[hadith]ثم قال علیه السلام:

أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ [بهَا الْأَنْبیَاءُ] الْأَنْبیَاءُ بهَا أُمَمَهُمْ، وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الْأَوْصِیَاءُ إِلَی مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ أَدَّبْتُکُمْ بسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا وَ حَدَوْتُکُمْ بالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسقُوا. لِلَّهِ أَنْتُمْ، أَ تَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بکُمُ الطَّرِیقَ وَ یُرْشدُکُمُ السَّبیلَ؟ أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبلًا وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبراً، وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْیَارُ وَ بَاعُوا قَلِیلًا مِنَ الدُّنْیَا لَا یَبْقَی بکَثِیرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا یَفْنَی. مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذینَ سُفِکَتْ دمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بصِفِّینَ أَلَّا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسیغُونَ الْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ؟ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ، فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏7، ص: 77-74

آنچه لازم بود، گفتم!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به اندرزها و مواعظ هشدار کننده ای می پردازد و می فرماید: «ای مردم من مواعظ و اندرزهایی را که پیامبران به امتهایشان دادند برای شما بازگو کردم و در میان شما گستردم. و (نیز) آنچه را اوصیای پیامبران به امتهای بعد از آنان رساندند، رساندم. (در آنجا که ضرورت داشت) شما را با تازیانه ام ادب کردم; ولی (هیچ یک مؤثر نیفتاد و) شما به هیچ صراطی مستقیم نشدید. بانگ نواهی پروردگار را در میان شما سر دادم (که از اختلاف و تفرقه بپرهیزید); اما هرگز اجتماع نکردید و متحد نشدید»; (أَیُّهَا النَّاسُ، إِنِّی قَدْ بَثَثْتُ(1) لَکُمُ الْمَوَاعِظَ الَّتِی وَعَظَ الاَْنْبیَاءُ بهَا أُمَمَهُمْ، وَ أَدَّیْتُ إِلَیْکُمْ مَا أَدَّتِ الاَْوْصِیَاءُ إِلَی مَنْ بَعْدَهُمْ، وَ أَدَّبْتُکُمْ بسَوْطِی فَلَمْ تَسْتَقِیمُوا، وَ حَدَوْتُکُمْ(2) بالزَّوَاجِرِ فَلَمْ تَسْتَوْسقُوا(3)).

این تعبیرات نشان می دهد که امام(علیه السلام) برای هدایت مردم کوفه که افرادی سست و پراکنده بودند از هر وسیله ای استفاده فرمود و کار فرهنگی گسترده ای را درباره آنها انجام داد تا آنجا که همه مواعظ انبیا واندرزهای اوصیا را برای آنها جمع، و در اختیارشان قرار داد; ولی این باران حیات بخش رحمت الهی، در آن شوره زارها اثر نکرد سپس محبّت و نرمش را کنار گذاشت و با شدت با آنها برخورد کرد. شاید به راه بیایند و متحد شوند; ولی این میخهای آهنین در آن سنگهای خارا فرو نرفت و معلوم شد کمترین نقص و عیبی در رهبری و مدیریت و فرماندهی نیست، بلکه همه عیب در آن گروه نابخرد و بی حمیت بود. این جمله ها نشان می دهد اگر تمام انبیا و اوصیا برای هدایت آنها می کوشیدند، هدایت نمی شدند.

«شما را به خدا آیا انتظار دارید پیشوایی جز من شما را به راه بیاورد و طریق حق را به شما نشان دهد؟»; (لِلّهِ أَنْتُمْ! أَتَتَوَقَّعُونَ إِمَاماً غَیْرِی یَطَأُ بکُمُ الطَّرِیقَ، وَ یُرْشدُکُمُ السَّبیلَ؟).

اشاره به اینکه هرگاه پیشوایی چون من نتواند شما را به راه آورد کس دیگری این کار را نمی تواند انجام دهد.

عجب اینکه با آن همه یأس و ناامیدی از این جمعیّت، باز امام(علیه السلام) به نصایح تازه ای می پردازد. شرایط زمان و محیط را برای آنها تشریح می کند و ارزش شهادت در راه خدا را برای آنها بازگو می کند و می فرماید: «آگاه باشید آنچه از دنیا روی آورده بود، پشت کرده و آنچه پشت کرده بود، روی آورده است»; (أَلاَ إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْیَا مَا کَانَ مُقْبلا، وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا کَانَ مُدْبراً).

اشاره به اینکه با طلوع آفتاب عالمتاب اسلام و ظهور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیکیها و فضیلتها به جامعه انسانی روی آورد، ولی اکنون با ظهور بنی امیّه و بازماندگان دوران جاهلیّت آن نیکیها و سنّتهای الهی از جامعه رخت بربسته و زشتیهای عصر جاهلیّت که پشت کرده بود به جامعه اسلامی روی آورده بود.

