[hadith]العبرة بالماضین:‏

فَاعْتَبرُوا بمَا أَصَابَ الْأُمَمَ الْمُسْتَکْبرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَأْس اللَّهِ وَ صَوْلَاتِهِ وَ وَقَائِعِهِ وَ مَثُلَاتِهِ، وَ اتَّعِظُوا بمَثَاوِی خُدُودهِمْ وَ مَصَارِعِ جُنُوبهِمْ، وَ اسْتَعِیذُوا باللَّهِ مِنْ لَوَاقِحِ الْکِبْرِ کَمَا تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوَارِقِ الدَّهْرِ، فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِی الْکِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادهِ لَرَخَّصَ فِیهِ لِخَاصَّةِ أَنْبیَائِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ، وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ کَرَّهَ إِلَیْهِمُ التَّکَابُرَ وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ، فَأَلْصَقُوا بالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِی التُّرَاب وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ کَانُوا قَوْماً مُسْتَضْعَفِینَ، قَد اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ بالْمَجْهَدَةِ وَ امْتَحَنَهُمْ بالْمَخَاوِفِ وَ مَخَضَهُمْ [مَحَّصَهُمْ‏] بالْمَکَارِهِ، فَلَا تَعْتَبرُوا [الرِّضَا] الرِّضَی وَ السُّخْطَ بالْمَالِ وَ الْوَلَد جَهْلًا بمَوَاقِعِ الْفِتْنَةِ، وَ الِاخْتِبَارِ فِی مَوْضِعِ الْغِنَی وَ الِاقْتِدَارِ [الِاقْتَارِ]، فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی «أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ»؛ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَخْتَبرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبرِینَ فِی أَنْفُسهِمْ بأَوْلِیَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِی أَعْیُنِهِمْ‏.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 4، صفحه 464-460

شرح: 

امیر المؤمنین (ع) در این قسمت از خطبه شریف چند دستور برای پیروان خود یادآور می شود:

1-  به آنان دستور می دهد از عقوبتهای الهی که بر گردنکشان ملتهای گذشته وارد شد، عبرت بگیرند، و راه عبرت گرفتن آن است که انسان عاقل به حالت آنها بیاندیشد و توجه کند که آنچه به آنان رسیده خودشان باعث آن بودند، زیرا بر اثر تکبر از اطاعت امر خدا سرپیچی کردند، و بر بندگان خدا فخر و مباهات نمودند، چنان که در قرآن به این مطلب اشاره کرده است «قالَ الْمَلَأُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ... فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثِمِینَ» و از این قبیل آیات و اشارات در قرآن فراوان است، و کسی که در این امور اندیشه کند به خود خواهد آمد و از ترس این که به مثل عقوبتهای آنها گرفتار شود، از قدم گذاردن در راه آنان خودداری خواهد کرد. 

2-  آنها را امر می کند که از خفتن گردنکشان در میان قبر پند و اندرز بگیرند، ببینند آنان که در دنیا بر خود می بالیدند و باد و تکبر داشتند چگونه هنگام مرگ چهره ها و پهلوهایشان بر روی خاک نهاده شده و آن عزّت موهومی و غرور خودخواهی به این ذلت و خواری واقعی تنزل یافته و از این امر پند و اندرز بگیرند و دیگر گرد تکبر نگردند، چون آنها نیز به همین سرانجام دچار خواهند شد. 

3-  سفارش می کند که از پی آمدهای صفت ناپسند استکبار به خدا پناه ببرند همچنان که در گرفتاریهای دنیا و حوادث روزگار به او پناه می برند، منظور از این تشبیه آن است که در این امر بطور فراوان و از روی خلوص به خدا پناه ببرید، کلمه لواقح استعاره از امور و صفاتی است که سبب تکبّر می شود. 

«فلو رخّص اللَّه... التواضع»، 

در این عبارت با یک قیاس شرطی استدلال شده است بر این که تکبر و خود بزرگ بینی صفت ناپسندی می باشد و هیچ یک از آفریده های خدا حق اتصاف به این ویژگی را ندارند بیان استدلال به این شرح است که پیامبران بطور عموم از خصیصین درگاه الهی و دوستان و پیروان جدّی دستورات خدا می باشند پس اگر صفت تکبر در خور آفریده ای از آفریدگان او می بود خداوند آنان را بر این امر بر می گزید و چون به ایشان هم رخصت تکبر نداده است معلوم می شود که هیچ کس از بندگانش را رخصت تکبر نداده است امّا در متن سخن امام استثنای نقیض تالی و نتیجه آن حذف شده، و به ذکر برخی از لوازم آن اکتفا کرده و چنین فرموده: لیکن خدا تکبر را بر پیغمبران و فرشتگان خود ناروا و تواضع را بر آنان خوشایند دانست، زیرا بارها در قرآن مستکبران را به علت تکبرشان وعده عذاب داده و در مورد تواضع به رسول اکرم می فرماید: «وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ» و مانند آیات دیگر که در این مورد آمده است. 

