[hadith]لَمْ یَتَکَاءَدْهُ صُنْعُ شَیْءٍ مِنْهَا إِذْ صَنَعَهُ، وَ لَمْ یَؤُدْهُ مِنْهَا خَلْقُ مَا خَلَقَهُ وَ بَرَأَهُ [بَرَأَهُ وَ خَلَقَهُ]؛ وَ لَمْ یُکَوِّنْهَا لِتَشْدید سُلْطَانٍ وَ لَا لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَ نُقْصَانٍ وَ لَا لِلِاسْتِعَانَةِ بهَا عَلَی نِدٍّ مُکَاثِرٍ وَ لَا لِلِاحْتِرَاز بهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَ لَا لِلِازْدیَاد بهَا فِی مُلْکِهِ وَ لَا لِمُکَاثَرَةِ شَرِیکٍ فِی شرْکِهِ وَ لَا لِوَحْشَةٍ کَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَأْنِسَ إِلَیْهَا.

ثُمَّ هُوَ یُفْنِیهَا بَعْدَ تَکْوِینِهَا، لَا لِسَأَمٍ دَخَلَ عَلَیْهِ فِی تَصْرِیفِهَا وَ تَدْبیرِهَا وَ لَا لِرَاحَةٍ وَاصِلَةٍ إِلَیْهِ وَ لَا لِثِقَلِ شَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهِ، لَا یُمِلُّهُ طُولُ بَقَائِهَا فَیَدْعُوَهُ إِلَی سُرْعَةِ إِفْنَائِهَا، وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ دَبَّرَهَا بلُطْفِهِ وَ أَمْسَکَهَا بأَمْرِهِ وَ أَتْقَنَهَا بقُدْرَتِهِ، ثُمَّ یُعِیدُهَا بَعْدَ الْفَنَاءِ مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیْهَا وَ لَا اسْتِعَانَةٍ بشَیْءٍ مِنْهَا عَلَیْهَا وَ لَا لِانْصِرَافٍ مِنْ حَالِ وَحْشَةٍ إِلَی حَالِ اسْتِئْنَاسٍ وَ لَا مِنْ حَالِ جَهْلٍ وَ عَمًی إِلَی حَالِ عِلْمٍ وَ الْتِمَاسٍ وَ لَا مِنْ فَقْرٍ وَ حَاجَةٍ إِلَی غِنًی وَ کَثْرَةٍ وَ لَا مِنْ ذُلٍّ وَ ضَعَةٍ إِلَی عِزٍّ وَ قُدْرَة.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏7، ص: 246-237

آن گاه به این نکته اشاره می فرماید: «در آن زمان که چیزی را آفرید آفرینش آن برای او رنج آور نبود و به سبب خلقت موجودات خستگی برای او پدید نیامد»; (لَمْ یَتَکَاءَدْهُ(1) صُنْعُ شَیْء مِنْهَا إِذْ صَنَعَهُ، وَ لَمْ یَؤُدْهُ(2) مِنْهَا خَلْقُ مَا خَلَقَهُ وَ بَرَأَهُ).

زیرا خستگی و ضعف و ناتوانی مربوط به کسی است که قدرت محدودی دارد، هنگامی که بخواهد زیربار کاری برود که بیش از قدرت اوست ناتوان و فرسوده می شود و اگر در حد اعلای قدرت او باشد خسته می شود; اما برای کسی که قدرتش بی پایان است برداشتن یک پر کاه از زمین با یک کوه عظیم یکسان است. او نیاز به ابزار و آلاتی ندارد که از آن کمک بگیرد، بلکه به محض اینکه اراده کند همه چیز انجام می شود: (إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).(3)