سپس به عنوان مقدمه ای برای تجلیل از مقام شهیدان راه خدا و تقویت فرهنگ جهاد و شهادت در برابر ظالمان و ستمگران می فرماید: «بندگان نیک خدا به سرعت عزم بر کوچ گرفتند و متاع اندک دنیای فانی را با سرمایه فراوان آخرتِ ماندگار، مبادله نمودند»; (وَ أَزْمَعَ(4) التَّرْحَالَ(5) عِبَادُ اللهِ الاَْخْیَارُ، وَ بَاعُوا قَلِیلا مِنَ الدُّنْیَا لاَ یَبْقَی بکَثِیر مِنَ الاْخِرَةِ لاَ یَفْنَی).

این تعبیر لطیف اشاره به این است که آن نیکان و پاکانی که شربت شهادت نوشیدند و در راه خدا به این افتخار بزرگ نایل شدند نه تنها زیانی نکردند، بلکه تجارت پرسودی نمودند، متاع قلیل فانی را به متاع کثیر باقی فروختند.

کسانی هم که افتخار شهادت پیدا نکردند امّا در جهاد با نفس پیروز شدند و زرق و برق دنیای فانی را به سعادت آخرت فروختند آنها نیز در سلسله این گروه از عبادالله الاخیار جای دارند.

در ادامه این سخن، با تأکید می فرماید: «راستی برادران ما که خونشان در صفین ریخته شد (و شربت شهادت نوشیدند) اگر امروز زنده نیستند که از این لقمه های گلوگیر بخورند و از این آبهای ناگوار بنوشند چه ضرری کرده اند؟»; (مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذینَ سُفِکَتْ دمَاؤُهُمْ ـ وَ هُمْ بصِفِّینَ ـ أَلاَّ یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً؟ یُسیغُونَ(6) الْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ!(7)).

اشاره به اینکه آنها رفتند و آسوده شدند و امروز ما ماندیم و این اوضاع نابسامان. دشمنان حق در همه جا جولان می کنند و دوستان حق ضعیف و ناتوان و بی اراده در برابر آنها ایستاده وتماشاگرند. صحنه ای که هر انسان با ایمان و غیوری را سخت آزار می دهد. در واقع عبارات امام(علیه السلام) اشاره به جنایات معاویه و لشکر شام و سکوت و سُستی مردم کوفه و عراق است.

در پایان این سخن، کلام امام(علیه السلام) اوج می گیرد و می فرماید: «به خدا سوگند! آنها به لقای پروردگار نایل شدند و خدا پاداششان را به طور کامل عطا فرمود و آنها را در سرای امن و امان بعد از این زندگی پر از خوف جای داد»; (قَدْ ـ وَ اللهِ ـ لَقُوا اللهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ، وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الاَْمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ).

آری همان گونه که قرآن می فرماید: گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند مردگانند آنها زنده جاویدانند و در نزد پروردگارشان به انواع روزیها متنعم اند، مرده آنها هستند که تن به ذلت می سپرند و زیر پرچم ظالمان به زندگی مادی و تحقیرآمیز ادامه می دهند.

شهادت همیشه مایه افتخار است ولی در محیطهای آلوده شهادت و رخت بر بستن از آلودگی ها و مفاسد و رهایی از دست گروه های فاسد و مفسد افتخار دیگری است. پیامی که علی(علیه السلام) در محراب عبادت در لحظات شهادت به ما داد درس بزرگی بود فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ; به خدای کعبه نجات یافتم و رستگار شدم». و به گفته شاعر:

مرده دلانند به روی زمین *** بهر چه با مرده شوم همنشین

هم دمی مرده دهد مردگی *** صحبت افسرده دل افسردگی

زیر گِل آنان که پراکنده اند *** گرچه به تن مرده، به دل زنده اند!

زنده شدم از نظر پاکشان *** آب حیات است مرا خاکشان(8)

و به گفته شاعر تونایی دیگر (سنائی):

بمیر ای حکیم از چنین زندگانی *** کز از این زندگانی چون بمیری بمانی!

از این مرگ صورت نگر تا نترسی *** از این زندگی ترس کاینک درآنی


پی نوشت:

  1. «بثثت» از ریشه «بثّ»، بر وزن «نص» به معنای منتشر ساختن گرفته شده است.

  2. «حدوتکم» از ریشه «حَدْو» بر وزن «محو» و «حُدی» بر وزن «دعا» در اصل به معنای راندن شتران همراه با آواز مخصوص است. که ساربان ها می خوانند. سپس به هر گونه سوق دادن و بانگ زدن اطلاق شده است.

  3. «تستوسقوا» از «وسوق» به معنای اجتماع کردن و به یکدیگر پیوستن است.

  4. «أزمع» از ریشه «زمع» بر وزن «شمع» در اصل به معنای تصمیم گرفتن بر چیزی است.

  5. «ترحال» از ریشه «رحلت» به معنای کوچ کردن و رهسپار شدن است.

  6. «یسیغون» از ریشه «سوغ» بر وزن «فوق» و سیغ، بر وزن «سیل» به معنای گوارا.

  7. «رنق» به معنای کدر است.

  8. گزینشی از اشعار نظامی.