[hadith]و من دعاء له (علیه السلام) کان یَدعُو به کثیراً:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَمْ یُصْبحْ بی مَیِّتاً وَ لَا سَقِیماً وَ لَا مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی بسُوءٍ؛ وَ لَا مَأْخُوذاً بأَسْوَإِ عَمَلِی وَ لَا مَقْطُوعاً دَابرِی وَ لَا مُرْتَدّاً عَنْ دینِی وَ لَا مُنْکِراً لِرَبِّی وَ لَا مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی وَ لَا مُلْتَبساً عَقْلِی وَ لَا مُعَذَّباً بعَذَاب الْأُمَمِ مِنْ قَبْلِی. أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً ظَالِماً لِنَفْسی، لَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ وَ لَا حُجَّةَ لِی، وَ لَا أَسْتَطِیعُ أَنْ آخُذَ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی وَ لَا أَتَّقِیَ إِلَّا مَا وَقَیْتَنِی. اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فِی غِنَاکَ، أَوْ أَضِلَّ فِی هُدَاکَ، أَوْ أُضَامَ فِی سُلْطَانِکَ، أَوْ أُضْطَهَدَ وَ الْأَمْرُ لَکَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسی أَوَّلَ کَرِیمَةٍ تَنْتَزعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدیعَةٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدی. اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ، أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دینِکَ، أَوْ تَتَابَعَ [تَتَتَابَعَ] بنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَی الَّذی جَاءَ مِنْ عِنْدکَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 230-221

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ

کانَ یَدْعُو بهِ کَثیراً.

از دعاهای امام علیه السلام است که غالباً پروردگار را با آن می خواند.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه که در واقع مرکب از یک سلسله دعاهای پرمعنا و بسیار پرارزش است و امام علیه السلام در بسیاری از اوقات آن را می خواند، از دو بخش تشکیل شده است

:

بخش اوّل حمد و سپاس الهی بر نعمتهای معنوی و مادی است که خداوند به ما ارزانی داشته و از ما نگرفته است

.

در بخش دوم، امام علیه السلام تقاضاهایی از خداوند می کند که در سه قسمت کوتاه و پرمحتوا که هر کدام با «اللهم» شروع می شود، بیان شده است و این دعاها غالباً جنبه معنوی دارد، هر چند از جنبه های مادی نیز خالی نیست و مناسب است بعد از نمازها یا در قنوت نماز و در اوقاتی که انسان را حال دعا فراهم است خوانده شود و خواننده از برکات آن بهره مند گردد

.

خداوندا همه چیز از سوی توست:

این بخش از کلام امام(علیه السلام) خطبه نیست، بلکه دعای پرمعنایی است که تمام خیر دنیا وآخرت در آن، جمع است. در آغاز امام(علیه السلام) خدا را به جهت نجات از ده چیز حمد و سپاس می گوید که هر یک از آنها می تواند تیره روزی دنیا و آخرت را فراهم سازد.

در چهار قسمت از این ده قسمت می فرماید: «ستایش ویژه خداوندی است که مرا به صورت مرده و بیمار وارد بامداد نساخت و به بیماریهای بدمنظر گرفتار ننمود (و آفتی بر رگها و اعضایم وارد نکرد) و به کیفر بدترین اعمالم مجازاتم نکرد و مرا بی فرزند قرار نداد»; (الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَمْ یُصْبحْ بی مَیِّتاً وَ لاَ سَقِیماً، وَ لاَ مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی(1) بسُوء، وَ لاَ مَأْخُوذاً بأَسْوَإِ عَمَلِی، وَ لاَ مَقْطُوعاً دَابرِی(2)).

جمله «لَمْ یُصْبحْ» اشاره به این است که انسان هنگامی می تواند در زندگی موفق باشد که از آغاز صبح، سالم و با نشاط باشد و خدا را بر این نعمت باید سپاس گفت.