این بیان مولا هماهنگ با چیزی است که در بخشی از آیة الکرسی در قرآن مجید آمده است، آنجا که می فرماید: «(وَسعَ کُرْسیُّهُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ وَلاَ یَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا); تخت حاکمیت خداوند آسمان ها و زمین را در برگرفته و حفظ این دو برای او سنگین و موجب زحمت نیست».(4) و در جایی دیگر بعد از اشاره به آفرینش آسمان و زمین می فرماید: «(وَلَمْ یَعْیَ بخَلْقِهِنَّ) ; هرگز به موجب آفرینش آنها خسته نشد».(5)

سپس حضرت در ادامه به بیان این نکته مهم می پردازد که نه آفرینش جهان خلقت برای جلب نفع و دفع ضرری بوده، چون او غنی بالذات است و نه فانی ساختن آنها بعد از آفرینش به جهت ناراحتی و خستگی از وجود آنها بوده است و به این ترتیب هرگونه نیاز را در آفرینش جهان و سپس در فانی ساختن جهان از ذات پاک او نفی می کند.

در قسمت اوّل به اهداف هفتگانه ای که معمولا انسان ها را برای انجام کارهای خویش در نظر می گیرند اشاره کرده و همه را که از نشانه های ضعف و نقصان است از او نفی می کند، می فرماید: «هرگز موجودات جهان را برای استحکام بخشیدن به حکومتش نیافرید (زیرا او وجودی است نامحدود و بی نیاز از هر نظر)»; (وَ لَمْ یُکَوِّنْهَا لِتَشْدید سُلْطَان).

«و نه برای ترس از زوال و نقصان»; (چون او واجب الوجود است و زوال و نقصان در وی راه ندارد); (وَ لاَ لِخَوْف مِنْ زَوَال وَ نُقْصَان).

«و نه برای کمک گرفتن از آنها در برابر همتایی برتری جویی (چرا که او همتایی ندارد)»; (وَ لاَ لِلاِْسْتِعَانَةِ بهَا عَلَی نِدٍّ مُکَاثِر(6)).

«و نه برای دوری جستن از دشمنی مهاجم (چون او ضدّ و دشمنی ندارد و همه چیز و همه کس سر بر فرمانش دارند)»; (وَ لاَ لِلاِْحْتِرَاز بهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِر(7)).

«و نه برای افزودن بر ملک خویش»; (زیرا او نیازی به مخلوقات خود ندارد تا با افزایش آنها نیازش برطرف گردد)»; (وَ لاَ لِلاِْزْدیَاد بهَا فِی مُلْکِهِ).

«و نه برای فزون طلبی در برابر شریکی همطراز (چون نه شریکی دارد و نه قرینی)»; (وَ لاَ لِمُکَاثَرَةِ شَرِیک فِی شرْکِهِ).

«و نه به سبب وحشت از تنهایی و برای انس گرفتن با مخلوقات خود (زیرا وحشت تنهایی به جهت احساس خطر از ناحیه دشمن یا بروز مشکلات است ولی او نه دشمنی دارد و نه مشکلی)»; (وَ لاَ لِوَحْشَة کَانَتْ مِنْهُ، فَأَرَادَ أَنْ یَسْتَأْنِسَ إِلَیْهَا).

بدیهی است همه این اهداف هفتگانه به جلب منفعت و دفع ضرر باز می گردد; ولی امام(علیه السلام) آن دو را به طرز بلیغی تشریح فرموده و انگشت روی همه مصادیق مهم آن گذارده است به گونه ای که از آن رساتر و گویاتر تصور نمی شود.

روشن است هنگامی که همه این اهداف نفی شود، ثابت می گردد که خداوند آفرینشی که دارد برای فیض بخشی و لطف به آفریدگان است; نه جهت جلب منفعتی برای به خویش، چون جلب منفعت یا دفع ضرر از لوازم ممکنات است و او واجب الوجود است.


