[hadith]أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ إِلَیْهَا وَ لَا تَنْفَسُ بمَنْ نَافَسَ فِیهَا وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَیْهَا. وَ ایْمُ اللَّهِ مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا، لِ «أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بظَلَّامٍ لِلْعَبید»، وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزلُ بهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزعُوا إِلَی رَبِّهِمْ بصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبهِمْ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسدٍ. وَ إِنِّی لَأَخْشَی عَلَیْکُمْ أَنْ تَکُونُوا فِی فَتْرَةٍ وَ قَدْ کَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیْلَةً کُنْتُمْ فِیهَا عِنْدی غَیْرَ مَحْمُودینَ، وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیْکُمْ أَمْرُکُمْ إِنَّکُمْ لَسُعَدَاءُ، وَ مَا عَلَیَّ إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ، عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 631-626

با صدق نیّت به درگاه خدا روید:

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، همه مردم را مخاطب ساخته و چهار نکته مهم را که در زندگی انسان ها اثر عمیق دارد، به همگان گوشزد می کند ; نخست می فرماید: «ای مردم، دنیا آرزومندان و دل بستگان خود را فریب می دهد و ارزش و اهمّیّتی برای کسانی که آن را با ارزش بدانند قائل نیست و بر آن کس که بر دنیا پیروز گردد سرانجام چیره خواهد شد» (أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ(1) إِلَیْهَا، وَ لاَ تَنْفَسُ(2) بمَنْ نَافَسَ فِیهَا، وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَیْهَا).

از آن جا که «حُبّ الدّنیا» ـ مطابق حدیث معروف ـ سرچشمه هرگونه گناه و خطاست، امام(علیه السلام) از حبّ دنیا شروع می کند. شایان توجّه این که نکوهش از دنیا داران نشده; بلکه سخن از دنیاخواهان و عاشقان و دلبستگان به آن به میان آمده است.

زرق و برق دنیا آن چنان دنیاپرستان را مغرور می سازد که گمان می کنند همه چیز جاویدان خواهد ماند ; ولی ناگهان می بینند در یک حادثه ناگوار همه چیز بر باد می رود ; مثلا محصول صدها سال از امکانات مادی در یک شهر با یک زلزله که گاه ده ثانیه بیش تر به طول نمی انجامد نابود می شود. آری، تکانی می خورند و موقتاً بیدار می شوند و باز در خواب غفلت فرو می روند.

سپس در ادامه این سخن به نکته دوّم می پردازد و به صورت یک قانون کلی می فرماید: «به خدا سوگند! هرگز ملتی که در ناز و نعمت می زیستند نعمتشان زوال نیافت، مگر بر اثر گناهانی که مرتکب شدند ; زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمی دارد» (وَ ایْمُ اللهِ، مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ(3) نِعْمَة مِنْ عَیْش فَزَالَ عَنْهُمْ إِلاَّ بذُنُوب اجْتَرَحُوهَا(4)، لاَِنَّ (اللهَ لَیْسَ بظَلاَّم لِلْعَبید)).

در واقع این سخن برگرفته از آیات قرآن است ; آن جا که می فرماید: «(إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بقَوْم حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بأَنفُسهِمْ) ; خداوند نعمت های هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آن که آن ها آن چه را مربوط به خودشان است، تغییر دهند».(5)

و نیز می فرماید: «(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بمَا کَانُوا یَکْسبُونَ); اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها می گشودیم ولی آن ها (حق را) تکذیب کردند ما نیز آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».(6)

به یقین نعمت های الهی بر حسب شایستگی ها و لیاقت ها در میان بندگان تقسیم می شود ; لذا پاکان و صالحان شایسته آنند نه گنهکاران آلوده.

پرسش: در روایات می خوانیم خداوند برای ترفیع مقام اولیایش گاه آن ها را به بلاهایی مبتلا می سازد ; همان گونه که در تعبیر معروف آمده است: «اَلْبَلاَءُ لِلْوَلاَءِ».(7)

و از بعضی آیات و روایات استفاده می شود که بلاها گاهی برای آزمایش مؤمن و پاداش های بزرگ الهی و نیز گاه برای هشدار و بیداری بندگان است، آیا این موارد با آن چه در عبارت امام(علیه السلام) ذکر شد منافات ندارد؟

