[hadith]من کلام له (علیه السلام) و فیه ینفر من الغفلة و ینبه إلی الفرار لله:

فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَ بحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَرُ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏1، ص: 663-655

 

و من کلام له علیه السّلام و فیه ینفر من الغفلة و ینبّه الی الفرار للّه.

سخنی از امام (ع) که از غفلت برحذر می‏ دارد و فرار (و حرکت) به سوی خداوند را یادآور می ‏شود.

 

به زودی پرده ها کنار می رود!

طبق این گفتار، امام(علیه السلام) به همه مردم هشدار می دهد که از خواب غفلت بیدار شوند و کوتاهیهای خود را در طریق اطاعت و بندگی، جبران کنند و از آینده وحشتناکی که در پیش است بر حذر باشند و از تاریخ گذشته، عبرت بگیرند و برای ساختن آینده، از آن استمداد جویند.

در بخش اوّل از این سخن می فرماید: «اگر شما آنچه را که مردگانتان بعد از مرگ مشاهده کرده اند می دیدید، شیون می کردید و وحشت می نمودید و (به دنبال آن) به سخن حق گوش فرا می دادید و اطاعت می کردید» (فَاِنَّکُمْ لَوْقَدْ عایَنْتُمْ ما قَدْ عایَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ(1)، وَ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُمْ).

از بعضی روایات استفاده می شود که حضرت، این سخن را در «جمعه اوّل بعد از بیعت» بیان فرموده و مطابق روایت «کافی» نخست به مردم هشدار می دهد که نسبت به پیشوایان خود خیانت نکنند و وحدت صفوف خود را حفظ کنند و از آنچه مایه تفرقه است بپرهیزند; سپس جمله های بالا را برای تأکید این معنا بیان کرده است.

در این که منظور مشاهده چه موضوعاتی است که بعد از رفع حجاب تن و بینا شدن چشم دل و مشاهده عوالم بعد از مرگ، انسان را در وحشت و اضطراب فرو می برد و به جزع وا می دارد؟ در میان دانشمندان گفتگوست; ولی مسلّم این است که انسان در آن حالت از دو موضوع، شدیداً ناراحت می شود: نخست این که نتایج اعمال خویش را در برابر خود می بیند و عقوبات و کیفرهایی را که در انتظار اوست مشاهده می کند و دیگر این که از کوتاهیهای گذشته خویش تأسّف می خورد که می توانست با استفاده از سرمایه عمر و امکاناتی که خدا در اختیار او قرار داده بود به اوج سعادت برسد و به عالم ملکوت و جوار قرب خدا راه یابد، ولی همه این فرصتها را از دست داد و از همه بدتر این که راهی به سوی بازگشت نیست.

سپس در ادامه این سخن می فرماید: «ولی آنچه آنها دیده اند از شما مستور و پنهان است، امّا به زودی پرده ها کنار می رود (و شما نیز آن وضع وحشتناک را مشاهده خواهید کرد)» (وَلکِنْ مَحْجُوب عَنْکُمْ ما قَدْ عایَنُوا، وَ قَریب ما یُطْرَحُ الْحِجابُ).

این که شما از همه چیز غافلید و دل به دنیا بسته اید و موقعیّت خود را در این جهان فراموش کرده اید، به خاطر همان است که حجابی میان شما و آن منازل وحشتناک و مواقف خطرناک افتاده، ولی فراموش نکنید که فراموش کردن این واقعیّات سبب نابودی آنها نمی شود چرا که به زودی پرده ها بالا می رود و همه چیز را مشاهده خواهید کرد و این در زمانی است که نه وحشت و اضطراب و جزع و فزع کارساز است و نه درهای توبه باز است.

