[hadith]و من کلام له (علیه السلام) فی التزهید من الدنیا و الترغیب فی الآخرة:

أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ؛ وَ لَا تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُمْ، وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ، فَفِیهَا اخْتُبرْتُمْ وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ. إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَکَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَکَ، وَ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ مَا قَدَّمَ؟ لِلَّهِ آبَاؤُکُمْ، فَقَدِّمُوا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرْضاً، وَ لَا تُخْلِفُوا کُلًّا فَیَکُونَ فَرْضاً عَلَیْکُم.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 8، ص: 65-57

وَمِن کلامٍ لَهُ عَلیهِ السَلامُ فِی التَّزْهید مِنَ الدُّنْیا وَ التَّرْغیب فِی الآخِرَةِ.

از سخنان امام علیه السلام است درباره زهد در دنیا و تشویق به آخرت.

خطبه در یک نگاه:

در این خطبه کوتاه و پرمعنا امام علیه السلام به چند نکته اشاره می کند

:

دنیا گذرگاهی بیش نیست و جایگاه اصلی انسان سرای آخرت است و باید از این گذرگاه برای منزلگاه حقیقی بهره گیری کرد

.

انسان باید روح خود را از دنیا بیرون فرستد پیش از آنکه جسم او بیرون می رود

.

دنیا دار امتحان و صحنه آزمون است

.

هنگام خروج انسان از دنیا مردم به اموالی که از خود باقی گذاشته می نگرند و فرشتگان به اعمالی که از پیش فرستاده اند

.

دنیا گذرگاه است:

امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه به مسئله مهمّی درباره حقیقت دنیا و آخرت اشاره می کند که غفلت از آن خمیرمایه اکثر بدبختیهای انسان است، می فرماید: «ای مردم، دنیا تنها سرای عبور و آخرت خانه جاودانه است، حال که چنین است از این گذرگاه خود برای محل استقرار خویش، توشه برگیرید»; (أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ مَجَاز(1)، وَ الاْخِرَةُ دَارُ قَرَار، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ).

بسیاری از مشکلات از اینجا ناشی می شود که انسان دنیا را سرای باقی می نگرد، از این رو به اندوختن مال و ثروت، از هر طریق و به هر قیمت می پردازد و در صرف آن برای مقاصد خیر بخل می ورزد و بر این اساس مرتکب اعمال خلاف فراوانی می شود و توبه را به تأخیر می اندازد.

همین حقیقت با تعبیرهای مختلف در روایات دیگر آمده است، گاه دنیا به عنوان یک پل: «الدنیا قنطرة»(2) وگاه به عنوان یک تجارتخانه: «مَتْجَرُ أوْلِیاءِ اللهِ»(3) و گاه به عنوان مزرعه «الدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ»(4) قلمداد شده است که همگی حکایت از یک چیز می کند.

سپس به دنبال این سخن به نکته دیگری اشاره کرده، می فرماید: «پرده های خویش را نزد کسی که از اسرارتان آگاه است ندرید»; (وَ لاَ تَهْتِکُوا أَسْتَارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ أَسْرَارَکُمْ).

به اعتقاد بسیاری از شارحان، این جمله اشاره به عدم تجاهر به گناه است، زیرا گناه پنهانی، در واقع یک گناه است و گناه آشکار، به جهت پرده دری و آلوده ساختن محیط اجتماع چند گناه محسوب می شود; ولی بعضی از شارحان آن را اشاره به اعمال خیر دانسته اند که اگر در پنهانی انجام شود بهتر است، در حالی که تعبیر به هتک (وَ لاتَهْتِکُوا) تناسبی با این معنا ندارد.

