[hadith]هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودهَا، حَتَّی یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودهَا، وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَ اخْتِرَاعِهَا؛ وَ کَیْفَ وَ لَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَ سَائِمِهَا وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَ أَجْنَاسهَا وَ مُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسهَا عَلَی إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ مَا قَدَرَتْ عَلَی إِحْدَاثِهَا، وَ لَا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبیلُ إِلَی إِیجَادهَا وَ لَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذَلِکَ، وَ تَاهَتْ وَ عَجَزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسئَةً حَسیرَةً، عَارِفَةً بأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بالْعَجْز عَنْ إِنْشَائِهَا، مُذْعِنَةً بالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏7، ص: 233-228

حتی قادر به خلق پشه ای نیستند!

به دنبال بحث عمیقی که در بخش گذشته این خطبه درباره آفرینش جهان مخصوصاً زمین و شگفتیهایش گذشت، امام(علیه السلام) در این بخش، سخن از مسئله فنا و نابودی جهان می گوید و قدرت بی پایان خدا را بر ایجاد و نابودی جهان، آشکار می سازد و می فرماید: «اوست که اشیا را پس از ایجاد (در زمان معینی) نابود خواهد کرد (و بساط جهان را در هم می پیچد) تا وجودش همچون عدمش گردد»; (هُوَ الْمُفْنِی لَهَا بَعْدَ وُجُودهَا، حَتَّی یَصِیرَ مَوْجُودُهَا کَمَفْقُودهَا).

سپس در تکمیل این سخن، می افزاید: «فنای جهان بعد از وجودش شگفت آورتر از ایجاد آن بعد از عدم نیست، زیرا اگر همه جانداران; اعم از پرندگان و چهارپایان و حیواناتی که شبانگاه به جایگاهشان باز می گردند و آنها که در بیابان مشغول چرا هستند و تمام انواع و اقسام گوناگون آنها; اعم از آنها که کم هوش (یا غیر عاقل) هستند و آنها که (مانند انسانها) زیرکند (آری اگر همه آنها) جمع شوند هرگز توانایی بر خلق ندارند و هیچ گاه طریق ایجاد آن را نتوانند شناخت»; (وَ لَیْسَ فَنَاءُ الدُّنْیَا بَعْدَ ابْتِدَاعِهَا بأَعْجَبَ مِنْ إِنْشَائِهَا وَاخْتِرَاعِهَا. وَ کَیْفَ وَلَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَ بَهَائِمِهَا، وَ مَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا(1) وَ سَائِمِهَا(2)، وَ أَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا(3) وَ أَجْنَاسهَا، وَ مُتَبَلِّدَةِ(4) أُمَمِهَا وَ أَکْیَاسهَا، عَلَی إِحْدَاثِ بَعُوضَة، مَا قَدَرَتْ عَلَی إِحْدَاثِهَا، وَ لاَ عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبیلُ إِلَی إِیجَادهَا).

این سخن نه تنها در زمان صدروش از امام(علیه السلام) واقعیت داشت، بلکه امروز نیز کاملا صادق است، زیرا اگر همه دانشمندان جهان، جمع شوند تا پشه ای بیافرینند توانایی ندارند، زیرا مسئله پیدایش حیات از موجودات بی جان همچنان لاینحل باقی مانده است. افزون بر این، ساختمان پشه از نظر بالها و پاها و مغز و اعصاب و دستگاه تغذیه و تولید مثل به قدری پیچیده و ظریف و دقیق است که به فرض مسئله پیدایش حیات هم حل شود باز دانشمندان از انجام دادن مثل آن عاجزند.

جمله های (مَا قَدَرَتْ عَلَی إِحْدَاثِهَا، وَ لاَ عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبیلُ إِلَی إِیجَادهَا) هر یک به نکته ای اشاره دارد. جمله اوّل اشاره به عجز انسانها و حیوانات از ایجاد پشه و جمله دوم اشاره به عدم آگاهی به عوامل و اسباب آن است.

