[hadith]أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ برُءُوسهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ؟

قَالَ ثُمَّ ضَرَبَ بیَدهِ [إِلَی] عَلَی لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ (علیه السلام):

[أَوْهِ] أَوِّهِ عَلَی إِخْوَانِیَ الَّذینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ، أَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبدْعَةَ، دُعُوا لِلْجِهَاد فَأَجَابُوا، وَ وَثِقُوا بالْقَائِد فَاتَّبَعُوهُ.

ثُمَّ نَادَی بأَعْلَی صَوْتِهِ: الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ، أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا، فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَی اللَّهِ فَلْیَخْرُجْ.

قَالَ نَوْفٌ وَ عَقَدَ لِلْحُسَیْنِ (علیه السلام) فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِقَیْس بْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِأَبی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ فِی عَشَرَةِ آلَافٍ وَ لِغَیْرِهِمْ عَلَی أَعْدَادٍ أُخَرَ وَ هُوَ یُرِیدُ الرَّجْعَةَ إِلَی صِفِّینَ، فَمَا دَارَتِ الْجُمُعَةُ حَتَّی ضَرَبَهُ الْمَلْعُونُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ. فَتَرَاجَعَتِ الْعَسَاکِرُ، فَکُنَّا کَأَغْنَامٍ فَقَدَتْ رَاعِیهَا تَخْتَطِفُهَا الذِّئَابُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ.[/hadith]

پس از این در باره آنانی که راه حقّ را برگزیدند و بر این طریقه در گذشتند، و همراه و همگام آن حضرت بودند پرسش می کند، استفهام آن بزرگوار برای اظهار اندوه از فقدان آنها و ابراز وحشت و تنهایی از جدایی آنان است.

سپس در باره بزرگان آنان می پرسد و عمّار بن یاسر را نام می برد، فضل و برتری عمّار در میان اصحاب مشهور است، پدر او عرب قحطانی، و مادرش کنیز ابی حذیفة بن مغیرة مخزومی بود، ابی حذیفه سمیّه را پس از تولّد عمّار آزاد کرد، از این رو عمّار با بنی مخزوم هم پیمان بود. هنگامی که او و مادرش به نام سمیّه اسلام اختیار کردند بنی مخزوم آنان را به سبب ایمان به خدا مورد شکنجه قرار دادند، ناگزیر عمّار آنچه را از او خواستند بر زبان جاری کند انجام داد امّا دل او بر ایمان به خدا استوار بود لذا آیه «إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بالْإِیمانِ» در باره اش نازل شد و پس از آن به سرزمین حبشه هجرت کرد، او به هر دو قبله اسلام نماز گزارده و از مهاجران نخستین است. در جنگ بدر و سایر غزوات شرکت داشته و با اظهار دلیریها و تحمّل سختیها آزمایش نیکو داده است، پس از آن در نبرد یمامه حضور داشته و در این جنگ نیز امتحانی نیکو داده و گرفتار رنج سختی گردیده و گوش او بریده شده است، ابن عبّاس در تفسیر گفتار خداوند که فرموده است: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بهِ فِی النَّاس» گفته است او عمّار بن یاسر است، و از عایشه روایت شده که گفته است: در باره هر کدام از اصحاب پیامبر (ص) بخواهم چیزی بگویم می گویم جز عمّار بن یاسر، زیرا من از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: همانا او (عمّار) از سر تا کف پا پر از ایمان است، و نیز فرموده است: عمّار پوست میان دو چشم من است، او را گروه سرکشی که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنها نکند می کشند. همچنین فرموده است: هر کس با عمّار دشمنی کند خدا با او دشمنی می کند.

امّا ابن تیّهان با یای مشدّد مفتوح با دو نقطه در زیر، و با یای مخفّف ساکن نیز روایت شده از طایفه انصار است، کنیه او ابو الهیثم و نامش مالک بن مالک می باشد، و گفته شده نام پدرش عمرو بن حرب است، ابن تیّهان یکی از نقبای لیلة العقبه است، در جنگ بدر حضور داشته، و مشهور است که در رکاب علی (ع) جنگ صفّین را درک کرده و در آن به شهادت رسیده است، و هم گفته شده که او در زمان پیامبر (ص) وفات کرده است.

امّا ذو الشّهادتین کنیه اش ابو عمّاره و نامش خزیمة بن ثابت بن فاکة بن ثعلبه خطمی انصاری و از قبیله اوس است. پیامبر اکرم (ص) گواهی او را برابر گواهی دو مرد قرار داد و این به سبب قضیّه ای بوده که مشهور است، او در نبرد بدر و جنگهای پس از آن حضور داشته، و در روز فتح مکّه پرچم بنی خطمه از قبیله اوس به دست او بوده، و در رکاب علی (ع) در جنگ صفّین شرکت کرده، و پس از شهادت عمّار به میدان کارزار تاخته، و با او به فیض شهادت نائل شده است.

منظور از «نظراؤهم من إخوانهم» کسانی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) است که در صفّین به شهادت رسیدند، مانند بدیل و هاشم بن عتبه و مانند این دو، و مقصود از جمله «تعاقدوا علی المنیّة» هم پیمانی آنان برای جنگ با مخالفان تا رسیدن به فیض شهادت است، به جای «تعاقدوا»، تعاهدوا نیز روایت شده است، مراد از «فجرة» که سرهای این بزرگان به سوی آنان حمل می شود فرمانروایان شام است.

سپس امام (ع) از فقدان اینان شکوه و ناله می کند و بعد به فضایل آنان که مقصد غایی شریعت است اشاره می فرماید، و آن عبارت است از تلاوت قرآن و فهم مقاصد و معانی آن، و تفکّر در واجبات الهی، یعنی درک هدف و توجّه به اسراری که عبادات به خاطر آنها واجب و بر پا داشته می شود، و بر ادای آنها مواظبت به عمل می آید و همچنین زنده داشتن سنّتهای پیامبر (ص)، و از میان بردن بدعتها و پدیده های مخالف، و این که آنها برای بر پایی دین دعوت برای جهاد را اجابت کردند، منظور از این که به پیشوای خود وثوق و اطمینان داشتند و از او پیروی کردند شخص خود آن حضرت و متابعت آنها از اوست، مراد از «رواح إلی اللّه» بیرون رفتن برای جهاد است، برای این که جهاد راهی است که انسان را به خداوند و پاداشهای او می رساند.

امّا قیس بن سعد خزرجی از اصحاب رسول خدا (ص) و کنیه اش ابو عبد الملک است، او از پیامبر اکرم (ص) احادیثی نقل کرده است، پدرش سعد از سران قبیله خزرج بوده و به نام سعد بن عباده معروف و همان است که پس از درگذشت پیامبر خدا (ص) قبیله اش در صدد برآمدند او را خلیفه گردانند، قیس از بزرگان شیعیان و دوستان علیّ (ع) است و در تمام جنگهای آن حضرت حضور داشته است، پس از علیّ (ع) از فرزندش امام حسن (ع) متابعت کرده لیکن از صلح آن بزرگوار با معاویه اظهار ناخشنودی کرده است.

ابو ایّوب انصاری نامش خالد بن سعد بن کعب خزرجی از طایفه بنی نجّار است، او در پیمان عقبه و نبرد بدر و دیگر غزوات شرکت داشته است، پیامبر خدا (ص) هنگامی که از مکّه هجرت کرد و وارد مدینه شد، پس از خروج از میان قبیله عمرو بن عوف در خانه ابو ایّوب فرود آمد و تا زمانی که مسجد و خانه های آن حضرت بنا و بدانجا منتقل شد در خانه او به سر می برد، در جنگهای جمل و صفّین در رکاب علیّ (ع) شرکت داشته و در جنگ نهروان در مقدّمه سپاه آن حضرت بوده است. و توفیق از خداوند است.