[hadith]من خطبة له (علیه السلام) و هی فی ذکر المَلاحم:

أَلَا بأَبی وَ أُمِّی هُمْ مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الْأَرْضِ مَجْهُولَةٌ. أَلَا فَتَوَقَّعُوا مَا یَکُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکُمْ وَ انْقِطَاعِ وُصَلِکُمْ وَ اسْتِعْمَالِ صِغَارِکُمْ، ذَاکَ حَیْثُ تَکُونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ، ذَاکَ حَیْثُ یَکُونُ الْمُعْطَی أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِی، ذَاکَ حَیْثُ تَسْکَرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَابٍ بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِیمِ وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَیْرِ اضْطِرَارٍ وَ تَکْذبُونَ مِنْ غَیْرِ إِحْرَاجٍ، ذَاکَ إِذَا عَضَّکُمُ الْبَلَاءُ کَمَا یَعَضُّ الْقَتَبُ غَارِبَ الْبَعِیرِ؛ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هَذَا الرَّجَاءَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 7، ص: 256-247

وَ مِنْ خُطْبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ و هی فی ذکر الملاحم.

از خطبه های امام علیه السلام است که از حوادث آینده خبر می دهد

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه در واقع دو بخش دارد، در بخش اوّل، امام علیه السلام سخن از گروهی به میان آورده که در آینده برای دفاع از حق، و نشر عدل و داد قیام می کنند، در زمانی که انواع مفاسد جهان را پر کرده و مردم سخت در فشار و گرفتاری هستند که تناسب با ظهور

حضرت مهدی علیه السلام و یاران او دارد

.

در بخش دوم، اصحاب و یاران و مردم زمان خویش را نصیحت می کند که از فتنه ها بپرهیزند و از گرد پیشوای خود پراکنده نشوند و مراقب فتنه های شدیدتری باشند که در یش روی آنهاست

.

گفتنی است که مدائنی -همان گونه که در سند خطبه اشاره شد- قمست های دیگری را از این خطبه که مرحوم سید رضی ذکر نکرده است در کتاب خود با نام صفین آورده و در پایان آن می گوید: مردی از اهل بصره (هنگامی که پیش گویی های علی علیه السلام را با آن شرح و تفصیل شنید) به مردی از اهل کوفه که در کنار او نشسته بود، گفت: من گواهی می دهم که این مرد بر خدا و پیامبر دروغ می بندد. مردی که از اهل کوفه بود، به او گفت: از کجا فهمیدی؟ (ولی او جوابی نداد) سپس می افزاید: آن مرد کوفی می گوید به خدا قسم علی علیه السلام از منبر پایین نیامد مگر این که آن مرد بصری فلج شد و دست و پای او از کار افتاد. او را در محملی گذاشتند و به خانه اش بردند و در همان شب از دنیا رفت.

حوادث وحشتناکی در پیش است!

امام در آغاز این خطبه گروهی از خاصّان درگاه پروردگار را نام می برد که اجمالا مأموریت مهمّی بر دوش دارند و می گوید: «هان! پدر و مادرم فدایشان باد! همان گروهی که نامشان در آسمان معروف است و در زمین مجهول»; (أَلاَ بأَبی وَ أُمِّی(1)، هُمْ مِنْ عِدَّة أَسْمَاؤُهُمْ فِی السَّماءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِی الاَْرْضِ مَجْهُولَةٌ).

در اینکه این گروه کیانند و مأموریتشان چیست؟ در متن خطبه، به اجمال گذشته و لذا در میان شارحان نهج البلاغه اختلاف است; بعضی معتقدند آنها یازده امام معصوم از نسل علی(علیه السلام) هستند که نامهای آنها در میان فرشتگان آسمان معروف است اما زمینیان تنها گروه خاصّی از آنها و موقعیتشان را می شناسند.

