[hadith]لَمْ یَتَکَاءَدْهُ صُنْعُ شَیْءٍ مِنْهَا إِذْ صَنَعَهُ، وَ لَمْ یَؤُدْهُ مِنْهَا خَلْقُ مَا خَلَقَهُ وَ بَرَأَهُ [بَرَأَهُ وَ خَلَقَهُ]؛ وَ لَمْ یُکَوِّنْهَا لِتَشْدید سُلْطَانٍ وَ لَا لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَ نُقْصَانٍ وَ لَا لِلِاسْتِعَانَةِ بهَا عَلَی نِدٍّ مُکَاثِرٍ وَ لَا لِلِاحْتِرَاز بهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا لِلِازْدیَاد بهَا فِی مُلْکِهِ وَ لَا لِمُکَاثَرَةِ شَرِیکٍ فِی شرْکِهِ وَ لَا لِوَحْشَةٍ کَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَأْنِسَ إِلَیْهَا.

ثُمَّ هُوَ یُفْنِیهَا بَعْدَ تَکْوِینِهَا، لَا لِسَأَمٍ دَخَلَ عَلَیْهِ فِی تَصْرِیفِهَا وَ تَدْبیرِهَا وَ لَا لِرَاحَةٍ وَاصِلَةٍ إِلَیْهِ وَ لَا لِثِقَلِ شَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهِ، لَا یُمِلُّهُ طُولُ بَقَائِهَا فَیَدْعُوَهُ إِلَی سُرْعَةِ إِفْنَائِهَا، وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ دَبَّرَهَا بلُطْفِهِ وَ أَمْسَکَهَا بأَمْرِهِ وَ أَتْقَنَهَا بقُدْرَتِهِ، ثُمَّ یُعِیدُهَا بَعْدَ الْفَنَاءِ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیْهَا وَ لَا اسْتِعَانَةٍ بشَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهَا وَ لَا لِانْصِرَافٍ مِنْ حَالِ وَحْشَةٍ إِلَی حَالِ اسْتِئْنَاسٍ وَ لَا مِنْ حَالِ جَهْلٍ وَ عَمًی إِلَی حَالِ عِلْمٍ وَ الْتِمَاسٍ وَ لَا مِنْ فَقْرٍ وَ حَاجَةٍ إِلَی غِنًی وَ کَثْرَةٍ وَ لَا مِنْ ذُلٍّ وَ ضَعَةٍ إِلَی عِزٍّ وَ قُدْرَة.[/hadith]

«لم یتکاءده... خلفه»،

این که خداوند در کارهای خود، دچار رنج و مشقت نمی شود مطلبی است واضح و روشن زیرا خستگی و امثال آن در مورد قدرتهای مادی و ناقص می باشد که ممکن و محتاجند، اما حق تعالی که واجب الجود بالذات است و هیچ گونه نیازی در او نیست رنج و مشقت هم در وی متصور نخواهد بود.

«و لم یکوّنها...»،

در این قسمت امام به اغراض و فوایدی اشاره فرموده است که معمولا فاعل را وادار به ایجاد امری و یا نابود ساختن آن می کند، غرضهایی که سبب به وجود آوردن چیزی می شود از دو حال خارج نیست یا جلب منفعت است و یا دفع ضرر، اما جلب منفعت از قبیل پا بر جا ساختن و تقویت سلطه و حکومت و گردآوری ثروت و افزایش افراد لشکر و توسعه دادن بر سرزمینهای تحت حکومت و تفوّق پیدا کردن بر أقران چنان که انسان با داشتن مال و اولاد نسبت به دیگران برتری پیدا می کند، بعضی اوقات غرض از ایجاد امری دفع ضرر می باشد مثل این که ترس از نابودی خود دارد و آن را وسیله حفظ جان قرار می دهد، یا بیم از نقصان دارد و به واسطه ایجاد آن می خواهد خود را تکمیل کند یا از خوف این که مبادا همتایش بر او غالب شود آن را به وجود می آورد تا از آن کمک بگیرد یا می ترسد که دشمن به مقابله اش برخیزد، و یا برای رفع تنهایی و ترس و وحشت بی مونسی دست به ساختن و به وجود آوردن انیس می زند، و اغراضی که موجب از بین بردن و فانی کردن موجود می شود چند قسم می باشد: دفع ضرر، مثل از بین بردن مرض که وجود آن مایه زیان و ادامه آن باعث رنج اوست، و ممکن است که غرضی از آن جلب منفعت باشد، بیماری را ریشه کن می کند تا آسایش و راحت به دست آورد، امّا تمام این فواید که در جلب منفعت و دفع ضرر خلاصه می شود از ویژگیهای صفت امکان است که حق تعالی از آن منزّه و دور می باشد.

«و لکنّه سبحانه... لقدرته»،

جمله «دبّرها بلطفه»، اشاره به این معناست که حق تعالی جهان آفرینش را بر اساس حکمت و نظامی آن چنان نیکو آفریده است که کاملتر از آن امکان پذیر نیست، و «امسکها بامره»، امر و فرمان تکوینی خداوند، پیوسته باعث بقای جهان هستی می باشد، و «اتقنها بقدرته»، عالم وجود را با قدرت لا یزال و آگاهی بر مصالح وجودی و سودمندیش، استحکام بخشید، تمام این امور را نه به منظور سود، بلکه تنها به خاطر جودی که در ذات او نهفته است، با دست لطف و عنایت خاص پروردگاری خویش انجام داد.