[hadith]أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ إِلَیْهَا وَ لَا تَنْفَسُ بمَنْ نَافَسَ فِیهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَیْهَا. وَ ایْمُ اللَّهِ مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا، لِ «أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بظَلَّامٍ لِلْعَبید»، وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزلُ بهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزعُوا إِلَی رَبِّهِمْ بصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبهِمْ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسدٍ. وَ إِنِّی لَأَخْشَی عَلَیْکُمْ أَنْ تَکُونُوا فِی فَتْرَةٍ وَ قَدْ کَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیْلَةً کُنْتُمْ فِیهَا عِنْدی غَیْرَ مَحْمُودینَ، وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیْکُمْ أَمْرُکُمْ إِنَّکُمْ لَسُعَدَاءُ، وَ مَا عَلَیَّ إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ.[/hadith]

پس از این مردم را مخاطب قرار داده، آنان را به زشتیها و عیبهای دنیا آگاه می کند، از جمله این که روزگار آرزومندان و شیفتگان خود را که دل به آن خوش داشته و بر آن اعتماد کرده اند می فریبد، زیرا کسی که به دنیا دل بسته و آرزوهایی را در سر می پروراند پیوسته در باره آنچه در اندیشه دارد نشانه هایی خیالی و دلایل موهومی به ذهن او می رسد و می پندارد که خواستهای او قابل حصول و ثمر بخش است و همین پندار موجب درازی آرزوهای او می گردد، امّا گاهی پیش از آن که به این آرزوها برسد نابود می شود. و گاهی هم پس از تحمّل رنجهای دراز پوچی و بطلان این دلائل و خیالات بر او آشکار می گردد.

یکی دیگر از زشتیهای دنیا این است که هر کس در راه رسیدن به آن بکوشد و آن را دوست بدارد، دنیا در باره او بخل نمی ورزد، و راه رسیدن او را به سر منزل نابودی آسان می گرداند، و وی را هدف تیر مصیبتهای شگرف و نابهنگام قرار می دهد.

دیگر این که هر کس به دنیا دست یابد، دنیا بر او چیره می شود، یعنی هر کس در این جهان سلطنت و قدرتی پیدا کند دنیا بزودی بر او غلبه یافته به هلاکتش می رساند.

صفات مذکور از قبیل این که دنیا آرزومندان خود را می فریبد، و هر جا غلبه یابند بر آنها چیره می شود و بر دوستان خود رحم نمی کند که همه از شئون دشمنی حیله گر است، استعاره اند، وجه مناسبت این است که زندگی دنیا و شیفتگی و دلبستگی به آن، و دولت و قوّت یافتن در آن همگی مستلزم نابودی در دنیا و آخرت است همچنان که فریفته شدن به دشمن مکّاری که دوستی هیچ کس را در دل ندارد و بر کسی اعتماد نمی کند موجب هلاکت و نابودی است.

سپس تذکّر می دهد که شکر منعم واجب است، و باید از قصور خود در سپاس نعمتهای خداوند به او پناه برد، و سوگند یاد می کند که نعمت از مردم گرفته نمی شود جز به سبب گناهانی که مرتکب می شوند، و این سخن اشاره است به این که گناه، موجب زوال نعمت و نزول عذاب و انتقام خداوند است، زیرا اگر مردمی با وجود ارتکاب گناه، مستحقّ افاضه نعمت و بخشش باشند، سلب و منع نعمت از این مردم که شایستگی و آمادگی آن را دارند عین ظلم است، و این از خداوند که فیّاض مطلق است محال است، چنان که فرموده است: «وَ ما رَبُّکَ بظَلَّامٍ لِلْعَبید» و نیز اشاره به همین معنا دارد آیه شریفه: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بأَنْفُسهِمْ» یعنی خداوند آنچه را به قومی داده دگرگون نمی کند مگر آن گاه که در نتیجه به جا آوردن گناه استعداد دگرگونی پیدا کنند.

فرموده است: «و لو أنّ النّاس... کلّ فاسد»:

این سخنان گویای این است که با نیّت راست و قلب مشتاق به خدا پناه بردن، و از هر چه جز اوست گسستن، انسان را آماده می کند که خداوند خواستهای او را بر آورد، خواه این که مطلوب او برگشت نعمت از دست رفته و یا درخواست نعمتهایی تازه باشد و یا خواهان این باشد که سختی و بدبختی از او دور شود، و یا بخواهد اینها بر دشمنش فرود آید، مراد از ردّ شارد برگشت نعمت از دست رفته، و منظور از اصلاح فاسد، به صلاح آوردن سایر احوال است.

فرموده است: «و إنّی لأخشی علیکم أن تکونوا فی فترة»:

واژه فترت (دوران) کنایه از وضع جاهلیّت است و مجازا نام ظرف به مظروف داده شده است یعنی بیم دارم در تعصّبات نادرستی که دارید و برخاسته از هوا و هوسهای گوناگون است احوال دوران جاهلیّت را داشته باشید.

فرموده است: «و قد کانت امور... محمودین»:

طایفه امامیّه گفته اند: منظور از اموری که مردم بدان رغبت کردند مقدّم داشتن خلفای پیشین بر آن حضرت است، دیگران گفته اند: مراد تمایلات و اقدامات آنان در قبال آن حضرت است که به هنگام تشکیل شورا عثمان را بر او مقدّم داشته و به خلافت برگزیدند، و گفتارها و کارهایی که در این شورا جریان یافت.

فرموده است: «و لئن ردّ علیکم امرکم»:

یعنی: اگر صلاح حال و روش درستی که در زمان پیامبر خدا (ص) داشتید به شما باز گردد بی شکّ نزد خداوند از سعادتمندان و در دنیا از نیکبختان خواهید بود. «و ما علیّ إلّا الجهد» یعنی: بر من جز این نیست که در بازگردانیدن آن احوال و دگرگونی اوضاع کنونی کوشش کنم.

فرموده است: «و لو أشاء أن أقول لقلت»:

از این گفتار چنین دانسته می شود که اگر آن حضرت در این باره سخن گفته بود، مقتضای سخنش این بود که بگوید: کسانی که بر وی پیشی گرفتند بر او ستم کردند، و در این عمل مرتکب خطا شدند، و معایبی از آنها ذکر کند که از نظر آن حضرت مقتضی وجوب تأخّر آنها از اوست، و در واقع این که می فرماید: اگر بخواهم بگویم می گفتم، این تتمّه در درون این گفتار است که: نمی گویم و نخواسته ام بگویم.

فرموده است: «عفا اللّه عمّا سلف»:

این عبارت قرآنی اشاره به گذشت و بردباری آن حضرت در باره آنهاست نسبت به آنچه پیش از این انجام داده اند، عادت بر این است هنگامی که کسی قصد چشم پوشی از گناه دیگری دارد چنین کلماتی را بر زبان می آورد، و بهترین عبارات در این مورد الفاظ قرآن است که آن بزرگوار همان را بر زبان جاری ساخته اند. و توفیق از خداوند است.