در این جا سؤالی پیش می آید و آن این که: چرا خداوند در همین زندگی معمولی دنیا این حجابها را کنار نمی زند تا مردم بیدار شوند و به خود آیند؟

در آیات قرآن به پاسخ این سؤال اشاره شده است و آن این که: اگر حجاب کنار رود و مردم به صورت محسوس و قطعی، آن واقعیّتها را ببینند کمترین تخلّف آنها سبب مجازات دردناکی در همین دنیا می شود چون عذری باقی نمی ماند. در آیه 8 سوره انعام می خوانیم: «وَلَوْ اَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الاَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ; اگر آن گونه که آنها تقاضا دارند که فرشته ای آشکارا نازل شود و پیام الهی را به آنها بدهد تا ایمان بیاورند; چنانچه بعد از مشاهده فرشته، ایمان نیاورند به حیات آنها خاتمه داده خواهد شد (و بلافاصله عذاب الهی بر آنها نازل خواهد گردید)».

از این گذشته با مشاهده عینی مسائل پس از مرگ، ایمان آوردن، دلیل بر اطاعت و بندگی نخواهد بود و در واقع شبیه ایمان اضطراری است همان گونه که افراد ـ حتّی کودکان ـ هنگامی که دستشان به آتش نزدیک شود فوراً عکس العمل نشان می دهند، هرگاه پرهیز از گناه به این صورت درآید هرگز دلیل بر تقوا و بندگی خدا نخواهد بود.

این که می فرماید: «قَریب ما یُطْرَحُ الْحِجابُ; به زودی حجاب برچیده می شود» به خاطر آن است که عمر انسان هر قدر طولانی باشد باز در برابر عمر دنیا و گستردگی زمان آخرت، لحظات زودگذری بیش نیست.

سپس امام(علیه السلام) در بخش دیگری از کلام خود به نکته مهمّی در این رابطه اشاره می کند و آن این که: گرچه شما عالم پس از مرگ را با چشم خود ندیده اید، ولی به اندازه کافی دلایل آن در اختیار شماست «اگر چشم بصیرت بگشایید وسایل بینایی شما فراهم است و اگر گوش شنوا داشته باشید سخنان حق به گوش شما رسانده شده و اگر اهل هدایت باشید وسایل هدایت فراهم گشته است» (وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدیتُمْ اِنِ اهْتَدَیْتُمْ).(2)

بنابراین عذری برای شما باقی نمانده و هرگز در پیمودن راه خطا معذور نیستید! چرا که واقعیّتهای مربوط به جهان پس از مرگ، گرچه پشت پرده قرار دارد ولی از سه طریق شما از آن آگاهید: نخست از طریق مسائل عبرت انگیزی که در این جهان با چشم خود می بینید، آثار فراعنه در پیش چشم شماست، قبور در هم شکسته نیاکان که نشانه ناپایداری این دنیاست مشهود است، سرنوشت شوم ویرانه هایی که از شهرها و آبادیهای بلادیده اقوام گنهکار و گردنکش در گوشه و کنار جهان وجود دارد، درسهای عبرت دیگری است.

بنابراین هریک از سه جمله بالا اشاره به یکی از این دلایل سه گانه است: حسّ و نقل و عقل.

این احتمال نیز وجود دارد که جمله اوّل اشاره به دلایل حسّی و عقلی باشد (چون «بصیرت» به درک عقلی نیز گفته می شود) و جمله دوّم اشاره به دلایلی نقلی و جمله سوّم اشاره به هدایت برخاسته از آنهاست.

سپس در جمله های بعد که آخرین بخش این کلام است به شرح این معنا پرداخته و سه نکته را بیان می فرماید:

نخست این که: «به حق می گویم که حوادث عبرت انگیز، خود را آشکارا به شما نشان داده است!» (وَبحَقٍّ اَقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ).

این حوادث که تمام صفحه تاریخ بشریّت را پر کرده اند و در طول زندگی کوتاه خودمان نیز نمونه های زیادی از آن را دیده ایم چیزی نیست که بر کسی مکتوم و پوشیده باشد و یا نیاز به کنجکاوی و دقّت زیاد داشته باشد. آثار فرعونها و نمرودها و قیصرها و کسری ها که یک روز با قدرت عجیب حکومت می کردند و امروز جز مشتی خاک از آنها باقی نمانده، در هر طرف نمایان است. کاخ های ویران شده آنها، قبرستانهای خاموش، تخت و تاجهای به تاراج رفته، هر کدام به زبان بی زبانی به نسل موجود و نسلهای آینده درست عبرت می دهد.