تداوم خلقت و فنا:

در این بخش امام(علیه السلام) به دنبال بیان روشنی که درباره اهداف ایجاد جهان آفرینش بیان فرمود از فنای این جهان و هدف سخن می گوید و می فرماید: «سپس خداوند موجودات را بعد از ایجاد نابود می کند; نه به سبب خستگی از تدبیر و اداره آنها و نه برای اینکه (با فنای آنها) آسایشی یابد; و نه به جهت (رفع) رنج سنگینی که از ناحیه آنها بر او وارد می شود و نه اینکه طول بقای موجودات اسباب ملالت اوست، و این امر او را به تسریع در فنای آنها دعوت می کند»; (ثُمَّ هُوَ یُفْنِیهَا بَعْدَ تَکْوِینِهَا، لاَ لِسَأَم(8) دَخَلَ عَلَیْهِ فِی تَصْرِیفِهَا وَ تَدْبیرِهَا، وَ لاَ لِرَاحَة وَاصِلَة إِلَیْهِ، وَ لاَ لِثِقْلِ شَیْء مِنْهَا عَلَیْهِ. لاَ یُمِلُّهُ طُولُ بَقَائِهَا فَیَدْعُوَهُ إِلَی سُرْعَةِ إِفْنَائِهَا).

زیرا همه این امور خستگی و ناتوانی و ملالت و طلب استراحت، از محدود بودن قدرت و توان فاعل ناشی می شود و آن کس که قدرتش بی پایان است در معرض هیچ یک از این حوادث نیست. اینها همه از صفات ممکنات است و اگر کسی توهم چنین صفاتی را برای خدا کند گرفتار اشتباه بزرگ تشبیه (واجب به ممکن) شده است.

در اینجا این سؤال مطرح شده که مگر کسی چنین احتمالاتی را درباره خداوند می دهد که امام در مقام نفی آن است؟

بدون شک صاحبان عقول مستقیمه چنین احتمالی را به فکر خود راه نمی دهند; ولی ممکن است افراد عادی گرفتار چنین وسوسه هایی بشوند; آنهایی که خدا را جسم می دانند و به چشم و گوش و دست و پا و گیسوان او قائل شده اند چه جای تعجب که گرفتار این اوهام شوند؟! سؤال دیگری که در اینجا مطرح شده این است که امام(علیه السلام) این گونه از اهداف را برای فنای دنیا نفی می کند; ولی به جای آن هدف مثبتی را نام نمی برد.

پاسخ این سؤال روشن است; خداوند حکیم همه کارهایش از روی حکمت است و آثار و فوایدش به انسان و سایر موجودات بر می گردد; نه به ذات پاکش که از همه چیز مستغنی است، ممکن است هدف اصلی از افنا این باشد که انسانها گرفتار اشتباه نشوند، وجودشان را از ناحیه خودشان ندانند و آسمان و زمین را ازلی و ابدی نپندارند و بدانند هر چه جز اوست وابسته به اراده اوست.

آن گاه در ادامه و تکمیل این سخن و در یک جمع بندی از بحثهای گذشته می فرماید: «بلکه خداوند سبحان با لطف خود موجودات جهان را تدبیر کرده; به امر و فرمانش آنها را نگاه داشته و با قدرتش متقن ساخته، سپس همه آنها را بعد از فنا باز می گرداند (و حیات نوین می بخشد) بی آنکه نیازی به آنها داشته باشد یا از بعضی برای ایجاد بعضی دیگر کمک گیرد یا از حال وحشت و تنهایی به حال انس و آرامش منتقل شود; یا از نادانی و بی خبری، علم و تجربه ای کسب کند; یا از فقر و نیاز به توانگری و فزونی دست یابد و یا از ناتوانی و ذلّت به عزت و قدرت راه یابد»; (وَ لکِنَّهُ سُبْحَانَهُ دَبَّرَهَا بلُطْفِهِ، وَ أَمْسَکَهَا بأَمْرِهِ، وَ أَتْقَنَهَا بقُدْرَتِهِ، ثُمَّ یُعِیدُهَا بَعْدَ الْفَنَاءِ مِنْ غَیْرِ حَاجَة مِنْهُ إِلَیْهَا، وَ لاَ اسْتِعَانَة بَشَیْء مِنْهَا عَلَیْهَا، وَ لاَ لاِنْصِرَاف مِنْ حَالِ وَحْشَة إِلَی حَالِ اسْتِئْنَاس، وَ لاَ مِنْ حَالِ جَهْل وَ عَمیً إِلَی حَالِ عِلْم وَالْتِمَاس(9)، وَ لاَ مِنْ فَقْر وَ حَاجَة إِلَی غِنیً وَ کَثْرَة، وَلاَ مِنْ ذُلٍّ وَ ضَعَة(10) إِلَی عِزٍّ وَ قُدْرَة).