بعضی دیگر از میان اهل سنّت گفته اند: اشاره به جمعی از مؤمنان خاص و اولیاست که در تعبیر آنها به عنوان قطب و ابدال ذکر شده است، تعبیراتی که معمولا صوفیان در کلمات خود به کار می برند; ولی قرائن متعدّد نشان می دهد که منظور از آن، حضرت مهدی و یاران خاص اوست، زیرا امام بعد از این جمله از حوادث سخت و دردناکی خبر می دهد که انسان را به یاد علائم آخرالزمان و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) می اندازد. افزون بر این، در بخشی از خطبه که مدائنی در کتاب صفّین آورده است،(2) اشاره به «خسف در بیداء» شده است; یعنی شکافتن بیابان و فرورفتن گروهی در آن و می دانیم که «خسف بیداء» جزو علائم ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) است که در روایات به آن اشاره شده است.(3)

از اینجا روشن می شود که مأموریت آنها همان مأموریتی است که در روایات فراوان در منابع شیعه و اهل سنّت درباره حضرت مهدی(علیه السلام) آمده است که «یَمْلاَُ الأرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».(4)

بعضی در ذیل این جمله سؤالی را مطرح کرده اند که چگونه امام می گوید: پدر و مادرم فدای آنها باد در حالی که یک نفر آنها حضرت مهدی است بقیه از یاران و اصحاب او هستند؟

پاسخ این سؤال این است که این گونه تعبیرات از زبان امامان درباره غیر امامان که برنامه بسیار مهمی را اجرا کرده اند، دیده می شود; مانند آنچه در ذیل زیارت وارث آمده است: «بأبی أنْتُم وَ أُمّی طِبْتُمْ وَ طابَتِ الاَْرْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ» که معروف است بعضی از امامان(علیهم السلام) نیز این زیارت را در برابر قبور شهدای کربلا خوانده اند.

مرحوم اربلی در کشف الغمه در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که روزی فرمود: من عمویم حمزه و برادرم جعفربن ابی طالب را در خواب دیدم به آنها گفتم : «باَبی وَ أُمّی أنْتُما اَیُّ الاْعْمالِ وَجَدْتُما اَفْضَلُ؟ پدر و مادرم به فدایتان باد چه اعمالی را (در آن جهان) افضل و برتر یافتید؟ آنها گفتند: همه پدران و مادران فدای تو باد «وَجَدْنا اَفْضَلُ الاَْعْمالِ الصَّلاةُ عَلَیْکَ وَ سَقْیُ الْماءِ وَ حُبّ عَلیّ بنِ اَبی طالب; برترین اعمال را درود فرستادن بر تو و آب دادن به تشنگان و محبّت علی بن ابی طالب یافتیم».(5)

سپس امام پیش گوییهایی از حوادث آینده دردناکی دارد که در انتظار مردم است; حوادثی که شبیه علاماتی است که برای ظهور حضرت مهدی ذکر شده است، می فرماید: «بدانید شما باید منتظر عقب گرد در امور خویش و گسیختگی پیوندها و روی کارآمدن خردسالان و بی کفایتان باشید»; (أَلاَ فَتَوَقَّعُوا مَا یَکُونُ مِنْ إِدْبَارِ أُمُورِکُمْ، وَانْقِطَاعِ وُصَلِکُمْ، وَاسْتِعْمَالِ صِغَارِکُمْ).

بدیهی است هنگامی که افراد کم تجربه و خام و نالایق در اجتماعی بر سر کار آیند عقب گردها شروع می شود و پیوندهای اجتماعی می گسلد! حال چرا گروهی از زمامداران برای مدیریت ها به سراغ صغار و کم تجربه ها می روند؟ فقط برای آن است که آنها بندگانی هستند «جان و دل بر کف، چشم بر امر و گوش بر فرمان» و این بزرگ ترین عامل بدبختی آنهاست.

آن گاه امام(علیه السلام) به شرح مبسوطی درباره این حوادث دردناک پرداخته، چنین می فرماید: «و این وضع در زمانی است که ضربه شمشیر بر مؤمن آسان تر است از یافتن یک درهم حلال و این در زمانی است که اجر و پاداش گیرنده از دهنده بیش تر است!»; (ذاکَ حَیْثُ تَکُونُ ضَرْبَةُ السَّیْفِ عَلَی الْمُؤْمِنِ أَهْوَنَ مِنَ الدِّرْهَمِ مِنْ حِلِّهِ. ذَاکَ حَیْثُ یَکُونُ الْمُعْطَی أَعْظَمَ أَجْراً مِنَ الْمُعْطِی).