همین معنا در قرآن مجید نیز درباره آفرینش مگس آمده است که می فرماید: «(إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ); کسانی را که غیر از خدا عبادت می کنید هرگز قادر نیستند مگسی بیافرینند هر چند همگی بر این کار اجتماع کنند».(5)

در ادامه این سخن می افزاید: «(نه تنها نمی توانند پشه ای بیافرینند، بلکه) عقول آنها در کشف اسرار آفرینش آن حیران می ماند و قوای آنها در این راه ناتوان می شود. و سرانجام پس از تلاش فراوان شکست خورده و وامانده باز می گردند و به اعتراف به شکست خود و اقرار به ناتوانی از ایجاد پشه ای می کنند. حتی به ناتوانی خود از نابود ساختن آن نیز اذعان دارند»; (وَ لَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذلِکَ وَ تَاهَتْ، وَ عَجِزَتْ قُوَاهَا وَ تَنَاهَتْ وَ رَجَعَتْ خَاسئَةً(6) حَسیرَةً(7)، عَارِفَةً بأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بالْعَجْز عَنْ إِنْشَائِهَا، مُذْعِنَةً بالضَّعْفِ عَنْ إِفْنَائِهَا!).

آری این پشه های کوچک اگر تصمیم به اذیت و آزار انسانها و سایر جانداران بگیرند و خداوند کنترل تولید مثل را از آن بردارد به قدری افزایش پیدا می کنند که فضای زندگی را بر انسانها تیره و تار می سازند و همه مواد حشره کش در برابر نابودی آنها درمانده می شود و اگر امروز می بینیم با موادی می توان آنها را در مناطق محدودی از بین برد از آن رو است که به طور محدود، تولید مثل می کنند و گرنه مانند ملخها که از کنترل خارج می شوند گروههای عظیمی تشکیل می دهند که مانند ابر فضا را می پوشانند.

این پشه های به ظاهر ضعیف، قدرتنمایی خود را در بعضی موارد ـ به فرمان خدا ـ نشان داده اند. گاه به صورت گروهی که به یک فیل حمله می کنند او را از پای در می آورند. بعضی از آنها ـ در شرایط خاصی ـ ناقل میکروبهای خطرناک یا سموم کشنده هستند که هر انسانی را در مقابل خود، ناتوان می سازد تا توانایی خود را به اثبات رساند.


نکته ها:

  1. معاد جسمانی و اعاده معدوم:

بعضی از شارحان نهج البلاغه به تناسب جمله «هُوَ الْمُفْنِی لَها بَعْدَ وُجُودها» که در آغاز این بخش از خطبه آمده بود، درباره معاد جسمانی سخن گفته اند و آیاتی همچون آیه ذیل را شاهد اصل مطلب گرفته اند: «(یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُب کَمَا بَدَأْنَآ أَوَّلَ خَلْق نُّعیِدُهُ); روزی که آسمان را چون طوماری در هم می پیچیم سپس همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم بازگردانیم».(8)

سپس افزوده اند: همه انبیا، به خصوص پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خبر از فنای این جهان داده اند و افزوده اند که فلاسفه با این امر مخالفت کرده اند نه به این جهت که فنای عالم غیر ممکن است، بلکه به این جهت که با بقای علت که ذات پاک خداست، معدوم شدن این جهان ممکن نیست.

سپس به شرح مسئله امتناع اعاده معدوم پرداخته اند و به تردید بعضی در مسئله معاد جسمانی اشاره کرده اند; ولی حق این است که نه فنای عالم غیر ممکن است، زیرا خداوند فاعل مختار است و هنگامی که مصلحت بداند چیزی را ایجاد می کند و اگر مصلحت بداند آن را به دیار عدم می فرستد، و نه مسئله معاد جسمانی جای تردید است، زیرا قرآن با صراحت در آیات بی شماری به آن اشاره کرده و هیچ دلیل عقلی بر امتناع آن وجود ندارد.(9)

مسئله محال بودن اعاده معدوم نیز ارتباطی به مسئله معاد ندارد، زیرا اگر می گوییم اعاده معدوم محال است; یعنی بازگرداندن آن چیز با همه خصوصیات حتی زمان و مکان محال است و به یقین زمانی که سپری شد باز نمی گردد; ولی بازگشت انسان ها در معاد و رستاخیز مفهومش بازگشت زمان و مکان گذشته نیست، زیرا هیچ عاقلی نمی گوید همان زمانی که در دنیا در آن می زیستند در قیامت باز می گردد، بلکه منظور بازگشتن انسان با همه ویژگیهای او در زمان و مکان دیگر است. مثلا هنگامی که حضرت مسیح مرده ای را زنده کرد به یقین همان شخص سابق بود، هر چند در زمان و مکان دیگری زنده شد. احیای اموات در قیامت نیز چنین است.