آنچه امام(علیه السلام) در ذیل این خطبه بیان فرموده و در ضمن شش جمله، اهدافی را که شایسته ذات پاک او نیست نسبت به آفرینش جهان، نفی می کند، با کمی تفاوت همان اهداف هفتگانه ای است که در بخشهای قبل گذشت و امام(علیه السلام) به جهت جمع بندی، آنها را در تعبیرات نوین آورده است و خلاصه همه این است که نه ایجاد جهان آفرینش از روی نیاز او بوده و نه فانی ساختن و نه خلق جدید بعد از عدم.

در اینجا باز این سؤال مطرح شده است که اگر خداوند ایجاد و افنا و سپس خلق جدید را برای نیازهای خود و رفع انواع کمبودها انجام نداده است پس چه هدفی داشته و چرا امام(علیه السلام) اشاره به آن هدف نفرموده است؟

پاسخ بخش اوّل این سؤال همان است که در بالا بود; وجودی که از هر نظر، کامل است هرگز جهت گیری افعالش به سوی خویش نیست، بلکه به سوی مخلوقات و ممکنات است و چیزی از آن عاید او نمی گردد و به بیان دیگر مخلوقاتش هر چه دارند از او دارند، چیزی از خود ندارند که به او دهند: (وَإِنْ مِّنْ شَیْء إِلاَّ عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بقَدَر مَّعْلُوم).(11)

آری!

او نکرده خلق تا سودی کند *** بلکه تا بر بندگان جودی کند


پی نوشت:

  1. «لم یتکأده» از «کئد» بر وزن «وعد» به معنای به زحمت افتادن گرفته شده و جمله «لم یتکأده» یعنی چیزی او را به زحمت نیفکند و «کئود» به معنای پرمشقت و رنج است.

  2. «لم یؤده» در اصل از ریشه «أود» بر وزن «قول» به معنای ثقل و سنگینی گرفته شده و «لم یؤده» یعنی بر او سنگین و سخت نبود.

  3. یس، آیه 82.

  4. بقره، آیه 255.

  5. احقاف، آیه 33.

  6. «مکاثر» از «کثرت» به معنای فزونی گرفته شده و «مکاثر» به کسی می گویند که فزون طلب و برتری جوی باشد.

  7. «مثاور» از ریشه «ثور» بر وزن «غور» گرفته شده که در اصل به معنای «پراکنده ساختن» است (و اگر به گاو نر «ثور» می گویند به جهت آن است که زمین را شخم می زند و «مثاور» در اینجا به معنای مهاجم است، زیرا لازمه هجوم پراکنده ساختن لشکر مقابل است.

  8. «سأم» به معنای خستگی و ملالت است و اگر می بینیم در جمله های بعد ملالت نیز نفی شده، تکرار نیست، بلکه در جمله نخست، ملالت ناشی از تدبیر جهان از ذات پاک خداوند نفی شده و در جمله آخر ملالت ناشی از طول بقای جهان.

  9. «التماس» از «لمس» به معنای طلب چیزی است.

  10. «ضعه» از ریشه «وضع» به معنای نهادن یا فرونهادن گرفته شده و «ضعه» به معنای پستی است.

  11. حجر، آیه 21.