[hadith]الله الواحد:

لَمْ یُولَدْ سُبْحَانَهُ فَیَکُونَ فِی الْعِزِّ مُشَارَکاً، وَ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْرُوثاً هَالِکاً، وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ وَ لَمْ یَتَعَاوَرْهُ زیَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ، بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبیرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ. فَمِنْ شَوَاهِد خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بلَا عَمَدٍ، قَائِمَاتٍ بلَا سَنَدٍ، دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَاتٍ مُذْعِنَاتٍ، غَیْرَ مُتَلَکِّئَاتٍ وَ لَا مُبْطِئَاتٍ، وَ لَوْ لَا إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بالرُّبُوبیَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بالطَّوَاعِیَةِ، لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشهِ وَ لَا مَسْکَناً لِمَلَائِکَتِهِ وَ لَا مَصْعَداً لِلْکَلِمِ الطَّیِّب وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ. جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلَاماً یَسْتَدلُّ بهَا الْحَیْرَانُ فِی مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الْأَقْطَارِ؛ لَمْ یَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ سُجُفِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ وَ لَا اسْتَطَاعَتْ جَلَابیبُ سَوَاد الْحَنَادس أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِی السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلَأْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏7، ص: 41-34

این آسمان با عظمت نشانه ای از اوست:

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه ـ در ادامه شرح اوصاف خداوند که در آغاز خطبه آمده بود ـ چنین می فرماید: «او از کسی متولد نشده تا همتایی در عزّت و قدرت داشته باشد و فرزندی به دنیا نیاورده تا پس از وفاتش وارث او گردد. وقت و زمانی پیش از او نبوده و زیادی و نقصانی بر او عارض نشده است»; (لَمْ یُولَدْ سُبْحَانَهُ فَیَکُونَ فِی الْعِزِّ مُشَارَکاً، وَ لَمْ یَلِدْ فَیَکُونَ مَوْرُوثاً هَالِکاً. وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لاَ زَمَانٌ، وَ لَمْ یَتَعَاوَرْهُ(1) زیَادَةٌ وَ لاَ نُقْصَانٌ).

از جمله قوانینی که بر جهان ماده و ممکنات حاکم است این است که هر گروهی قدم به عرصه حیات می گذارد بعد از مدتی جای خود را به گروه جدیدی می سپارد. فرزندان صفات پدران را به ارث می برند و آنها نیز آن صفات را برای فرزندانشان به ارث می گذارند و چون که ذات پاک پروردگار ازلی و ابدی است، نه از کسی تولد یافته تا همتایی داشته باشد و نه کسی از وی متولد شده تا وارث او گردد.

جمله «وَ لَمْ یَتَقَدَّمْهُ...» اشاره به این است که او مافوق زمان است، زیرا زمان نتیجه حرکت موجودات از نقصان به کمال و از کمال به نقصان است و چون وجود مقدس او عین کمال مطلق است و زیادی و نقصان در او راه ندارد وقت و زمانی نیز برای او تصور نمی شود.(2)

چون نفی شبیه و همتا، وقت و زمان و زیاده و نقصان از ذات پاک او ممکن است این توهّم را به وجود آورد که نتیجه آن تعطیل معرفة الله است و به بیان دیگر راهی به سوی شناخت او وجود ندارد بلافاصله می فرماید: «بلکه به سبب نشانه های تدبیر متقن و نظام محکمی که به ما ارائه داده عظمتش نزد چشم عقلها آشکار شده است»; (بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بمَا أَرَانَا مِنْ عَلاَمَاتِ التَّدْبیرِ الْمُتْقَنِ، وَالْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ).

اشاره به این که گرچه کنه ذات خداوند از دسترس عقول بشر خارج است; ولی اثبات اصل وجود او از طریق مطالعه در نظام آفرینش و تدبیر بسیار حکیمانه ای که بر آن حاکم است کاملا ممکن است. این همان چیزی است که در روایات دیگر اسلامی نیز به آن اشاره شده که درباره کنه ذات خدا نیندیشید، بلکه درباره آثار قدرت و عظمت و علم او در جهان اندیشه کنید و این همان چیزی است که قرآن مجید پایه خداشناسی را بر آن قرار داده و صاحبان اندیشه و «اولوا الالباب» را به تفکر در آن در همه حال دعوت می کند و می فرماید: (إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لاَیَات لاُِّولِی الاَْلْبَاب * الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وَقُعُوداً وَعَلَی جُنُوبهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ).(3)

سپس امام(علیه السلام) انگشت روی مصداق هایی از این بیان کلی و عام می گذارد و می فرماید: «از شواهد خلقت (حکیمانه و) با عظمت او آفرینش آسمانهای ثابت و پابرجایی است که بدون ستون و تکیه گاهی برپاست»; (فَمِنْ شَوَاهِد خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَات(4) بلاَ عَمَد(5)، قَائِمَات بلاَ سَنَد(6)).

