[hadith]وَ [إِنَّهُ] إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْیَا وَحْدَهُ لَا شَیْءَ مَعَهُ، کَمَا کَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا کَذَلِکَ یَکُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا، بلَا وَقْتٍ وَ لَا مَکَانٍ وَ لَا حِینٍ وَ لَا زَمَانٍ؛ عُدمَتْ عِنْدَ ذَلِکَ الْآجَالُ وَ الْأَوْقَاتُ وَ زَالَتِ السِّنُونَ وَ السَّاعَاتُ؛ فَلَا شَیْءَ إِلَّا اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ الَّذی إِلَیْهِ مَصِیرُ جَمِیعِ الْأُمُورِ، بلَا قُدْرَةٍ مِنْهَا کَانَ ابْتِدَاءُ خَلْقِهَا، وَ بغَیْرِ امْتِنَاعٍ مِنْهَا کَانَ فَنَاؤُهَا، وَ لَوْ قَدَرَتْ عَلَی الِامْتِنَاعِ لَدَامَ بَقَاؤُهَا.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏7، ص: 237-236

من نکردم خلق تا سودی کنم!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه و در ادامه بحثهایی که قبلا درباره وجود و عدم جهان فرمود، می افزاید: «خداوند سبحان است که بعد از فنای جهان تنها باقی می ماند، چیزی با او نخواهد بود و همان گونه که قبل از آفرینش جهان تنها بود بعد از فنای آن چنین خواهد شد. (در آن هنگام) نه وقتی وجود خواهد داشت نه مکانی و نه حین و نه زمان»; (وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ، یَعُودُ بَعْدَ فَنَاءِ الدُّنْیَا وَحْدَهُ لاَ شَیْءَ مَعَهُ. کَمَا کَانَ قَبْلَ ابْتِدَائِهَا، کَذلِکَ یَکُونُ بَعْدَ فَنَائِهَا، بلاَ وَقْت وَ لاَ مَکَان، وَ لاَ حِین وَ لاَ زَمَان).

سپس در ادامه همین بحث می فرماید: «در آن هنگام سرآمدها و اوقات و سالها و ساعتها همه از میان خواهد رفت (نه موجودی باقی مانده نه وقت و نه زمانی و نه مکانی، زیرا زمان و مکان، زاییده اجسام است و هنگامی که جسمی نباشد زمان و مکانی نیز نیست)»; (عُدمَتْ عِنْدَ ذلِکَ الاْجَالُ وَ الاَْوْقَاتُ، وَ زَالَتِ السِّنُونَ وَ السَّاعَاتُ).

حضرت در نتیجه گیری می افزاید: «در آن هنگام، چیزی جز خداوند یکتای قاهر نیست، همان خدایی که همه امور به او بازگشت می کند و کائنات همان گونه که در آغاز آفرینش از خود قدرتی نداشتند به هنگام فنا و نابودی نیز توان امتناع را ندارند، زیرا اگر قدرت بر امتناع می داشتند بقای آنها ادامه می یافت»; (فَلاَ شَیْءَ إِلاَّ اللهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ الَّذی إِلَیْهِ مَصِیرُ جَمِیعِ الاُْمُورِ. بلاَ قُدْرَة مِنْهَا کَانَ ابْتِدَاءُ خَلْقِهَا، وَ بغَیْرِ امْتِنَاع مِنْهَا کَانَ فَنَاؤُهَا، وَ لَوْ قَدَرَتْ عَلَی الاِْمْتِنَاعِ لَدَامَ بَقَاؤُهَا).

اشاره به این که همه جهان خلقت، در برابر اراده خداوند، تسلیم است; نه در آغاز آفرینش خود، اختیاری داشتند نه به هنگام فنا و پایان زندگی، چون اگر آفرینش و فنا به دست آنها بود از آنجا که بی شک هر موجودی خواهان بقای خویش است همه موجودات جاودان می شدند.

البتّه این سخن منافاتی با اختیاری بودن افعال انسانها ندارد، زیرا منظور مولا(علیه السلام) بیان آغاز و پایان خلقت است که از اختیار همه بیرون است و مطابق برنامه ای حکیمانه و زمان بندی شده انجام می گیرد.