جمله «وَ لاَ مَضْرُوباً عَلَی عُرُوقِی بسُوء» به اعتقاد جمعی از شارحان نهج البلاغه اشاره به بیماریهایی است که انسان را بد منظر می کند مانند برص و پیسی، و آن را در عرف عرب کنایه از این معنا می دانند، در حالی که بعضی دیگر عروق را به معنای اعضا تفسیر کرده و جمله را اشاره به سلامت اعضای آدمی می دانند که از بزرگترین نعمتهای خداست.

بعضی دیگر عروق را به همان معنای اصلی; یعنی رگها تفسیر کرده اند. اشاره به اینکه نبودن آفتی در رگهای بدن از نعمتهای بزرگی است که شکر و سپاس دارد و می دانیم که امروز یکی از بیماریهای رایج و خطرناک، گرفتگی رگهای قلب و مغز است که عامل مهم سکته های قلبی و مغزی است.

بقای نسل انسان و وجود فرزندان صالح که ثواب اعمالشان و نتایج کارهایشان، هم به خودشان و به پدر و مادر عاید شود نیز نعمت بزرگ دیگری که در جمله «وَ لا مَقْطُوعاً دابرِی» به آن اشاره شده است.

سپس اشاره به شش نعمت مهم دیگر که شایسته هرگونه حمد و سپاس است کرده، می فرماید: «و (شکر می کنم خدایی را که) مرا مرتد از دین و منکر پروردگارم و وحشت زده از ایمانم و گرفتار به اختلال در عقلم نکرد، و مرا به کیفر و عذابهایی که امتهای پیشین را با آن مجازات نمود، مجازات نکرد»; (وَ لاَ مُرْتَدًّا عَنْ دینِی، وَ لاَ مُنْکِراً لِرَبِّی، وَ لاَ مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی، وَ لاَ مُلْتَبساً(3) عَقْلِی، وَ لاَ مُعَذَّباً بعَذَاب الاُْمَمِ مِنْ قَبْلِی).

بسیار می شود که انسان در آغاز کار مشمول نعمتهای مهم الهی است; ولی در ادامه راه آنها را از دست می دهد: تعدادی از جمله های بالا اشاره به تداوم نعمتهاست; نعمت دین و ایمان و عقل، بنابراین هم شمول نعمت، شایسته حمد و شکر است و هم بقا و تداوم آن، زیرا اگر لطف خدا شامل حال نباشد هر لحظه نعمتها در معرض زوال است.

جمله «وَ لاَ مُنْکِراً لِرَبِّی» بعد از جمله «وَ لاَ مُرْتَدًّا عَنْ دینِی» از قبیل ذکر خاص بعد از عام است.

جمله «وَ لاَ مُعَذَّباً بعَذَاب...» اشاره به عذابهای دردناک و وحشتناکی است که بر بعضی از امتهای پیشین نازل شد; مانند صاعقه، طوفانهای بسیار شدید و زلزله های ویرانگر و آفات سخت و سنگین در جسم و جان.

جمله «وَ لاَ مُسْتَوْحِشاً مِنْ إِیمَانِی» اشاره به این است که انسان گاه ایمان دارد; ولی از این می ترسد که آلوده به خطاهایی بشود و یا در معرض زوال قرار گیرد.

امام(علیه السلام) عرضه می دارد که تو را به سبب ایمان آمیخته با آرامش کامل شکر و سپاس می گویم.

و از آنجا که یکی از مهمترین مقامات عارفان و مقرّبان درگاه خداوند تسلیم در برابر فرمان او و اعتراف به نقصان است، امام(علیه السلام) در ادامه این سخن چنین عرضه می دارد: «(خداوندا) شب را به روز آوردم در حالی که بنده مملوکی هستم که به نفس خویش ستم نمودم خداوندا! تو حجّت را بر من تمام کرده ای و من حجّتی (در ارتکاب گناه در برابر) تو ندارم، جز آنچه تو بخشیده ای نمی توانم چیزی به دست آورم، و جز آنچه مرا از آن حفظ کرده ای توان حفظ خود را ندارم»; (أَصْبَحْتُ عَبْداً مَمْلُوکاً ظَالِماً لِنَفْسی، لَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ وَ لاَ حُجَّةَ لی. وَ لاَ أَسْتَطِیعُ أَنْ آخُذَ إِلاَّ مَا أَعْطَیْتَنِی، وَ لاَ أَتَّقِیَ إِلاَّ مَا وَقَیْتَنِی).

