَا أَتَّقِیَ إِلَّا مَا وَقَیْتَنِی. اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ، أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ، أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ، أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدی. اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ، أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دینِکَ، أَوْ تَتَابَعَ [تَتَتَابَعَ] بنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَی الَّذی جَاءَ مِنْ عِنْدکَ.[/hadith]

امام (ع) در اوایل این خطبه با توجه به انواع نعمتهای الهی که بدانها اقرار دارد خدای را ستایش کرده و ده نوع از آنها را بر شمرده است:

1-  نعمت حیات و زندگی.

2-  سلامت و تندرستی از بیماریهای معمولی.

3-  دوری از بیماریهای نفرت آمیزی که احیانا باعث زشتی منظر می شود، از قبیل جذام و برص و...

4-  او را به کیفر بدترین گناهان دچار نفرموده است (چون او را معصوم از هر گناه و خطا قرار داده است.)

5-  او را مقطوع النسل و ابتر، و بی فرزند قرار نداده است، و در معنای و لا مقطوعا دابری، احتمال دیگری نیز هست: که منظور از کلمه «دابر» پشت و کمر و منظور از «قطع» هدف بلاهای کمرشکن و توان فرسا واقع شدن باشد، یعنی حمد خدا را که کمر مرا به سبب گرفتاریهای توان فرسا خم نکرد و پشت مرا درهم نشکست.

6-  از مرتدّان در دین و اهل شبهه نیست.

7-  بی عقیده و منکر خدا نیست.

8-  چنان نیست که به علت بد بینی نسبت به دین و یا سنگین شمردن ایمان از آن وحشت داشته باشد.

9-  و او را مبتلا به اختلال حواس و عقل او را مشوب و مخلوط به دیوانگی نفرموده است.

10-  مانند امّتهای پیشین به توسط صاعقه ها و فرو رفتن در زمین و جز آنها کیفر و مجازات نگردیده است.

پس از حمد خداوند در مقابل نعمتهایش، خود را حقیر شمرده و اقرار به صفاتی کرده است که لازمه آن طلب رحمت و عفو از پروردگار است، و پنج قسم از آنها را ذکر می کند:

1-  خود را مملوک و بنده ای می داند که در قبضه مالکیت خداوند است.

2-  ظالم به نفس است و بر خود ستم می کند.

3-  اعتراف می کند که خدا بر او حق اعتراض دارد ولی او را هیچگونه عذر و بهانه ای در تقصیرات نیست زیرا حجت از طرف حق تعالی تمام است.

4-  هیچ سودی نمی تواند بدست آورد مگر خداوند او را بهره ای دهد و وسیله آن را برایش فراهم کند.

5-  بالاخره خویشتن را از هیچ زیانی نمی تواند نگاه دارد جز این که خداوند او را از آن زیانها نگاه دارد.

امام (ع) پس از اقرار بر این همه ناتوانی از درگاه خداوند متعال درخواست عفو و بخشندگی کرده در جملات بعد، از چند چیز به او پناه می برد:

الف: با داشتن خدایی غنّی بالذات و بی نیاز مطلق، محتاج و نیازمند به دیگران باشد.

ب: با آن که هدایت واقعی و خلل ناپذیر خداوند سر تا سر عالم هستی را فرا گرفته، به ضلالت افتد و راه به جایی نبرد.

ج: در حکومت خداوند، و سلطنت او که همه جا ظاهر است، مورد ظلم و ستم واقع شود.

د: و نیز از این که مغلوب شود با آن که فرمان حق بر همه چیز غالب است.

در قسمتی از این خطبه دعا کرده و از خدا خواسته است که روح و جان او را نخستین کریمه ای قرار دهد که از او به وسیله مرگ خواهد گرفت، و منظور از کرایم، قوای نفسانی و حواس جسمانی و اعضای بدنی اوست (چشم، گوش، زبان، دل، دست و پا، و غیره).

با چنین دعایی از خداوند می خواهد که تا هنگام وفات نیروهای روحانی و جسمانی او را سالم نگه داشته و به او توفیق بهره مندی از آنها را عنایت فرماید، و پیش از این که قوا و اعضای او از کار بیفتند، روحش از او گرفته شود [تا نیمه مرده و نیمه زنده نباشد، فیض الاسلام] نظیر این دعا از حضرت پیامبر (ص) نیز نقل شده است: «خدایا مرا از گوش و چشم بهره کامل عنایت کن، و آن دو را وارثان من قرار ده.» یعنی تا هنگام مرگ و پرواز روح از بدنم آنها را سالم بدار.

امام (ع) لفظ ودیعه را بدین دلیل برای روح استعاره فرموده است که باید امانت را به صاحبش برگرداند، روح و نفس انسانی نیز باید به جانب پروردگار برگردانده شود.

در قسمتهای پایانی خطبه، از این که مبادا به واسطه وساوس درونی نفس امّاره و یا راهزنان بیرونی و شیطان صفتان انسی از فرمان سرپیچی کند به خدا پناه برده است، سید رضی «یفتتن» را مبنی بر فاعل ذکر کرده، بنا بر این که فتنه از نفس اماره ناشی شود و مبنی بر مفعول نیز نقل شده تا مستعار منه آن فتنه از سوی غیر باشد و نیز از وارد شدن در ورطه هلاکت هواهای نفسانی و درّه شقاوت و بدبختی و منحرف شدن از راه هدایتی که کتابهای آسمانی از طرف خدا ارائه داده اند پناه به پروردگار متعال برده است. توفیق از خداوند است.