[hadith]وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، سیمَاهُمْ سیمَا الصِّدِّیقِینَ وَ کَلَامُهُمْ کَلَامُ الْأَبْرَارِ، عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنَارُ النَّهَارِ، مُتَمَسِّکُونَ بحَبْلِ الْقُرْآنِ، یُحْیُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله)، لَا یَسْتَکْبرُونَ وَ لَا یَعْلُونَ وَ لَا یَغُلُّونَ وَ لَا یُفْسدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِی الْعَمَل‏.[/hadith]

ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج 4، صفحه 544-542

«و انّی لمن قوم... لائم»، 

این عبارت کنایه از آن است که حضرت در اطاعت و بندگی حق تعالی مراحل نهایی را می پیماید و هیچ گونه توقف و کوتاهی از او در این مقام رخ نداده که به دلیل ایجاد نقص در آن، مستوجب ملامت و سرزنش واقع شود. 

«سیماهم سیما الصدیقین»، 

تا آخر صفات، قومی که حضرت خود را از آنها به حساب می آورد اهل تقوا هستند، آنان که همّام در باره صفاتشان از وی سؤال کرد و صفاتی که در این خطبه ذکر کرده برخی از صفتهای آنها می باشد که در همان خطبه بطور کامل بیان شده است اما در این جا فقط ده صفت از آنها را بیان فرموده است:

1-  نشانه های آنان نشانه های صدیقان است و صدیقان کسانی هستند که در تمام گفتارها و کردارهای خود، صدق در اطاعت خدا را مراعات کنند، و علامتهای کامل آنان را در خطبه همام شناختی. 

2-  سخنان ایشان سخنان ابرار و نیکان است که عبارت از امر به معروف و نهی از منکر و ذکر همیشگی برای معبود بر حقشان می باشد. 

3-  ایشان آباد کنندگان شب هستند، کنایه از این که شبها را پیوسته با عبادت بسر می برند، روایت شده است که برخی از آنان هر گاه از عبادت خسته و کسل می شد، خود را تا صبح به ریسمانی می آویخت، تا نفس را عقوبت کند که بعد از آن خسته و کسل نشود. 

4-  از باب استعاره آنان را برج دیده بان در روز، به شمار آورده است زیرا همچنان که برج دیده بان یا جایگاه بلندی که آتش روی آن روشن می کنند، راه مادی و محسوس را برای مردم می نمایاند، متقیان هم مردم را به راه خدا، راهنمایی می کنند. 

نکته بلاغی: واژه حبل را برای قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبیه، دو احتمال وجود دارد:

الف- همان طور که ریسمان وسیله آب کشیدن از چاه و سیراب شدن است، قرآن هم نو آموزان و کسانی را که در آن می اندیشند در نوشیدن آب حیات جاوید که علوم و اخلاق پسندیده و معارف حقه است کمک می کند. 

ب- احتمال دوم: همچنان که با ریسمان می توان از پایین به بالا رفت، قرآن نیز هر کس را که به آن چنگ بزند تا از پرتگاههای جهل و نادانی به بالاترین قله های عقل و سعادتمندی برسد، کمک می کند. 

5-  آنان را زنده کننده سنتهای خدا و رسول دانسته از این نظر که به دستورهای خدا و پیغمبر عمل می کردند و به این طریق به برقراری و جاودانگی آن کمک می کردند. 

6-  خود بزرگ بینی در آنها وجود ندارد، و چون وجود این صفت در آدمی مایه پستی است، پس عدمش باعث شرافت و فضیلت وی می باشد. 

7-  در این قوم صفت تقلّب نیست و این نبودن، خود فضیلتی است، زیرا وجودش مستلزم حالتهای ناپسندی از قبیل شهوترانی، خیانت، حرص، پستی و جز اینها می باشد. 

8-  آنها مفسد نیستند، به دلیل این که هر نوع تباهی و فسادی، حد اقل سبب، یکی از رذایل و صفات ناپسند می شود بنا بر این، نبودن آن مایه سعادت و کمال آدمی است، از باب مثال زنا کردن باعث وجود صفت فجور می شود و آدم کشی سبب وجود ظلم می باشد و همین طور بقیه انواع گناهان و فسادها. 

9-  دلهایشان در باغهای بهشت جای دارد، پیش از این دانستی که بالاترین غرفه ها و درجات بهشت، معارف الهی و جا گرفتن در مکانهای صدق، نزد ملیک مقتدر است و این از مقامات عارفان و اولیای صدیق خداوند است. 

10-  بدنهایشان پیوسته در کار عمل می باشد، حرف واو در، و اجسادهم، احتمال می رود که حالیه باشد یعنی دلهای آنان در باغهای بهشت است در حالی که بدنهایشان مستغرق در حرکات و سکنات و پیوسته مشغول عبادات و کارهای پسندیده می باشند «أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ».