[hadith]و من کلام له (علیه السلام) و قد سأله سائل عن أحادیث البدَع و عمّا فی أیدی الناس من اختلاف الخبر، فقال (علیه السلام):

إِنَّ فِی أَیْدی النَّاس حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ کَذباً وَ نَاسخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابهاً وَ حِفْظاً وَ [وَهَماً] وَهْماً؛ وَ [قَدْ] لَقَدْ کُذبَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عَلَی عَهْدهِ حَتَّی قَامَ خَطِیباً فَقَالَ "مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ".[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 144-139

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ وَ قَدْ سَأَلَهُ سائِلٌ عَنْ أحادیثِ الْبدَعِ، وَ عَمَّا فی أیْدی النَّاس مِن اخْتِلافِ الْخَبَرِ، فَقالَ علیه السلام

:...

از سخنان امام علیه السلام است این سخن را امام علیه السلام در پاسخ کسی فرمود که از او درباره احادیث بدعت زا و روایات مختلفی که در بین مردم است پرسش نمود.

خطبه در یک نگاه:

ین خطبه که عمدتاً درباره اقسام حدیث و راویان حدیث سخن می گوید از سه بخش تشکیل یافته است

.

در بخش اوّل، امام علیه السلام به بیان اقسام احادیثی که در دسترس مردم قرار دارد، پرداخته و می فرماید در میان آنها حق و باطل و ناسخ و منسوخ و ... وجود دارد

.

سپس به مجازات کسانی اشاره می کند که به جعل حدیث می پردازند و ضمن روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آنها را به آتش دوزخ بشارت می دهد

.

در بخش دوم اصناف راویان حدیث را یادآور می شود و آنها را به چهار صنف منافقان، خطاکاران، ناآگاهان و حافظان صادق تقسیم می کند

.

و در بخش سوم (آخرین بخش) به بعضی از ویژگیهای احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخته و به طریق فهم آنها اشاره می کند و در پایان، به دریافت کامل احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله از سوی خود اشاره می فرماید

.

قابل توجّه است که در کتاب کافی شأن ورودی برای این خطبه بیان شده که نشان می دهد سلیم بن قیس هلالی خدمت امام علیه السلام عرض کرد: من از سلمان و مقداد و ابوذر مطالبی درباره تفسیر قرآن و احادیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیده ام که با آنچه در دست مردم است تفاوت دارد. سپس از شما شنیدم احادیثی را که از این سه نفر شنیدم تأیید می کنید و در دست مردم مطالب زیادی درباره تفسیر قرآن و احادیث پیامبر دیدم که شما با آن مخالفید و معتقدید آنها باطل است، آیا فکر می کنید مردم عمداً دروغ بر پیامبر اکرم بستند و قرآن را به رأی خود تفسیر کردند؟ امام علیه السلام رو به من کرد و فرمود: اکنون که سؤال کرده ای پاسخ را بشنو (سپس خطبه فوق را با اضافاتی از آن حضرت نقل می کند).

نقّادی روایات:

بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مدّت نسبتاً قابل توجّهی (بیش از 100 سال) نوشتن اخبار پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف حکومت وقت، ممنوع شده بود (به دلایلی که در جای خود خواهد آمد) ولی با این حال اخبار رسول الله(صلی الله علیه وآله) زبان به زبان می گشت و گاه اخبار ضدّ و نقیض به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت داده می شد و منافقان و دشمنان مخفی و آشکار از این آشفته بازار استفاده و دروغهایی به نفع خود یا سران نفاق جعل کردند و به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت دادند، هر چند در قرون بعد عدّه ای برای پالایش اخبار و به دست دادن معیارهای صدق و کذب به پا خاستند و تدوین کتب حدیث و رجال رونق گرفت; امّا همان گونه که گفته شد، ممنوع بودن کتابت مانع نقل احادیث نشد.

امام(علیه السلام) در عبارات کوتاه و پرمعنای بالا سرچشمه های اختلاف اخبار را دقیقاً بیان فرموده و آن را در شش چیز خلاصه می کند و می فرماید: «آنچه در دست مردم است گاه حقّ است و گاه باطل، گاه صدق است و گاه کذب، گاه ناسخ است و گاه منسوخ، گاه عام است و گاه خاص، گاه محکم است و گاه متشابه، گاه احادیثی است که به دقت حفظ و نقل شده، گاه روایاتی است که با ظنّ و گمان روایت شده است»; (إِنَّ فِی أَیْدی النَّاس حَقّاً وَ بَاطِلاً، وَصِدْقاً وَ کَذباً، و نَاسخاً وَ مَنْسُوخاً، وَعَامّاً وَ خَاصّاً، وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابهاً، وَ حِفْظاً وَ وَهْماً).

امام(علیه السلام) نخستین سرچشمه را وجود حق و باطل شمرده است که ممکن است اشاره به عقیده حق و باطل باشد. حق جویان به دنبال احادیث حق بودند و باطل گرایان احادیث باطل را رواج می دادند.

صدق و کذب که نوعی حق و باطل در لباس گفتار است نیز عامل دیگری بود. افرادی دروغگو و کذّاب، آگاهانه اخباری جعل می کردند و به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت می دادند و حتی گاهی از حاکمان وقت، همچون معاویه پاداشهای کلانی دریافت می داشتند.