قرآن مجید می گوید: «شما پیوسته صبحگاهان از کنار (ویرانه های شهرهای) آنها عبور می کنید و همچنین شبانگاهان، آیا نمی اندیشید؟» (وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبحینَ وَ باللَّیْلِ اَفَلا تَعْقِلُونَ)(3) و در جای دیگر می فرماید: «چه بسیار باغها و چشمه هایی که از خود به جای گذاشتند ـ و زراعتها و قصرهای جالب و گران قیمت و نعمتهای فراوان دیگر که در آن غرق بودند ـ (آری)! این چنین بود ماجرای آنها و ما آنها را به اقوام دیگری به ارث دادیم» (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّات وَ عُیُون وَ زُرُوع وَ مقام کَریم وَ نَعْمَة کانُوا فیها فاکِهینَ کَذلِکَ وَ اَوْرَثْناها قَوْماً آخَرینَ).

در آیه بعد از آن می افزاید: «نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین برای آنها گریان شد و به هنگام نزول مرگ و عذاب، کمترین مهلتی به آن داده نشد» (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الاَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ).(4)

قرآن و روایات اسلامی پر است از این گونه آیات و سخنان هشدار دهنده. شعرا و ادبا نیز هریک در اشعار خود به طور گسترده، این حوادث عبرت انیگز را با بیانات قوی منعکس کرده اند و تعبیر «لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ» به خوبی تحقّق یافته است.

در دوّمین نکته می فرماید: «با صدای رسا و مؤثر (از آنچه ممنوع است) نهی شده اید» (وَزُجِرْتُمْ بما فیهِ مُزْدَجَر).(5)

این نهی ممکن است به زبان تکوین باشد که از درون تاریخ و اخبار پیشین و آثار بازمانده آنها در دل خاک بر می خیزد همان گونه که قرآن می گوید: «وَ لَقَدْ جائَهُمْ مِنَ الاَنْباءِ ما فیهِ مُزْدَجَرٌ; به اندازه کافی برای نهی و انزجار آنها از بدیها، اخبار (امّتهای پیشین) به آنها رسیده است».(6)

یا به زبان تشریع و از طریق وحی باشد که در کتب آسمانی منعکس است.

به این ترتیب اتمام حجّت کافی با هر دو زبان (زبان تکوین و تشریع) حاصل شده و هیچ کس در بی اعتنایی و غفلت خود معذور نیست.

در سوّمین و آخرین جمله می فرماید: «و هیچ کس بعد از رسولان آسمان (فرشتگان) جز بشر عهده دار تبلیغ از سوی پروردگار نخواهد بود» (وَ ما یُبَلِّغُ عَنِ اللهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّماءِ اِلاَّ الْبَشَرُ).

اشاره به این که شما در انتظار چه نشسته اید؟ در انتظار این هستید که فرشتگان آسمان بر شما نازل شوند و آیات الهی را بخوانند؟ همان گونه که بهانه جویان از کفّار در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می گفتند: «لَوْ ما تَأتینا بالْمَلائِکَةِ اِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادقینَ; اگر تو راست می گویی چرا فرشتگان را نزد ما نمی آوری»؟(7)

قرآن در پاسخ آنها می گوید: «ما نُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ اِلاّ بالْحقِّ وَ ما کانُوا اِذاً مُنْظرینَ; ما فرشتگان را جز به حق نازل نمی کنیم (هر چشمی توان دیدن آنها را ندارد و آنها تنها برای آشکار شدن حق نازل می شوند نه به عنوان بهانه جویی این و آن، بعلاوه، اگر فرشتگان نازل شوند و آنها ایمان نیاورند) به آنها مهلت داده نخواهد شد (و به عذاب الهی نابود می گردند)».(8)

بنابراین تنها افرادی از بشر، یعنی انبیای الهی واسطه ابلاغ پیامهایی هستند که وسیله ملائکه مقرّب الهی فرستاده می شود.

کوتاه سخن این که: خداوند به قدر کافی اتمام حجّت فرموده، هم از طریق مشاهدات حسّیِ آثار اقوام پیشین و هم از طریق وحی و هم از طریق عقل، و هیچ کس نمی تواند به بهانه این که فرشته ای بر من نازل نشده، سرپیچی کند.