کوتاه سخن اینکه آنچه در این خطبه آمده چیزی جز آنچه در قرآن مجید آمده نیست، بلکه امام با تعبیرات زیبا و عمیقی در واقع آیات معاد را در اینجا شرح داده است.

  1. آفرینش شگفت پشه ها!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه تصریح می فرماید که اگر همه موجودات جمع شوند تا پشه ای را بیافرینند قدرت ندارند و اگر زاد و ولد پشه ها به فرمان الهی از کنترل خارج شود هیچ قدرتی در جهان توان نابود کردن آنها را ندارد و همان گونه که در بالا گفتیم این سخن نه تنها در عصر نزول قرآن و عصر امام(علیه السلام) مقرون به واقعیت بود، بلکه در عصر ما نیز چنین است، زیرا:

پشه ها خلقت پیچیده ای دارند; بسیاری از آنها تنها در آبهای راکد کنار نهرها، باتلاق ها و مانند آن پرورش می یابند. به این ترتیب که پشه ماده هر بار قریب 150 تخم می ریزد نوزاد از تخم به زودی بیرون می آید. هر نوزاد لوله تنفس بسیار ظریف و باریکی دارد که به سطح آب مربوط می شود و نوزاد به آن آویزان می ماند. چند روز بعد پوسته ای در اطراف او نمایان می شود و در درون پوسته که ظاهراً بی حرکت است تغییرات فراوانی در ساختمان او پیدا می شود. چند روز بعد پشه نابالغ از پوسته خارج می شود و به پرواز در می آید و بقیه عمر خود را در هوا زندگی می کند.

تحولات عجیبی که در این مدت کوتاه در ساختمان پشه پدید می آید و موجودی آبی تبدیل به پرنده ای تمام عیار می گردد راستی شگفت آور است.

دانشمندان می گویند پشه های نر از شیره های گیاهان و عصاره میوه ها تغذیه می کنند; ولی پشه ماده بیشتر خون می مکد. هنگامی که پشه به کسی نیش می زند در جستجوی خوراک خود; یعنی خون است.

همه پشه ها حشراتی کوچک اند که تنها دو بال دارند و اگر زیر ذره بین گذارده شوند ساختمانی بسیار ظریف و شگفت انگیز در آنها دیده می شود که ساختن آن برای انسان غیر ممکن است آن هم به صورت موجودی زنده دارای رشد و نمو و تغذیه و تولید مثل.

عجب اینکه بعضی از آنها چنان بی رنگ هستند که با چشم دیده نمی شوند.

پشه های معمولی گرچه موجوداتی مزاحم اند و ممکن است یک شب خواب را به طور کامل از انسانی نیرومند و قوی البنیه بگیرند; ولی غالباً خطرناک نیستند; اما در میان پشه ها پشه های خطرناک و سمی نیز وجود دارد که می توانند قوی ترین حیوانات را از پای درآورند.(10)


پی نوشت:

  1. «مُراح» از ریشه «روح» به معنای استراحتگاه حیوانات است.

  2. «سائم» از «سوم» بر وزن «قوم» در اصل به معنای دنبال چیزی رفتن است، سپس به معنای به چرا رفتن حیوانات آمده است.

  3. «اسناخ» جمع «سنخ» در اصل به معنای اصل و ریشه است و در اینجا; یعنی انواع حیوانات.

  4. «متبلدة» از ریشه «بلادت» به معنای کم فهمی است. نقطه مقابل کیاست (تیزهوشی).

  5. حج، آیه 73.

  6. «خسأ» از «خسأ» بر وزن «مدح» در اصل به معنای طرد و ذلت آمده و «خاسئ» به معنای ذلیل و خسته و ناتوان است.

  7. «حسیره» از «حسر» بر وزن «حبس» در اصل به معنای برهنه کردن و بر داشتن پوشش چیزی است. سپس به معنای ضعف و خستگی به کار رفته است.

  8. انبیاء، آیه 104.

  9. شرح این مطلب را در پیام قرآن بحث معاد جسمانی مطالعه فرمایید.

  10. فرهنگنامه.