ناسخ ومنسوخ عامل دیگری است، چرا که بعضی تنها حکم منسوخ را شنیده بودند و آن را نقل می کردند و بعضی دیگر پی به ناسخ برده بودند و آن را ذکر می کردند.

وجود عام و خاص عامل چهارمی بود; مثلا بعضی شنیده بودند که خداوند معاملات میان مردم را حلال کرده، در حالی که حکم خاص; یعنی استثنائات آن را نشنیده بودند ودیگری که استثنا را نقل می کرد در ظاهر با روایت عام در تضاد بود.

محکم و متشابه نیز عامل پنجمی بود، زیرا بعضی اخبار مانند پاره ای از آیات قرآن تفسیرهای متعدّدی را بر می تافت. سپس اخبار دیگری صادر می شد و از آن رفع ابهام می کرد. عدم دسترسی بعضی از راویان اخبار به این دو گاه موجب اختلاف اخبار می شد.

حفظ و وهم، عامل ششمی بود، زیرا بعضی از راویان اخبار با دقت تمام خبر را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل کرده بودند در حالی که بعضی از راویان بی بند و بار با ظنّ و گمان اخباری را نقل می کردند که با واقعیت انطباق نداشت.

اینها عواملی بود که دست به دست هم داد و فضای روایات اسلامی را تا حدی تیره و تار کرد. بعدها در پرتو تلاش دانشمندان حدیث و رجال، تا حد زیادی فضا روشن شده، هر چند رسوباتی از اخبار مکذوبه باقی ماند.

سپس امام(علیه السلام) به ذکر گواه روشنی بر گفتار خود پرداخته می فرماید: «در زمان حیات رسول خدا آن قدر دروغ بر آن حضرت بسته شد که حضرت به پا خاست و خطبه ای خواند و فرمود: هر کس عمداً به من دروغی ببندد باید جایگاه خویش را در آتش دوزخ مهیّا سازد»; (وَ لَقَدْ کُذبَ عَلَی رَسُولِ اللّهِ(صلی الله علیه وآله) عَلَی عَهْدهِ، حَتَّی قَامَ خَطِیباً، فَقَالَ: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ(1) مَقْعَدَهُ(2) مِنَ النَّارِ»).

در حدیث دیگری می خوانیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در حجة الوداع فرمود: «قَدْ کَثُرَتْ عَلَیّ الْکَذّابَةُ وَ سَتَکْثِرُ بَعْدی ألا فَمَنْ کَذبَ عَلَیّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ; دروغگویان نسبت به من بسیار شده اند و پس از من بسیار می شوند. آگاه باشید هر کس عمداً بر من دروغ ببندد باید محل خود را در آتش دوزخ آماده سازد».(3)

این حدیث در منابع اهل سنّت نیز آمده است از جمله در مستدرک حاکم و سنن ابن ماجه روایتی به همین مضمون با اندک تفاوت دیده می شود.(4)

بسیاری از شارحان نهج البلاغه بر این نکته تأکید کرده اند که حدیث فوق علم یقینی برای ما ایجاد می کند که بر پیامبر دروغ بسته شد، زیرا این حدیث اگر صادق باشد مفهوم آن این است که بر پیامبر دروغهای فراوانی بسته شده تا آنجا که برای هشدار به مردم خطبه می خواند و کذّابان را به آتش دوزخ تهدید می کند و اگر این حدیث دروغ باشد حدّاقل همین دروغ به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بسته شده است.

به هر حال بی شکّ گروهی از منافقان و دشمنان نفوذی اسلام در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می زیستند که قرآن در سوره های مختلف به آنها اشاره کرده است و خط نفاق آنان نیز بعد از رسول خدا پررنگ تر از سابق ادامه یافت; اینها یکی ازعوامل جعل حدیث بودند. گروهی نیز بر اثر ناآگاهی و نشناختن ناسخ از منسوخ و محکم از متشابه و عام از خاص و گروهی نیز بر اثر سهل انگاری به جعل حدیث پرداختند و همین امر فضای احادیث اسلامی را تاریک ساخت و علمای حدیث و رجال را وادار کرد روشنگری کنند و معیارهای حدیث صحیح از سقیم را تعیین نمایند که در ذیل این خطبه به آن اشاره خواهیم کرد.(5)


پی نوشت:

  1. «فلیتبوأ» از ریشه «بواء» بر وزن «دواء» به معنای مراجعت کردن و منزل گرفتن، گرفته شده است و به صاف و مسطّح کردن یک محل و مکان نیز گفته می شود، بنابراین جمله «فلیتبوّأ» یعنی مهیا و آماده سازد و منزل بگیرد.

  2. «مقعد» به معنای جایگاه و محلّ نشستن است و گاه به تشک کوچکی که روی آن می نشینند نیز اطلاق می شود.

  3. احتجاج، ج 2، ص 246 .

  4. مستدرک حاکم، ج 1، ص 111 و 113; سنن ابن ماجه، ج 1، ص 14.

سند خطبه

:

به گفته نویسنده مصادر نهج البلاغه این سخن در بسیاری از کتبی که قبل از نهج البلاغه تألیف شده گاه با سند کامل و گاه به صورت مرسل آمده است از جمله در کتاب کافی و تحف العقول و خصال صدوق و غیبت نعمانی و در کتابهایی که بعد از سیّد رضی و نهج البلاغه نوشته شده نیز دیده می شود؛ مانند تذکره سبط بن جوزی، احتجاج طبرسی و اربعین شیخ بهایی. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 115

)