[hadith]خلقة الجَرادَة:
وَ إِنْ شئْتَ قُلْتَ فِی الْجَرَادَةِ إِذْ خَلَقَ لَهَا عَیْنَیْنِ حَمْرَاوَیْنِ، وَ أَسْرَجَ لَهَا حَدَقَتَیْنِ قَمْرَاوَیْنِ، وَ جَعَلَ لَهَا السَّمْعَ الْخَفِیَّ وَ فَتَحَ لَهَا الْفَمَ السَّوِیَّ، وَ جَعَلَ لَهَا الْحِسَّ الْقَوِیَّ، وَ نَابَیْنِ بهِمَا تَقْرِضُ، وَ مِنْجَلَیْنِ بهِمَا تَقْبضُ؛ یَرْهَبُهَا الزُّرَّاعُ فِی زَرْعِهِمْ وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ ذَبَّهَا وَ لَوْ أَجْلَبُوا بجَمْعِهِمْ، حَتَّی تَرِدَ الْحَرْثَ فِی نَزَوَاتِهَا وَ تَقْضِیَ مِنْهُ شَهَوَاتِهَا، وَ خَلْقُهَا کُلُّهُ لَا یُکَوِّنُ إِصْبَعاً مُسْتَدقَّةً.[/hadith]
«ان شئت قلت فی الجراده... مستدقّه»،
در این عبارات یکی دیگر از موجودات عجیب عالم آفرینش را مدّ نظر آورده و با آن بر وجود حق تعالی استدلال فرموده، و آن پرنده ای است به نام ملخ یعنی چنان که در آفرینش مورچه و غیر آن دلایلی بر وجود صانع حکیم یافت می شود، در وجود ملخ نیز به روشنی می توان دلیل وجود خداوند را دریافت، و به قسمتهایی از دقایق حکمت که در آفرینش این موجود به چشم می خورد توجه داده است:
1- دارا بودن دو چشم سرخ، با دو حدقه سفید و روشن، و به اعتبار سرخی آتشین و روشنگری قوی که در حدقه چشم این حشره وجود دارد، فعل اسرج را برایش استعاره آورده است که به معنای روشن کردن چراغ می باشد.
2- این پرنده، دارای گوشی است که از چشم بینندگان پوشیده می باشد، بعضی از شارحان گفته اند: واژه «خفیّ» که به عنوان صفت برای سمع آمده، در حقیقت صفت مقبول است و بطور مجاز بر قابل اطلاق شده، یعنی گوشی که صداهای لطیف و بسیار ضعیف را می شنود.
3- «و جعل لها الحسّ القویّ»،
مراد از حسّ قوّه واهمه و مقصود از نیرومندی آن مهارت و هوشمندیی است که در طریقه زندگی و فعّالیتهایش، به آن الهام شده است، هنگامی که فردی بسیار زیرک و با هوش باشد در باره اش می گویند: «له حسّ حاذق»، بنا بر این یکی از شگفتیهای ملخ، دارا بودن زیرکی خاص و هوشمندی وی می باشد.
4- و از جمله دقّتهای حکیمانه ای که در وجود این حشره یافت می شود، ساختمان پاهای وی می باشد، قسمت پایین که بر آن تکیه می کند و روی آن می نشیند، مثل ارّه دارای دندانه است، و این موضوع دارای فوایدی است: وسیله کاوش و جستجوی مطلوب وی می باشد، در هنگام نشستن، دمش را از آسیبها نگهداری می کند و در موقع پرواز تکیه گاه اوست.
«یرهبها الزّرّاع... شهواتهما»،
موقعی که گروهی از این حشره، به زراعتها و درختهای سرزمینی هجوم آورند بکلّی آن را محو و نابود می سازند و هیچ قدرتی توان دفع آن را ندارد حتی اگر رئیس کشوری با تمام قدرت و لشکرش برای این امر بسیج شود کاری از او ساخته نیست، و این قویترین دلیل بر عظمت آفریننده و تدبیر وی می باشد زیرا ناتوانترین موجود بر تواناترین مخلوق چیره شده و حکمت الهی است که برای آفریده ای ضعیف چنان وسایل پیروزی را فراهم کند که هیچ کس نتواند در برابر آن مقاومت کند، تا هر جا که می خواهد وارد شود و تمایلات خود را ارضاء کند، با اختیار خود می آید و با میل خود هم کوچ می کند.
یکی دیگر از مسائل اسرارآمیز که در وجود ملخ نهاده شده آن است که این حشره برای گذاردن تخمهای خود، جاهای سخت و روی سنگهای صاف را انتخاب می کند و آن را به توسط دم خود می شکافد و این امر حاکی از ویژگی مخصوص و رازی نهفته در دم ملخ می باشد و گرنه بطور عادی وی را چنان نیرویی نیست تا سنگهای سختی را که کلنگ هم در آنها کارگر نیست این چنین بشکافد و سوراخ کند. و بالاخره موقعی که در داخل این کانالها قرار گرفت تخم گذاری می کند، این جا مرکزی مناسب برای حفاظت و رشد آنها می باشد و هنگامی که روح در آنها دمیده می شود، بچه ملخها از داخل تخمها بیرون می آیند در حالی که رنگی متمایل به سفید در بالهایش آشکار می شود و روی پای خود می ایستد و به پرواز در می آید، و نیز نقل شده است که هر گاه ملخها مجبور شوند از آب عبور کنند تا خود را به مزرعه ای برسانند، عدّه ای از آنها خود را روی آب، پل عبور دیگران قرار می دهند، و این عمل را بعضی از مردم شعور مرموزی می دانند که از ناحیه خداوند بر ملخها الهام می شود، ولی برخی دیگر این مطلب را قبول نداشته، بلکه این عمل را قانونی طبیعی می دانند و چنین توجیه می کنند که وقتی گروه اول از ملخها به منظور رسیدن به سبزه زار، خود را بر روی آب افکندند. حالت قرار گرفتن آنها بر روی آب به نظر گروههای بعدی مثل زمین خشک می آید لذا این گروه بر روی گروه اول شروع به راه رفتن می کنند، نه این که حکایت از الهام و شعوری داشته باشد، ویژگیهای دیگری از شگفتیهای آفرینش این حشره ذکر کرده اند که ما را نیازی به آوردن آن در این جا نیست.
«و خلقها کلّه لا یکون اصبعا مستدقّه»،
حرف واو، از برای حال است و معنای جمله چنین می باشد، خداوند ملخ را چنان که وصف کردم، آفرید و عجایبی در وی به ودیعت نهاد تا جایی که کلیّه کشاورزان از خطرش بیمناکند، در حالی که تمام جثّه اش از یک انگشت کوچک هم کمتر است، این جمله را، امام (ع) به منظور رفع توهم بیان فرموده، زیرا اگر کسی که این همه اعمال عجیب و آثار شگفت را از این حشره می شنود، خودش را ندیده باشد ممکن است بیاندیشد که شاید این موجود با این قدرت و آثار، دارای پیکری درشت و عظیم الجثّه باشد لذا حضرت این شبهه را برطرف کرده و کوچکی جسم وی را در مقایسه با انگشت کوچک بیان فرموده، و ذکر این مطلب، بیشتر شنونده را به وجود آفریدگار معتقد می سازد،