برترین افتخار انسان این است که بنده خدا باشد همان چیزی که امام(علیه السلام) در سخن دیگری فرمود: «إلهی کَفی بی عِزّاً أنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً».(4)

و تعبیر «ظَالِماً لِنَفْسی» اشاره به این است که انسان هیچ گاه نمی تواند حقّ عبودیت پروردگار را انجام دهد. جایی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) عرضه می دارد: «إلهی ما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتِکَ»(5) دیگران به طریق اولی باید اعتراف به تقصیر کنند.


امام(علیه السلام) در بخش اوّل این خطبه حمد و سپاس الهی را بر نعمتهای مهمّی که به او ارزانی داشته است بجا آورد و به دنبال آن در این بخش از خطبه دست به درگاهش بر می دارد و تقاضای نعمتهایی می کند که مکمّل نعمتهای پیشین است و در سه جمله که هر جمله با «اللهم» شروع می شود خواسته های خود را در پیشگاه الهی عرضه می دارد:

نخست می گوید: «خداوندا! به تو پناه می برم با آنکه در سایه بی نیازی تو هستم، فقیر شوم و با آنکه در پرتو هدایت تو قرار گرفته ام گمراه گردم یا در سایه حکومت تو بر من ستم شود یا با اینکه همه چیز در دست توست مغلوب و مقهور گردم»; (اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بکَ أَنْ أَفْتَقِرَ فی غِنَاکَ، أَوْ أَضِلَّ فی هُدَاکَ، أَوْ أُضَامَ(6) فِی سُلْطَانِکَ، أَوْ أُضْطَهَدَ(7) وَ الاَْمْرُ لَکَ!).

این چهارجمله که همه بازگشت به توحید افعالی می کند اشاره به این است که غنا و بی نیازی، هدایت و پیروزی و غلبه بر دشمن و مشکلات همه در سایه لطف خدا میسّر است; همان گونه که قرآن مجید می فرماید: «(یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِیُّ); ای مردم! همه شما فقیر هستید و غنیّ و بی نیاز تنها خداست»(8) و می فرماید: «(مَنْ یَهْد اللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدی); کسی را که خدا هدایت کند تنها او هدایت یافته است»(9) و نیز می فرماید: «(إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللهُ فَلاَ غَالِبَ لَکُمْ); اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد».(10)

حضرت در دومین دعا و درخواست، عرضه می دارد: «خداوندا! نخستین موهبت از مواهب خویش را که از من می گیری جان من قرار ده و جانم نخستین ودیعه از ودایع نعمتهایت باشد که از من باز می ستانی (و چشم و گوش و سایر اعضایم را تا پایان عمر سالم بدار)»; (اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسی أَوَّلَ کَرِیمَة تَنْتَزعُهَا مِنْ کَرَائِمِی، وَ أَوَّلَ وَدیعَة تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ عِنْدی!).

«کریمة» در اصل به معنای شخص با ارزش و اشیای گرانبهاست و در جمله مورد بحث، اشاره به اعضای مهم انسان; مانند چشم و گوش و زبان است که گاه به عنوان موهبت الهی و گاه ودیعه خداوند ذکر شده است که هم اشاره به لطف و رحمت الهی است و هم اشاره به اینکه نعمتها ودیعه هایی است و سرانجام باز گرفته می شود.

در هر حال مضمون این دعا همان است که به صورت دیگری در دعاهای سایر معصومان آمده است; در دعای رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) در اعمال شب نیمه شعبان می خوانیم: «اَللّهُمَّ أمْتِعْنا بأسْماعِنا وَ أبْصارِنا وَ قُوَّتِنا ما أحْیَیْتَنا وَ اجْعَلْهُ الْوارِثَ مِنّا; خداوندا نعمت گوش و چشم و قوّت جسم و جان ما را تا زمانی که زنده ایم بر ما ارزانی دار و آنها را وارث ما قرار ده».(11)

راستی چنین است که انسان اگر در اواخر عمر نعمت چشم و گوش و قدرت و جسم و روح را از دست بدهد به مرده متحرکی مبدّل می شود که شهد حیات در کام او از زهر هم تلخ تر است و هر لحظه آرزوی مرگ و رهایی از آن حالت می کند.