آن گاه به این حقیقت اشاره می فرماید: «خداوند آسمانها را به قبول فرمان خویش دعوت کرد و آنها با اطاعت و اذعان در برابر او بدون درنگ و سستی دعوتش را پذیرفتند»; (دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَات مُذْعِنَات، غَیْرَ مُتَلَکِّئَات(7) وَ لاَ مُبْطِئَات).

در اینکه منظور از اطاعت آسمانها نسبت به اوامر الهی و اقرار آنها به ربوبیّت پروردگار چیست؟ دو نظر وجود دارد; بعضی گفته اند: مراد اقرار و اطاعت به زبان حال است; یعنی خداوند آنها را چنان آفریده که از نظر نظام علّت و معلول و قوانین آفرینش همه در برابر آن تسلیم هستند بی آنکه از خود علم و آگاهی و اراده ای داشته باشند، زیرا موجودات بی جان و جامدند.

برخی دیگر گفته اند: تعبیرات فوق دلالت می کند که همه جهان هستی ـ از انسان و حیوان گرفته تا جمادات و همه کرات آسمانی ـ دارای عقل و شعورند و با اراده خود به ربوبیّت پروردگار اقرار و اذعان به اطاعت او دارند.

البته هر کدام از این دو تفسیر درست باشد تفاوتی در آنچه امام(علیه السلام) درصدد بیان آن بوده است ندارد، زیرا هدف بیان عظمت آفرینش و تسلیم بودن عالم هستی در برابر فرمان اوست.

در ادامه این سخن می فرماید: «اگر این اقرار آنها به ربوبیت خداوند و اذعانشان به اطاعت او نبود هرگز آنجا را محل عرش خود، و مسکن فرشتگان (مقرّب) و محل بالا رفتن سخنان پاک و اعمال صالح بندگانش قرار نمی داد»; (وَ لَوْلاَ إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بالرُّبُوبیَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بالطَّوَاعِیَةِ(8)، لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشهِ، وَ لاَ مَسْکَناً لِمَلاَئِکَتِهِ، وَ لاَ مَصْعَداً(9) لِلْکَلِمِ الطَّیِّب وَالْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ).

در این عبارت امام(علیه السلام) می فرماید: مطیع بودن آسمان ها در برابر فرمان خدا سبب شده است که سه امتیاز به آنها داده شود: نخست اینکه محل عرش خدا باشد. دیگر این که مسکن فرشتگان گردد و سوم اینکه محل صعود گفتار و اعمال صالحه بندگان شود; به این معنا که حافظان اعمال و کاتبان افعال، آنها را در نامه های عمل می نویسند و آنچه را شایسته و لایق قرب الهی است به آسمانها می برند.

بدیهی است خداوند محلّی را برای این امور بر می گزیند که در سیطره حاکمیّت اوست و به تعبیر دیگر چون آسمانها همگی در سیطره او قرار دارند آنها را جایگاه این امور قرار داده است.

تعبیر به ملائکه در جمله بالا اشاره به فرشتگان مقرّب است، و گرنه طبق روایات فرشتگان الهی در همه جای عالم در زمین و هر گوشه ای از آسمان حضور دارند.

دراینکه حقیقت عرش چیست، به خواست خدا در ادامه همین خطبه خواهد آمد.


امام(علیه السلام) در ادامه بیان آثار عظمت خداوند در پهنه آسمانها شگفتی های دیگر عالم بالا را باز می گوید و از ستارگان و ماه سخن می گوید. به گفته ابن ابی الحدید این بخش از کلام امام(علیه السلام) از فصیح ترین کلمات و زیباترین عبارات تشکیل شده که توحید و تمجید خدا را به عالی ترین وجه بیان می دارد، می فرماید: «خداوند ستارگان آسمان را نشانه هایی قرارداد تا انسانهای سرگردان را در شب تاریک در نقاط مختلف رهنمون گردد»; (جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلاَماً یَسْتَدلُّ بهَا الْحَیْرَانُ فِی مُخْتَلِفِ فِجَاجِ(10) الاَْقْطَارِ(11)).