نکته:

آیا زمانی بود که مخلوقی نباشد؟

آنچه امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه پیرامون فنای دنیا در آغاز و در پایان بیان فرموده به گونه ای که خداوند در آغاز تنهای تنها بوده و در پایان نیز چنین می شود، سؤالی را برای بعضی شارحان نهج البلاغه طرح کرده است که می گویند: چگونه ممکن است ذات پاک فیاض علی الاطلاق زمانی باشد که فیض از آن بروز و ظهور نکند؟ و پاسخ داده اند که منظور عدم وجود اشیا به طور مطلق نیست، بلکه در مرحله ذات خداوند است یعنی موجوداتی بوده اند; اما نه مستقل از او، بلکه وابسته به او (البتّه این پاسخ چندان قانع کننده نیست).

سؤال مهمتری نیز برای ما مطرح است و آن اینکه آنچه را امام درباره فنای جهان فرموده چگونه با ظاهر آیات قرآن سازگار است؟ قرآن در آیات متعددی می گوید: این جهان در پایان خراب و ویران می گردد; نه اینکه به کلی نابود شود، می فرماید: (إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَإِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ وَإِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشرَتْ * وَإِذَا الْبحَارُ سُجِّرَتْ).(1)

در جای دیگر می فرماید: «(یَوْمَ تُبَدَّلُ الاَْرْضُ غَیْرَ الاَْرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ); آن روز که این زمین به زمین دیگر و آسمان ها به آسمان های دیگری مبدّل می شوند».(2)

در جای دیگر می فرماید: «(وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ یَنسفُهَا رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً لاَّ تَرَی فِیهَا عِوَجاً وَلاَ أَمْتاً); از تو درباره کوه ها سؤال می کنند بگو پروردگارم آنها را متلاشی کرده بر باد می دهد سپس زمین را صاف و هموار می سازد به گونه ای که در آن هیچ پستی و بلندی نمی بینند».(3)

اضافه بر این می گوید: انسانها روز قیامت از قبرها سر بر می آورند و بسیاری از دانشمندان معتقدند طبق ظواهر آیات و روایات بهشت و جهنم هم اکنون آفریده شده و اعمال ماست که آنها را گسترش می دهد.

با این حال چگونه می توان گفت در پایان جهان همه چیز نابود می شود و جز خداوند یگانه و یکتا باقی نمی ماند حتی زمان و مکان هم از بین می رود؟! آن گونه که در خطبه بالا خواندیم. در پاسخ سؤال اوّل می توان گفت: همان گونه که خداوند فیّاض است حکیم علی الاطلاق نیز هست و او فاعل مجبور نیست ممکن است حکمتش چنان ایجاب کند که در آغاز چیزی نباشد سپس موجود شود، بنابراین فیّاض بودن او مانع از عدم اشیا در قبل از آفرینش نیست.

و در پاسخ سؤال دوم ممکن است گفته شود که در آغاز جهان ویران می شود همان گونه که در آیات بالا اشاره شد; ولی بعد از ویرانی به کلی محو می گردد به گونه ای که جز ذات پاک خدا باقی نمی ماند. سپس آنچه را فانی شده بود ـ به صورت اعاده معدوم، البتّه در شکل معقولش(4) ـ را به صحنه حیات می آورد، و درست همانند آنچه در سابق بود همان بهشت و همان دوزخ، همان انسانها و همان قبرها، و این امر معقولی است و در بخش آینده این خطبه نیز اشاراتی به این مطلب دیده می شود.


پی نوشت:

  1. تکویر، آیات 1-6.

  2. ابراهیم، آیه 48.

  3. طه، آیات 105-107.

  4. اعاده معدوم شکل نامعقولی دارد و شکل معقولی; شکل نامعقول آن این است که موجود فانی شده با همه ویژگی ها و حتی ویژگی زمان سابق بازگردد. این محال است، زیرا بازگشت زمان معنا ندارد و تناقض است; ولی شکل معقول آن این است که همه چیز جز زمان به صورت نخست باز آید و شاید عدم توجه به این تفاوت سبب شده که دانشمندان گرفتار یک نزاع لفظی در مسئله اعاده معدوم بشوند; بعضی آن را محال بدانند و بعضی ممکن.