بدیهی است منظور از دعای فوق این نیست که خداوند در پایان عمر نخست جان انسان را بگیرد و بعد از مدّتی چشم و گوش او را، بلکه منظور این است که تا پایان عمر تمام اعضای او سالم باشند.

در سومین درخواست، عرضه می دارد: «خداوندا! به تو پناه می بریم که از گفتارت روی گردان شویم یا به کناره گیری از آیینت فریفته گردیم یا هوا و هوسهای سرکش ما را به پیروی از خود بکشاند و از هدایتهای تو باز دارد»;

(اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بکَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ، أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دینِکَ، أَوْ تَتَابَعَ(12) بنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَی الَّذی جَاءَ مِنْ عِنْدکَ!).

امام(علیه السلام) در این دعا از سه گناه و مشکل بزرگ به خدا پناه می برد:

  1. انسان اوامر و نواهی الهی را به فراموشی بسپرد و از کنار آن سرسری بگذرد. 2. وسوسه های فتنه انگیزان در دل انسان نفوذ کند و او را از حق منحرف سازد. 3. هوای نفس برانسان چیره شود و او را از هدایت الهی باز دارد.

به یقین اگر این دعاهای سه گانه که هر یک با «اللهم» آغاز شد در درگاه الهی به اجابت برسد، تمام خیر و سعادت دنیا و آخرت نصیب انسان می گردد و چه خوب است که این دعاها را به خاطر بسپاریم و هر زمان حال دعایی دست داد رو به درگاه خدا کنیم و آنها را از خدا بخواهیم.

امام(علیه السلام) در بخش اوّل و دوم این دعا سخن را به صورت متکلّم وحده آورده; ولی در بخش آخر آن را به صیغه متکلم مع الغیر ذکر می کند تا هم مصلحت خویش را از خدا خواسته باشد و هم مصالح همه مسلمانان را.(13)


پی نوشت:

  1. «عروق» جمع «عرق» بر وزن «حرص» در اصل به معنای رگهایی است که مجرای خون در بدن است و به اصل و ریشه هر چیزی نیز گفته می شود.

  2. «دابر» در اصل به معنای پشت یا شخص تابع است به همین لحاظ به فرزندان و نسلهایی که بعد از انسان می آیند «دابر» گفته می شود.

  3. «ملتبس» از ریشه «لبس» بر وزن «حبس» به معنای اشتباه گرفته شده و «ملتبساً عقلی» به معنای به هم ریختن فکر و عقل است.

  4. خصال صدوق، ج 2، ص 420، ح 14.

  5. بحارالانوار، ج 68، ص 23 .

  6. «أضام» از ریشه «ضیم» بر وزن «عین» به معنای ظلم کردن و خوار نمودن گرفته شده است.

  7. «أضطهد» از ریشه «ضهد» بر وزن «مهد» به معنای مقهور ساختن گرفته شده است و «اضطهاد» به معنای تأکید در مقهور نمودن است.

  8. فاطر، آیه 15.

  9. اعراف، آیه 178 .

  10. آل عمران، آیه 160 .

  11. بحارالانوار، ج 95، ص 413، دعای شب نیمه شعبان.

  12. «تتابع» از ریشه «تتابع» (مصدر باب تفاعل) به معنای به سرعت به سوی چیزی بردن است.

سند خطبه

:

در مصادر نهج البلاغه آمده است که این دعا را «سیّد ابن باقی» که هم عصر «محقق حلّی» بوده است در کتاب اختیار همانند نهج البلاغه ذکر کرده است جز جمله اخیر را که به صورت دیگری آورده و سپس جمله های دیگری را نیز بر آن افزوده که نشان می دهد از منبعی غیر از نهج البلاغه گرفته است. در ذیل خطبه 225 اشارات دیگری به منابع این دعا خواهد شد

.