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، قبل از هر چیز مسئله حلال و حرام اموال را یادآور می شود، زیرا سرنوشت مادی و معنوی جامعه ها به آن بستگی دارد، می فرماید: به قدری اموال آلوده و حرام و غصب و رشوه و تقلب در جامعه زیاد می شود که به دست آوردن یک درهم حلال از تحمل ضربه شمشیر در یک جنگ مشکل تر می شود و به همین دلیل آنهایی که انفاق در راه خدا می کنند کمتر مشمول اجر و پاداش الهی می شوند، چون می دانند که اموالشان پاک نیست; ولی گیرندگان که از این معنا باخبر نیستند یا می دانند ولی به حکم اضطرار، آن مال مشکوک یا حرام را می گیرند، مسئولیتی در پیشگاه خدا ندارند و اجر و پاداششان بیشتر است در حالی که در یک جامعه سالم مطابق حدیث معروف: «اِنَّ الْیَدَ الْعُلْیا خَیْرُ مِنَ الْیَد السُّفْلی; دست بالا (دهنده) بهتر از دست پایین (گیرنده) است»(6) قضیه بر عکس است یعنی معطی (دهنده) اجرش بیشتر از معطی (گیرنده) است.

در هر حال آنچه درباره فزونی اموال حرام در آخر الزمان در این بیان امام(علیه السلام) آمده، در روایات دیگر نیز به وضوح به چشم می خورد. از جمله در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «أَقلُّ ما یَکُونُ فی آخِرِ الزَّمانِ أَخٌ یُوثَقُ بهِ اَوْ درْهَمٌ مِنْ حَلال ; کمترین چیزی که در آخر الزمان پیدا می شود برادر مورد اعتماد و درهمی از حلال است».(7)

از آنچه گفتیم روشن شد جمله بالا مفهوم پیچیده و ناشناخته ای ندارد که جمعی از شارحان نهج البلاغه درباره آن به بحث پرداخته و احتمالات بعید و ضعیفی داده اند.

سپس به مشکلات دیگر آن جامعه فاسد که مردم باید به حکم اجبار در انتظار آن باشند، پرداخته می فرماید: «این امر هنگامی رخ می دهد که مست می شوید بی آنکه شراب خورده باشید، بلکه مست نعمت و فزونی امکانات هستید و سوگند یاد می کنید بی آنکه مجبور باشید و دروغ می گویید در حالی که ناچار نیستند»; (ذَاکَ حَیْثُ تَسْکَرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَاب، بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ وَ النَّعِیمِ، وَ تَحْلِفُونَ مِنْ غَیْرِ اضْطِرَار، وَ تَکْذبُونَ مِنْ غَیْرِ إِحْرَاج).

این بلاهای سه گانه در هر جامعه ای باشد آن را به ویرانی می کشد، ثروتمندان، مست ثروت شوند و خدا و خلق او را به فراموشی بسپارند که مستی نعمت از مستی شراب خطرناک تر است. مستی شراب ممکن است با گذشتن یک شب پایان یابد ولی مستی نعمت ممکن است یک عمر باقی بماند همچنین قسم خوردن بی جهت، ارزش نام خدا را پایین می آورد و دروغ گفتن بدون اجبار بر پایه های اعتماد را لرزان می سازد و زندگی در چنین جامعه ای بسیار مشکل و طاقت فرساست.

و در پایان این پیشگویی، چنین می فرماید: «و این هنگامی خواهد بود که بلاها شما را می گزد و مجروح می سازد آن گونه که جهاز نامناسب شتر، پشت او را می آزارد (و مجروح می کند، آه) این رنج و سختی چه طولانی است و این امید رهایی چه دور!»; (ذَاکَ إِذَا عَضَّکُمُ(8) الْبَلاَءُ کَمَا یَعَضُّ الْقَتَبُ(9) غَارِبَ(10) الْبَعِیرِ. مَا أَطْوَلَ هذَا الْعَنَاءَ، وَ أَبْعَدَ هذَا الرَّجَاءَ!).

