[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یَصِفُ فیها المتقین‏:

رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابداً، فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّی کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ. فَتَثَاقَلَ (علیه السلام) عَنْ جَوَابهِ، ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ: اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسنْ، فَ«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسنُونَ». فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بهَذَا الْقَوْلِ حَتَّی عَزَمَ عَلَیْهِ. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی النَّبیِّ (صلی الله علیه وآله) ثُمَّ قَالَ (علیه السلام):

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 3، صفحه 754-751

همّام بن شریح بن یزید بن مرّة بن عمرو بن جابر بن عوف اصهب، از پیروان و دوستان علی (ع) به شمار است و مردی عابد و پارسا بود. درنگ امام (ع) در دادن پاسخ به او برای این بود که استعداد و آمادگی او را برای پذیرش موعظه، و تأثیر عمیق آن را در وجود او می دانست و بیم داشت که با شنیدن پاسخ، از خوف خدا هوش از سرش برود و جان از قالب تهی کند، از این رو او را به رعایت تقوا دستور داد، و منظور از این ترس از خدا در باره حفظ جانش بود که مبادا بر اثر این پرسش، حادثه ناگواری برای او رخ دهد، معنای «و أحسن» که در دنباله جمله «اتّق اللّه» آمده این است که بر جان خویش نکویی کند، و آن را به کاری که بیش از توان اوست وادار نسازد، از این رو هنگامی که همّام بی هوش به زمین افتاد و مرد، امیرمؤمنان (ع) فرمود: بدانید به خدا سوگند من در باره او از این حیث بیمناک بودم، و امام (ع) هنگامی پاسخ او را داد که به گفتار آن حضرت بسنده نکرد و جز جواب پرسش خود را نمی خواست و «عزم علیه» یعنی در خواهش خود اصرار ورزید و آن بزرگوار را سوگند داد. 

اگر گفته شود: چگونه امام (ع) با این که ظنّ غالب به هلاکت او دارد به وی پاسخ می دهد در صورتی که او مانند پزشک است که به هر یک از بیماران بر حسب استعداد و توان طبیعت او دارو تجویز می کند؟ 

پاسخ این است: چیزی را که آن حضرت در باره همّام گمان داشت این بود که بر اثر شوق بسیار هوش از سر بدهد امّا این که این امر به مرگ او منجرّ گردد در گمان آن حضرت نبود. 

این که امیر مؤمنان (ع) نخست بیان داشته که خداوند از طاعت مخلوق بی نیاز و از نافرمانی و معصیت آنان ایمن است برای این است که ممکن است برخی از نادانان گمان کنند که در تقوا و طاعت بندگان سودی، و بر اثر گناه گنهکاران زیانی متوجّه حقّ تعالی می گردد، زیرا همگی یا بیشتر دستورهای خداوند به موضوع تقوا و طاعت او برگشت دارد و همین پرهیزگاری است که شریفترین و بالاترین وسیله تقرّب به خداوند می باشد از این رو امام (ع) این امر را در صدر خطبه خود قرار داده و خداوند متعال را از این سود و زیان تنزیه فرموده است، و ما دلائل این امر را بارها در این کتاب آورده ایم. 

فرموده است: «فقسم بینهم... تا مواضعهم». 

این جملات در توضیح و تأکید بی نیازی خداوند از بندگان است، برای این که حق تعالی مبدأ آفرینش، و روزی بخش آفریدگان است، و اوست که آنان را به دنیا کشانیده و در مراتب و درجاتی که دارند قرار داده، یکی را توانگر و دیگری را تهیدست، و یکی را شریف و بزرگوار و دیگری را پست و خوار گردانیده، لا جرم او غنیّ مطلق و بی نیاز از بندگان است، و این سخن اشاره به گفتار حق تعالی است که فرموده است: «نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ».