[hadith]الرسول الأعظم:
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، ابْتَعَثَهُ وَ النَّاسُ یَضْرِبُونَ فِی غَمْرَةٍ وَ یَمُوجُونَ فِی حَیْرَةٍ؛ قَدْ قَادَتْهُمْ أَزمَّةُ الْحَیْنِ، وَ اسْتَغْلَقَتْ عَلَی أَفْئِدَتِهِمْ أَقْفَالُ الرَّیْنِ.[/hadith]
پس از ستایش و بیان اوصاف حق تعالی و تنزیه وی از ویژگیهای ناروا به چگونگی وضعیت مردم در زمان بعثت پیامبر اسلام پرداخته است. واو در «و الناس»، حالیه است یعنی مردم در آن هنگام از نظر فرهنگ در جهل و نادانی و در گردابی از ضلالت و گمراهی سر گردان بودند، احتمال دیگر آن که: مردم در سختی به سر می بردند و از نظر معیشت زندگی در وضعیت سختی دچار بودند، اموالشان به سرقت و غارت می رفت و هرج و مرج و خونریزی امنیت را از میان جامعه برده بود، این مطلب را قبلا در خطبه دیگری نیز بیان فرموده است، خداوند محمد (صلی الله علیه وآله) را فرستاد تا جهانیان را از گناهان بر حذر دارد و در جهت حفظ آثار وحی امانت را رعایت کند، در حالی که شما جامعه عرب در بدترین عقیده به سر می بردید و در بدترین موقعیتی قرار داشتید.
«و قادتهم ازمّة الحین»،
تمام مردم در آن موقع بر اثر ناامنیها و سختیهای زندگی در شرف مرگ و فناء بودند زیرا وقتی که بر جامعه ای نظام عدل و قانون صحیحی حکومت نکند، استبداد و ستمگری به زودی آنان را در ورطه فنا و نابودی سقوط می دهد، واژه ازمّه که به معنای مهار شتر است بطور استعاره در انسانها به کار رفته و فعل قاد که از ماده قود و به معنای کشاندن می باشد به عنوان ترشیح این استعاره بیان شده است.
«و استغلقت... الرّین»،
و مردم آن روزگار بر دلهایشان قفلهای جهل و نادانی زده شده بود و چنان قلبهای آنان از گناه پوشانده شده بود که قادر نبودند از انوار الهی بهره مند شوند و از راهنماییهای شریعت و دیانت راه به سویی بیابند.
در این جا امام (ع) از حجابهای جهل و چهره های زشتی که بر اثر توجه زیاد به دنیا برای انسان به وجود می آید تعبیر به قفل فرموده است زیرا چنان که قفل بر هر چه زده شود مانع از تصرف در آن می شود این امور نیز دلها را از پذیرفتن حق مانع می شود، ماده استغلاق را هم به عنوان ترشیح آورده و چون این موانع و قفلهای زده شده بر دلها هر لحظه رو به افزایش است مثل آن است که آدمی در جستجوی آن است و آن را طلب می کند، به این دلیل آن را از باب استفعال که به معنای طلب و درخواست است آورده است.