به هر حال خداوند، ستّار العیوب و غفّار الذنوب است; تا بندگان پرده دری نکنند او عیوب و گناهان آنها را می پوشاند، چنان که در حدیثی از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می خوانیم: «ما مِنْ عَبْد إلاّ وَ عَلَیْهِ أرْبَعُونَ جُنّة حَتّی یَعْمَلَ أرْبَعینَ کَبیرَة فَإذا عَمِلَ أرْبَعینَ کَبیرَة انْکَشَفَتْ عَنْهُ الجُنَنْ; هر بنده ای چهل پرده ساتر الهی بر اعمال او وجود دارد تا چهل گناه کبیره انجام دهد، در این حالت تمام آن پرده ها کنار می رود». سپس امام(علیه السلام) در ادامه این حدیث می فرماید: «در این موقع خداوند به فرشتگانش وحی می فرستد که بنده ام را با بال و پر خود بپوشانید و آنها چنین می کنند; ولی این بنده گنهکار به هر گناهی دست می زند فرشتگان عرضه می دارند: پروردگارا این بنده ات هیچ گناهی نیست مگر اینکه انجام داده و ما از اعمال او شرم داریم، به آنها وحی می شود که پر و بال خود را از او بردارند، در این هنگام نسبت به ما اهل بیت(علیهم السلام) دشمنی می ورزد و در نتیجه پرده او در آسمان و زمین کنار می رود و آبروی او نزد همگان می ریزد».(5)

ارتباط این جمله با جمله های قبل ممکن است از این نظر باشد که یکی از بدترین گناهان که سرای آخرت انسان را تیره و تار می کند، تجاهر به معصیت است.

آنگاه امام(علیه السلام) در تکمیل سخنان پیشین در مورد زهد در دنیا به نکته سومی اشاره کرده، می فرماید: «قلوبتان را از دنیا خارج کنید پیش از آنکه بدنهایتان از آن خارج شود»; (وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُمْ).

خارج ساختن قلوب، کنایه لطیفی از ترک تعلّقات دنیوی و وابستگیها به زرق و برق دنیاست و تعبیر «مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ...» هشداری است بر ناپایداری این جهان; یعنی به هوش باشید به زودی بدنها به خاک سپرده می شود، بکوشید پیش از آن، دلها را از این جهان خارج سازید، چرا که حبّ دنیا سرچشمه همه گناهان است.

بدیهی است منظور از این سخن این نیست که مسلمانان از نیازهای زندگی بی بهره باشند و یا جوامع اسلامی از نظر پیشرفتهای اقتصادی از دیگران عقب بمانند و نیازمند به نان شوند; بلکه منظور وابستگی شدیدی است که انسان را وادار به هرگونه قانون شکنی می کند، لذا بعضی از شارحان نهج البلاغه این جمله را اشاره به ترک اموال حرام دانسته اند.

سپس در چهارمین نکته و در تکمیل آنچه گذشت می فرماید: «چرا که شما در دنیا آزمایش می شوید و برای غیر آن، آفریده شده اید»; (فَفِیهَا اخْتُبرْتُمْ، وَ لِغَیْرِهَا خُلِقْتُمْ).

این دو جمله کوتاه همه چیز را روشن می سازد و توجّه به آن مسیر زندگی سعادت بخش انسانها را نشان می دهد، آری دنیا سرای امتحان است و جایگاه جاودانه انسان سرای آخرت است. قرآن مجید می گوید: «(أَحَسبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ); آیا مردم چنین پنداشته اند که چون بگویند: ایمان آورده ایم، آنها به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد، ما همه پیشینیان آنها را آزمایش کرده ایم»(6)، بنابراین آزمایشهای الهی که وسیله تکامل و پرورش انسانهاست امری قطعی و اجتناب ناپذیر و به تعبیر دیگر از اهداف آفرینش انسان است که استثنایی در آن وجود ندارد و همه باید شب و روز، در خلوت و جلوت، جوانی و پیری در انتظار این آزمونها باشند.

حضرت، در ادامه این سخن به نکته مهم دیگری اشاره می کند و می فرماید: «هنگامی که انسان می میرد، مردم می گویند چه چیز باقی گذاشت؟ ولی فرشتگان می گویند چه چیز پیش از خود فرستاد؟»; (إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَکَ قَالَ النَّاسُ: مَا تَرَکَ؟ وَ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ: مَا قَدَّمَ؟).

منظور از ناس در اینجا دنیاپرستانند که همیشه سؤالشان از مال و اموال و ثروتهای افرادی است که می میرند، در حالی که رابطه آنان با آن اموال به کلّی بریده شده و فقط فردای قیامت باید در مقابل طرق این درآمدها پاسخگو باشند و جالب اینکه نقطه مقابل آنها را فرشتگان الهی قرار داده است که تمام توجّه آنها به مسائل معنوی و الهی است.

سرانجام در آخرین نکته می فرماید: «خدا پدرتان را رحمت کند بخشی از ثروت خود را از پیش بفرستید تا به عنوان قرض (نزد خدا) برای شما باقی بماند و همه را برای بعد از خود نگذارید که مسئولیت سنگینی بر دوش شما خواهد گذارد»; (لِلّهِ آبَاؤُکُمْ! فَقَدِّمُوا بَعْضاً یَکُنْ لَکُمْ قَرْضاً، وَ لاَ تُخْلِفُوا کُلاًّ فَیَکُونَ فَرْضاً عَلَیْکُمْ).

جمله «لِلّهِ آبَاؤُکُمْ!» معمولا در مقام تعجب توأم با احترام ذکر می شود و معادل آن در فارسی «درود بر پدرانتان» یا «رحمت خدا بر پدرانتان» است(7) و منظور از جمله «فَقَدِّمُوا بَعْضاً...» این است که انسان تا زنده است با دست خود بخشی از اموال خویش را در راه خدا به محرومین یا برای کارهای خیر بپردازد که به مقتضای «(وَمَا عِنْدَ اللهِ بَاق); آنچه نزد خداست باقی می ماند»(8) و «(مَّنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللهَ قَرْضاً حَسَناً); کیست که به خدا قرض حسن دهد»(9) نزد خداوند برای یوم المعاد ذخیره می شود و تعبیر به «بعض» برای این است که انسان نباید وارثان خود را که غالباً نیازمند هستند محروم کند، زیرا این کار دور از انصاف است و در روایات اسلامی از کسانی که همه اموال خود را در حیات خود انفاق می کنند و برای ورثه چیزی نمی گذارند، نکوهش شده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره یکی از انصار که به هنگام مرگ همه اموال خود را در راه خدا انفاق کرده بود و چیزی برای فرزندانش نگذارده بود، فرمود: «لَوْ أعْلَمْتُمُونی أمْرَهُ ما تَرَکْتُکُمْ تَدْفُنُوهُ مَعَ الْمُسْلِمینَ یَتْرُکَ صَبیتَهُ صِغاراً یَتَکَفَّفُونَ النّاسَ; اگر قبلا به من گفته بودید اجازه نمی دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، زیرا فرزندان صغیری به یادگار گذاشته که دست نیاز به سوی مردم دراز کنند».(10) البته این نهی در مورد کسانی است که ورثه نیازمندی دارند.

از سوی دیگر شدیداً نکوهش شده که انسان چیزی از اموال خود را در راه خدا انفاق نکند و تمام آن را برای ورثه بگذارد. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه «(کَذَلِکَ یُرِیهِمُ اللهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَات عَلَیْهِمْ); این گونه خداوند اعمال آنها را به آنان نشان می دهد که مایه حسرت او هستند»(11) فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ مالَهُ لایَنْفِقَهُ فی طاعَةِ اللهِ بُخلا ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعَهُ لِمَنْ یَعْمَلُ فیهِ بطاعَةِ اللهِ أوْ فی مَعْصِیَةِ اللهِ فإنْ عَمِلَ بهِ فی طاعَةِ اللهِ رَآهُ فی میزانِ غَیْرِهِ فَرآهُ حَسْرَةً وَ قَدْ کانَ الْمالُ لَهُ وَ إِنْ کانَ عَمِلَ بهِ فی مَعْصِیَةِ اللهِ قَوّاهُ بذلِکَ الْمالُ حَتّی عَمِلَ بهِ فی مَعْصِیَةِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ; این آیه اشاره به کسی است که اموالی دارد که از روی بخل، چیزی از آن را در راه خدا انفاق نمی کند. سپس می میرد و آن را برای کسی باقی می گذارد که با آن، اطاعت یا معصیت پروردگار را انجام می دهد. هرگاه با آن مال، اطاعت خدا کند، صاحب اصلی مال، نتیجه آن را در ترازوی عمل بازماندگان می بیند در حالی که آن مال، متعلق به او بوده و اگر با آن معصیت خدا کند در واقع، کمک به معصیت کرده و او را تقویت نموده تا نافرمانی خدا کند».(12)

جمله «فَرْضاً عَلَیْکُمْ» اشاره به این است که اگر تمام اموال خود را برای وارثان بگذارید روز قیامت حسابش بر شماست و منافعش در دنیا برای دیگران.