بسیاری از شارحان معتقدند این جمله از جمله های ما قبل جداست و سیّد رضی ـ آن گونه که معمول اوست ـ به هنگام گزینش عبارات دلنشین مولا، جمله هایی را رها کرده است.

این سخن بعید نیست، زیرا «ذاکَ» ظاهراً اشاره به نجات و فرجی است که برای اهل ایمان پس از آن همه بلاها حاصل می شود و جمله «ما أَطْوَلَ هذَا الْعَنَاءَ وَ أَبْعَدَ هذَا الرَّجاءَ» شاهد خوبی بر این معناست که امام می فرماید : «امید نجاتی بعد از این همه رنج و سختی وجود دارد».

جمله «ألا بأَبی وَ أُمّی» نیز نشان می دهد که امام با این سخن در انتظار گروهی است که جامعه اسلامی را از شرّ و فساد نجات می دهند و به هر حال مناسب ترین تفسیر برای مجموع این بحث همان است که در بالا اشاره شد و گفتیم ناظر به حوادث سخت و دردناک آخر الزمان و نجات جامعه بشری از آنها به وسیله ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) است.

در اینجا توجه به دو نکته لازم است: نخست این که چرا امام(علیه السلام) مشکلات و بلاها را تشبیه به «قطب» (جهاز چوبی مخصوص شتر که برای حلّ مشکل کوهان او گذارده می شود) کرده است که پشت شتر را می آزارد؟ بعید نیست این تشبیه از آن رو باشد که «قطب» را برای رهایی از مشکل برآمدگی کوهان شتر می گذارند; ولی مشکل دیگری ایجاد می شود که پشت و گردن شتر را آزار می دهد و گاه مجروح می کند. حوادث و بلاهای آن زمان نیز چنین است که هر چاره ای برای آن اندیشیده شود، مشکل دیگری دامان مردم را می گیرد.

دیگر اینکه امام(علیه السلام) چگونه می فرماید: «امید نجات دور است» در حالی که از بعضی از روایات استفاده می شود امید نجات نزدیک است؟

پاسخ آن است که ظهور آن حضرت مشروط به شرایطی است که اگر آن شرایط تحقق یابد، نزدیک است و اگر تحقّق نیابد دور است و به تعبیر دیگر: مؤمنان می توانند با فراهم کردن شرایط ظهور; یعنی خودسازی و آمادگی کامل و دعاهای پی در پی، ظهور آن حضرت را از نزدیک سازند و هر گاه این امور ترک شود ظهور به تأخیر خواهد افتاد، بنابراین ظهور از یک نظر نزدیک است و از یک نظر دور و امیدواریم که به لطف پروردگار نزدیک باشد.


نکته:

حوادث سخت و دردناک آخر الزمان:

در این خطبه و بعضی خطبه های دیگر نهج البلاغه و روایاتی از پیامبر اکرم و امامان اهل بیت(علیهم السلام) خبرهایی از آینده تاریک و سختی برای مؤمنان داده شده است.

از ویژگیهای آن زمان، پشت کردن بسیاری از مردم به مسئله حلال و حرام است. آنچه را به دستشان برسد از هر جا و هر کس باشد برای خود حلال می شمرند و این آلودگی همه زندگی آنها را می آلاید.

ویژگی دیگر که مستی نعمت است سبب می شود مبدأ و معاد را به فراموشی بسپارند و همچون مستان شراب، در عالم بی خبری به سر ببرند. دور زدن احکام و تکیه بر بهانه های واهی برای انجام هر کار ناروا و تمسّک به حیله های شرعی یکی دیگر از ویژگیهای آن زمان است. بدعتها به صورت سنّتها و سنّتها به صورت بدعتها در می آید.