«فألصقوا... مستضعفین»، 

اشاره به این است که بندگان خاص خدا، پیامبران و اولیای او کاملا، فرمان وی را در مورد تواضع و فروتنی امتثال کردند و آنچه را که خداوند بر آنان پسندیده است انجام داده اند زیرا این که می فرماید بندگان خدا در برابر عظمت حق تعالی گونه ها را بر زمین می گذارند و چهره ها را بر خاک می مالند، رفتاری است که بین خود و خدا در حال پرستش و عبادت او بجا می آورند و این که در برابر مؤمنان بالهای تواضع را می گسترانند و با حالت استضعاف بسر می برند، اشاره به اطاعت فرمان خداوند در مورد بندگان و آفریده های وی می باشد. 

لفظ اجنحه که به معنای بالها و از ویژگیهای پرنده است، در این جا برای دست انسان استعاره شده است، به اعتبار این که دست وسیله اظهار قدرت و علامت ایجاد محبت و یا دشمنی و طرد امر نامطلوب می باشد، و خفض جناح کنایه از نرمی و ملایمت و اظهار دوستی و محبت است، چنان که مفسّر کبیر ابن عباس در شرح آیه و اخفض جناحک للمؤمنین می گوید: یعنی نسبت به مؤمنان نرمی و ملاطفت کن و بر آنان درشتی و تندی مکن، و عربها به کسی که سنگین و با وقار باشد می گویند: فلانی دارای خفض جناح است. 

«قد اختبرهم... بالکابره»، 

در این جا حضرت انواع گوناگون سختیها و گرفتاریهای دنیوی را بیان می کند که خداوند بندگانش را به آن می آزماید از قبیل گرسنگی و ترس و سایر ناملایمات و به این سبب آنان را به دنیا بی علاقه و از آن متنفر می سازد تا در عوض به خدا و آخرت و اجر و ثوابهایی که نزد اوست بیشتر علاقه مند شوند. 

«فلا تعتبروا الرضا... الاقتدار»،

یعنی خیال نکنید که خشنودی خدا از بنده اش به این است که ثروت دنیا و فرزند زیاد به او دهد و غضب وی نسبت به او، این باشد که از داشتن این امور محرومش سازد. این سخن امام (ع) گویا پاسخی است از پرسشی که ممکن است گوینده ای چنین بگوید: حال که پیغمبران و اولیای خداوند، از خواصّ بندگان، و مطیع فرمان وی و مورد رضایت او می باشند، پس چرا آنان را با سختیها و ناگواریها گرفتار ساخت و از اموال دنیا و زن و فرزند بی بهره شان داشت، چنان که فرعون هم به موسی این اشکال را کرد که اگر او پیامبر است و ارزش و اعتباری دارد پس چرا از آرایشهای دنیا و زینتهای طلایی بی بهره است و کفار قریش به پیغمبر اسلام گفتند: در صورتی به او ایمان می آوریم و او را پیامبر می دانیم که دارای گنجینه ای از جواهرات و گوهرهای قیمتی باشد، و یا باغها و مزارعی داشته باشد که شکمها را سیر کند خلاصه در پاسخ این گونه سؤالهای مقدر، حضرت می فرماید: این قبیل اشکالها و توهمات به علت ناآگاهی آنان از عمومیت امر، امتحان و آزمایش است، خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندی و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها می آزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان می کند، بنا بر این نباید تصور کرد که دارا بودن این امور دلیل سعادت انسان در پیشگاه خداست، همچنان که نداشتن آن دلیل بدبختی و شقاوت نیست و امام (ع) به منظور تبیین فرمایش خود به این آیه شریفه استناد فرموده است «أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ» یعنی گنهکاران می پندارند ما که اموال و امور دنیوی آنان را زیاد می کنیم، این امر دلیل رضایت و خشنودی ما از کارها و عقاید پست آنان می باشد، و حال آن که چنین نیست بلکه ایشان بی خبراند از این که آنچه به ایشان داده ایم برای امتحان و آزمایش آنهاست و این امور بر بلا و گرفتاری آنان می افزاید، کلمه جهلا که منصوب است مفعول له می باشد. 

«فانّ اللَّه سبحانه یختبر... فی اعینهم»، 

این کلام از جمله های گذشته جداست که در ابتدا چنان به نظر می آید که علت امری واقع شده است در حالی که سید رضی بین آن و جمله های قبلش با گذاشتن نقطه فاصله قرار داده است، امام (ع) در این قسمت به نوع دیگری از آزمایشهای بندگان سرکش و نافرمان اشاره فرموده است که خداوند بندگان مستکبرش را از طرفی با آنچه در خود آنهاست و از طرف دیگر با اولیای خاص و پیامبران پاکش که در چشم آنان ناتوان می آیند می آزماید، و نیز در این جمله به بعضی از اسراری که در آفرینش این بندگان مستضعف و انبیای پاک وجود دارد اشاره فرموده است به این بیان که یکی از حکمتهای آفریدن خداوند این بندگان خالص را، همان آزمایش گردنکشان و مستکبران می باشد.