این سخن اشاره به چیزی است که در قرآن مجید کراراً درباره ستارگان ذکر شده است: «(وَبالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ) ; به وسیله ستارگان مردم هدایت می شوند».(12) و در جای دیگر می فرماید: «(وَهُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بهَا فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ); او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد تا به وسیله آنها در ظلمتهای صحرا و دریا هدایت شوید».(13)

می دانیم که ستارگان ثابت که اکثریت نزدیک به اتفاق ستارگان آسمان را تشکیل می دهند همواره از نقاط معینی طلوع و در نقاط معینی غروب می کنند و جایگاه آنها در آسمان می تواند شمال و جنوب و شرق و غرب را تعیین کند و در سفرهای طولانی در شبهای تاریک در دریا و صحرا، بهترین راهنماست.

سپس به نکته بدیع دیگری اشاره کرده، می افزاید: «نه پرده های تاریک شبهای ظلمانی مانع نورافشانی ستارگان می شود و نه چادر سیاه و تاریک شبها می تواند از تلألؤ نور ماه در پهنه آسمانها جلوگیری کند»; (لَمْ یَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ(14) سُجُفِ(15) اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ، وَ لاَ اسْتَطَاعَتْ جَلاَبیبُ(16) سَوَاد الْحَنَادس(17) أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِی السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلاَْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ).

در حقیقت امام(علیه السلام) در اینجا به این نکته ظریف اشاره می فرماید که خداوند از یکسو تاریکی شب را نعمتی بزرگ جهت آسایش و آرامش موجودات آفریده است و از سوی دیگر گروه ستارگان را برای راهیابی در دریا و صحرا قرار داده و ماه را چراغ روشنی بخش; ولی این دو منبع نور آن گونه هستند که در عین کارآیی، ظلمت شب و فلسفه آن را نابود نمی کنند و جمع میان این نور و ظلمت با دو هدف مختلف نمونه ای از قدرت بی پایان خداوند است.


پی نوشت:

  1. «یتعاور» از ریشه «تعاور» به معنای دست به دست کردن چیزی و به تناوب چیزی را انجام دادن است و در جمله بالا منظور این است که زیادی و نقصان یکی بعد از دیگری بر ذات مقدس خداوند عارض نمی شود و ذات پاک او در معرض حوادث نیست.

  2. بعضی از شارحان وقت و زمان را به یک معنا و مترادف دانسته اند; ولی بعضی دیگر وقت را به معنای زمان معین گرفته اند; اما زمان را دارای مفهوم عامی شمرده اند و تفسیر دوم صحیح تر به نظر می رسد. قرآن مجید در سوره نساء، آیه 103 نیز درباره نماز می گوید: (إِنَّ الصَّلوةَ کَانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ کِتَاباً مَّوْقُوتاً); «نماز برای مؤمنان وظیفه ثابت و معینی و (و دارای وقت خاصی) است».

  3. آل عمران، آیات 190 و 191.

  4. «موطدات» از ریشه «وَطْد» بر وزن «وقت» به معنای ثابت کردن و محکم کردن است.

  5. «عمد» جمع «عماد» به معنای ستون است.

  6. «سند» به معنای تکیه گاه است.

  7. «متلکئات» از ریشه «تلکُّؤ»، بر وزن «تکلّم» به معنای سُستی کردن است.

  8. «طواعیة» به معنای اطاعت و فرمانبرداری است.

  9. «مصعد» محل صعود و بالارفتن است.

  10. «فجاج» جمع «فج»، بر وزن «حج» به معنای ذرّه و فاصله میان دو کوه است.

  11. «اقطار» جمع «قطر»، بر وزن «قفل» به معنای ناحیه است.

  12. نحل، آیه 16.

  13. انعام، آیه 97.

  14. «ادلهمام» به معنای تاریکی شدید است.

  15. «سجف» به گفته بعضی از ارباب لغت جمع «سجاف» به معنای پرده است.

  16. «جلابیب» جمع «جلباب» به معنای روسری های بلندی است که از چادر کوتاه تر است و زنان بر سر می افکنند.

  17. «حنادس» جمع «حِندس» بر وزن «قبرس» به معنای ظلمت و تاریکی شدید است.