در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «یَأْتی عَلَی النّاس زَمانٌ لا یَبْقی أحَدٌ إلاّ أکلُ الرِّبا فَإنْ لَمْ یَأْکُله أَصابَهُ مِنْ غُبارِهِ; زمانی بر مردم فرا می رسد که همه رباخوار می شوند و اگر کسانی ربا خوار نباشند گرد و غبار ربا بر دامنشان می نشیند».(11)

در حدیث دیگری در وصایای رسول خدا به ابن مسعود آمده است: «زمانی بر مردم فرا می رسد که انواع غذاهای لذیذ را می خورند و بر مرکبها (ی گران قیمت) سوار می شوند و مردان، همچون زنان که برای همسر خود، زینت می کنند خود را می آرایند. زنان، بی پرده خارج می شوند و مانند سلاطین جبّار در اجتماع خودنمایی می کنند. این گروه منافقان این امت در آخر الزمان اند ـ تا آنجا که می فرماید: «یَابْنَ مَسْعُودُ یَأْتی عَلَی الناس زَمانُ الصّابرِ عَلی دینِهِ مِثْلُ الْقابضِ عَلَی الْجَمْرَةِ بکَفِّهِ; زمانی بر مردم فرا می رسد که نگهداری دین همچون نگهداری آتش در کف دست است».(12) و حوادث دردناک دیگری که ذکر همه آنها به طول می انجامد.

این پیشگوییها در واقع افزون بر اینکه جنبه اعجاز دارد، هشداری است به گروههای وفادار به اسلام که خود را نبازند و بدانند این دوران پایانی دارد که به ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه می انجامد.(13)


پی نوشت:

  1. در ترکیب عبارت فوق ـ همان گونه که بعضی از شارحان نهج البلاغه (خویی) گفته است ـ «هم» مبتدا و «بأبی و أمّی» در جایگاه خبر و «من» بیانیه است. این عبارت شبیه جمله «بأبی انتم و أمی» است که در اینجا به جای ضمیر مخاطب ضمیر غایب به کار رفته و در آخر جمله قرار گرفته است.

  2. مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 478.

  3. به بحث علامات ظهور المهدی(علیه السلام) درکتاب سفینة البحار ماده «هدی» و بحارالانوار، جلد 2، صفحات 119 و 181 به بعد مراجعه شود.

  4. این روایات در همه کتابهایی که درباره حضرت مهدی(علیه السلام) نوشته شده ـ اعم از کتابهایی که شیعه نوشته اند یا اهل سنت ـ آمده است.

  5. کشف الغمه، جلد 1، صفحه 95 و بحارالانوار، جلد 22، صفحه 284.

  6. میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 43، ماده «اخ».

  7. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 157.

  8. «عَضَّ» از «عضّ» بر وزن «خزّ» در اصل به معنای گاز گرفتن با دندان است، سپس به کنایه در مورد حوادثی که انسان را ناراحت می کند، به کار رفته است.

  9. «قتب» جهاز شتر است (چارچوبه کوچکی است کمی بزرگتر از کوهان شتر که روی آن می گذارند تا شخصی که بر آن سوار می شود کوهان وی را نیاز دارد).

  10. «غارب» فاصله میان گردن و کوهان است.

  11. مستدرک الوسائل، جلد 13، صفحه 333، ابواب ربا، باب 1، حدیث 18.

  12. سفینة البحار، ماده «زمان».

سند خطبه

:

این خطبه را «ابوالحسن مدائنی» (که از دانشمندان قرن سوم هجری است) در کتاب صفّین نقل می کند و خطبه ای را که او نقل کرده از این جا شروع می شود: «اذا کَثُرَ فیکُم الأخلاطُ ...» و در ادامه آن بعد از عبارت مفصّلی خطبه مورد بحث را با تفاوت و اضافاتی آورده و به خوبی روشن است که خطبه را از جای دیگری گرفته است، زیرا اوّلًا او مدّتها پیش از سیّد رضی می زیسته است و ثانیاً آنچه را او نقل کرده نسبت به آنچه را سیّد رضی آورده، اضافات قابل ملاحظه ای دارد. زمخشری نیز در کتاب ربیع الابرار بخشی از این خطبه را ذکر کرده است.(مصادر نهج البلاغه، ج 2، ص 478

).