پاسخ: آن چه در کلام امام(علیه السلام) آمده یک قانون کلی است و می دانیم هر قانون کلی استثنائاتی دارد. موارد آزمایش و بیدار باش و امثال آن، استثنائاتی در قانون کلی فوق محسوب می شود و به تعبیر دیگر آن چه امام(علیه السلام) فرموده حمل بر غالب می شود و این شبیه چیزی است که در قرآن مجید بیان شده است: «(وَمَا أَصَابَکُمْ مِّنْ مُّصِیبَة فَبمَا کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیر); هر مصیبتی بر شما می رسد به سبب اعمالی است که انجام داده اید و بسیاری را نیز عفو می کند».(8)

به یقین این آیه با آیه (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بشَیْء مِنَ الْخَوْفِ...)(9) که از آزمایش های مختلف الهی به وسیله بلاها سخن می گوید و نیز با آیه «(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بمَا کَسَبَتْ أَیْدی النَّاس لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ); فساد در خشکی و دریا به دلیل کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شد خدا می خواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آن ها بچشاند. شاید (به سوی حق) بازگردند.(10)»، منافاتی ندارد.

و اگر انسان درست دقت کند غالباً می تواند مواردی را که بلاها جنبه مجازات الهی دارد، از مواردی که برای آزمایش یا هشدار است بازشناسد. هرگاه گناه مهمی از او سرزد و یا جامعه ای آلوده به انواع مفاسد شد، حوادث تلخی که بعد از آن پیدا می شود قطعاً مجازات است ; ولی حوادث تلخی که برای صالحان و پاکان پیش می آید، معمولا جنبه آزمایش و هشدار برای ترفیع مقام است.

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن که در واقع نتیجه مستقیم یادآوری پیشین است، می فرماید: «و اگر مردم زمانی که بلاها بر آن نازل می شود و نعمت ها از آنان زایل می گردد با صدق نیّت در پیشگاه خدا تضرّع کنند و با قلب های پر از عشق و محبّتِ به خدا، از او درخواست (توبه) نمایند، یقیناً آن چه، از دستشان رفته به آنان باز می گردد و هر خرابی را برای آن ها اصلاح می کند» (وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزلُ بهِمُ النِّقَمُ، وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ، فَزعُوا إِلَی رَبِّهِمْ بصِدْق مِنْ نِیَّاتِهمْ، وَ وَلَه(11) مِنْ قُلُوبهمْ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِد(12)، وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسد).

در واقع این طبیب حاذق الهی بعد از ذکر درد به بیان درمان می پردازد و راه دفع آفات و بلاها را به آن ها می آموزد و دعایی را که صادقانه باشد و از اعماق جان بر خیزد و در یک کلمه در انسان، تحول ایجاد کند برطرف کننده بلاها می شمرد ; همان گونه که در احادیث متعدد دیگری وارد شده است ; از جمله امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «اَلدُّعاءُ یَدْفَعُ الْبَلاءَ النَّازلِ وَ مَا لَمْ یَنْزلْ; دعا بلاهایی را که نازل شده و نازل نشده است، برطرف می سازد».(13)

امام(علیه السلام) درآخرین بخش این خطبه و در بیان چهارمین نکته آن چه را قبلا به صورت عام بیان کرده بود، برای اصحاب و یاران و مخاطبان تطبیق می فرماید: «من از این می ترسم که شما در جهالت و غفلت فرو روید (همچون دوران فترت جاهلیّت); زیرا اموری بر شما گذشت که در آن، تمایلاتی پیدا کردید که از نظر من پسندیده نبود; ولی اگر امور شما به مسیر اصلی بازگردد (و مسلمانان ناخالص و هوشیار باشید) سعادتمند خواهید شد» (وَ إِنِّی لاََخْشَی عَلَیْکُمْ أَنْ تَکُونُوا فِی فَتْرَةِ(14). وَ قَدْ کَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیْلَةً، کُنْتُمْ فِیهَا عِنْدی غَیْرَ مَحْمُودینَ، وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیْکُمْ أَمْرُکُمْ إِنَّکُمْ لَسُعَدَاءُ).

و سرانجام می فرماید: «وظیفه من جز تلاش و کوشش (برای بازگشت شما به راه راست) نیست و اگر بخواهم گفتنی ها را می گویم (و کوتاهی های شما را در گذشته بر شمرم; ولی به دلیل مصالحی صرف نظر می کنم; فقط می گویم) خداوند گذشته را (بر شما) ببخشد» (وَ مَا عَلَیَّ إِلاَّ الْجُهْدُ، وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ اَقُولَ لَقُلْتُ: عَفَا اللهُ عَمَّا سَلَفَ!).