در ضمن توجّه به این نکته لطیف ادبی بجاست که امام(علیه السلام) در این دو جمله از چهار چیز که در مقابل هم قرار گرفته اند، استفاده کرده است. «قدّموا» در مقابل «لاتخلفوا» و «بعض» در برابر «کلّ» و «قرض» در مقابل «فرض» و «لکم» در مقابل «علیکم» که خود از نشانه های فصاحت و بلاغت کلام امام(علیه السلام) است.


نکته:

هر صبح و شام این جمله ها را بخوانید:

سزاوار است هر انسانی جمله های بیدارکننده و تکان دهنده بالا را همه روز صبحگاهان تلاوت کند، زیرا طبیعت دنیا سرگرم کننده و غفلت زاست; غفلتی که غالباً به گناه منجر می شود; گناهانی که انسان را از خدا دور می سازد.

در عبارات بالا هم موقعیّت دنیا و آخرت روشن شده و هم دستوراتی درباره آمادگی برای این سفر سرنوشت ساز صادر گردیده است.

بی شک مفهوم سخنان امام این نیست که انسانها دست از تلاش و کوشش برای زندگی مادی بردارند، زیرا این امر سبب فقر و نیازمندی است، همان فقری که منشأ انواع گناهان و سبب وابستگی به بیگانگان از اسلام است همان وابستگی که عزّت و شوکت اسلام و مسلمین را در هم می شکند; بلکه منظور این است که دید خود را نسبت به دنیا تغییر دهند; از همه مواهب بهره گیرند; ولی در مسیر سعادت برای سرای جاویدان از اموال خود برای نجات نیازمندان استفاده کنند و بر زخم های جانکاه دردمندان مرهم نهند. از ثروت اندوزی و ذخیره کردن اموال بپرهیزند و تا زنده هستند بخش مهمّی از اموال خویش را در راه خیر صرف کنند و ذخیره یوم المعاد خویش سازند.(13)


پی نوشت:

  1. «مَجاز» از ریشه «جواز» به معنای عبور گرفته شده و در اینجا به معنای گذرگاه است (هر چند معنای مصدری نیز دارد). مجاز در کلام را از آن رو مجاز گویند که متکلّم از معنای حقیقی می گذرد و به معنای دیگری که مناسب آن است، دست می یابد.

  2. بحارالانوار، ج 14، ص 319.

  3. نهج البلاغه، کلمات قصار، 131 .

  4. این حدیث در عوالی اللئالی، ج 1، ص 267 از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده است.

  5. کافی، ج 2، ص 279، ح 9 .

  6. عنکبوت، آیه 2-3.

  7. ظاهر این جمله به صورت مبتدا و خبر است با این مفهوم که پدران شما از آن خدا هستند و لازمه آن، این است که درود و رحمت بر آنها باد.

  8. نحل، آیه 96 .

  9. بقره، آیه 245 .

  10. کافی، ج 5، ص 67، ح 1.

  11. بقره، آیه 167 .

  12. کافی، ج 4، ص 42 .

سند خطبه

جمعی از بزرگان علما پیش و بعد از سیّد رضی، این خطبه را در کتابهای خود ذکر فرموده اند؛ از کسانی که قبل از سیّد رضی آن را نقل کرده مرحوم صدوق در امالی و عیون اخبار الرضا و مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد است و از جمله کسانی که بعد از سیّد رضی آن را در کتب خود (بدون استناد به نهج البلاغه) آورده اند. مرحوم طبرسی در مشکاة الانوار و ورّام بن ابی فراس در مجموعه ورّام است. (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 98

)