نکته:

عالم پس از مرگ:

درست است که میان ما و جهان پس از مرگ پرده های ضخیمی افتاده و حجابهای ظلمانی اجازه نمی دهد که ما حوادث جهان برزخ را ببینیم (و باید هم چنین باشد; چرا که اگر حجابها کنار می رفت کوره امتحان سرد می شد و همه کس به صورت اجبار یا شبیه اجبار به سوی حق می رفتند و مطیع و عاصی، از هم شناخته نمی شدند) ولی آیات قرآن و روایات پیشوایان معصوم به گوشه هایی از این عالم وحشتناک اشاره کرده است و نشان داده، چگونه انسان گنهکار با مشاهده فرشته مرگ غرق در وحشت می شود و هنگامی که اعمال خود آثار آن را پیش چشم خود حاضر می بیند فریاد ملتمسانه او بلند می شود و به فرشتگان مرگ می گوید: «خدا را! شما ای فرشتگان الهی مرا باز گردانید تا از گناه توبه کنم و تقصیرات خود را جبران نمایم، شاید اعمال صالحی برای این جا بیندوزم» (رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلیِّ اَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ).(9)

ولی به زودی با پاسخ منفی روبه رو می شود چرا که در این گونه دوره های انتقالی، راه بازگشت وجود ندارد همان گونه که جنین به رحم مادر باز نمی گردد و میوه ای که از درخت جدا شد هرگز به شاخسار نمی چسبد.

امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در بعضی از خطبه های نهج البلاغه شرح مبسوطی در این زمینه دارد که در این جا تنها به یک جمله آن اشاره می کنیم، می فرماید: «به هنگام نزول مرگ، انسان ناگهان از خواب غفلت بیدار می شود و در این اندیشه فرو می رود که عمرش را در چه راه فانی کرده و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است، به یاد ثروتهایی که جمع کرده، می افتد; همان ثروتهایی که در گردآوریش چشم بر هم گذارده و حلال و حرام مشکوک را از هم نشناخته است و اکنون هنگام جدایی از آن و واگذاری به دست وارثان فرا رسیده است...» (یُفکِّرُ فیمَ اَفْنی عُمْرَهُ وَ فیمَ اَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ یَتَذَکَّرُ اَمْوالا جَمَعَها اَغْمَضَ فِی مَطالِبها... و اَشْرَفَ عَلی فِراقِها تَبْقی لِمَنْ وَرائَهُ).

آری! این بیداری و آگاهی و این جزع و بیتابی، همه از مشاهده عالم پس از مرگ و ملک الموت حاصل می شود. رهبران الهی از منزلگاههای پرخوف و خطری که در پیش داریم ما را با خبر ساخته اند اگر گوش شنوا داشته باشیم.


پروردگارا! به ما چشم عبرت بین و گوش شنوا و دل آگاه مرحمت کن! تا پیش از فوت وقت، زاد و توشه لازم، از منزلگاه زودگذر دنیا برگیریم و با قلبی آرام و نفس مطمئنّه به سوی جهان ابدی پرواز کنیم و در جوار رحمتت با نیکان و پاکان همراه باشیم که بهترین رفیقان و همنشینانند «وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً».


پی نوشت:

  1. «وَهِلْتُمْ» از ماده «وَهَل» (بر وزن وهب) به معنای از دست دادن شکیبایی در برابر حوادث سخت، و ترسیدن و ناله کردن است.

  2. سوره صافات، آیات 137 و 138.

  3. سوره دخان، آیات 25 تا 29.

  4. «زجرتم و مزدجر» از ماده «زجر» است که به معنای بازداشتن از کاری است با صدای بلند، سپس به هرگونه منع و بازداشتن از انجام کاری اطلاق شده است و همچنین در مورد نهی از گناهان به کار می رود.

  5. سوره قمر، آیه 4.

  6. سوره حجر، آیه 7.

  7. سوره حجر، آیه 8.

  8. سوره مؤمنون، آیات 99 و 100.

  9. خطبه 109.