در این که منظور امام(علیه السلام) از اشاره سربسته ای که به بعضی از انحرافات آن ها می کند، چیست؟ جمعی معتقدند: اشاره به ماجرای عثمان و حکومت اوست که در شورای شش نفره عمر، ظالمانه، حکومت را از لایق ترین افراد (علی(علیه السلام)) به کسی که هیچ گونه شایستگی این کار را نداشت ـ و حوادث بعد این حقیقت را اثبات کرد ـ سپردند و شما هم بر آن صحّه گذاشتید و ورود خطبه را بعد از قتل عثمان و در اوایل خلافت امام(علیه السلام) شاهد این معنا دانسته اند.

ولی این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به تمام دوران خلفای پیشین و حوادث دردناکی باشد که در امر خلافت به وقوع پیوست.

و منظور امام(علیه السلام) از جمله «و لو اشاء ان اقول لقلت» نیز همین است که اگر من بخواهم از روی این حوادث نامطلوب پرده بر گیرم می توانم; ولی از آن صرف نظر می کنم و از خدا می خواهم شما را به علت این کوتاهی ها و اشتباهات مجازات نکند و ببخشد.(15)


پی نوشت:

  1. «مخلد» به معنای کسی است که در جایی به طور همیشگی سکونت اختیار می کند و از ماده «خُلد» و «خلود» گرفته شده و در عبارت مذکور اشاره به کسی است که به دنیا چسبیده است.

  2. «تنفس» از ماده «نفاسه» به معنای پرقیمت بودن گرفته شده و در این جا به معنای اهمّیّت و ارزش قائل شدن آمده است.

  3. «غض» به معنای تر و تازه است .

  4. «اجترحوا» از ماده «جرح» به معنای جراحت و اثری است که بر اثر آسیب ها به بدن می رسد و «اجتراح» به معنای انجام دادن گناه آمده: گویی انسان به وسیله آن خود را مجروح می سازد و گاه این معنا توسعه داده شده و در هرگونه کسب و اکتساب نیز استعمال می شود.

  5. رعد، آیه 11.

  6. اعراف، آیه 96.

  7. این عبارت که در کلمات علما و بزرگان آمده، متن حدیث نیست ; بلکه برگرفته از احادیث اسلامی است; از جمله در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «إِنَّ اَشَدَّ النَّاس بَلاَءً اَلاَْنْبیاءُ ثُمَّ الَّذی یَلُونَهُمْ ثُمَّ الاَْمْثَلُ فَالاَْمْثَل; پیامبران الهی بیش از همه (با آفات و مصایب) آزمایش می شوند ; سپس کسانی که بعد از آن ها قرار دارند و به همین ترتیب آن ها که برترند آزمون بیش تری دارند». (اصول کافی، جلد 2، صفحه 252، باب شدة ابتلاء المؤمن، حدیث 1).

  8. شوری، آیه 30.

  9. بقره، آیه 155.

  10. روم، آیه 41.

  11. «وله» به معنای تحیّر از شدت اندوه است تا آن جا که گاه انسان، عقل و هوش خود را از دست می دهد; لذا به عشق سوزانی که آرامش و هوش را از انسان می گیرد نیز اطلاق شده است.

  12. «شارد» به معنای کسی است که از مسیر منحرف شده یا فرار کرده است.

  13. اصول کافی، جلد 2، صفحه 469 (باب ان الدعاء یردّ البلاء، حدیث 5).

  14. «فترة» در اصل به معنای توقف و ضعف و ناتوانی است و به همین جهت به فاصله میان دو برنامه که کارها متوقف می شود اطلاق شده و از آن جا که فترت گاه آمیخته با غفلت و جهل است در این معنا نیز استعمال شده است.

  15. بسیاری از شارحان و مترجمان نهج البلاغه، جمله یاد شده را چنین ترجمه کرده اند: اگر من بخواهم چیزی بگویم می گویم: «خداوند گذشته را ببخشد». ولی این معنا بسیار بعید است; به خصوص این که در کلام شیخ مفید(ره) در کتاب جمل و در کتاب مناقب طبق نقل کتاب تمام نهج البلاغه کلمه «لکن» قبل از «عفا الله عما سلف» آمده است; بنابراین می گویم: «عفا الله عما سلف» و این دعایی است جهت تقاضای عفو الهی برای آن ها ; به علاوه ارتباط این جمله با جمله های قبل نیز همین را اقتضا می کند. (و عده ای از شارحان همین معنا را برگزیده اند). به کتاب های معارج نهج البلاغه، تألیف بیهقی، صفحه   و بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد 29، صفحه 599 و شرح حدائق الحقائق بیهقی، جلد 2، صفحه 94 و شرح مرحوم خویی، جلد 16، صفحه 359 مراجعه کنید.