[hadith]الحَثُّ علی العمل:

الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ، وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ. إِنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَی نِهَایَتِکُمْ، وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بعَلَمِکُمْ، وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایَةً فَانْتَهُوا إِلَی غَایَتِهِ، وَ اخْرُجُوا إِلَی اللَّهِ بمَا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ، أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْکُمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 566-563

با این شرط من مدافع شما در قیامتم!

بعد از بیان ویژگی ها و اهمّیّت فوق العاده قرآن مجید در عبارت پیشین، این خطبه امام(علیه السلام) در این جا به بیان این حقیقت می پردازد که هدف نهایی نزول قرآن، عمل کردن به آن بوده است; نه تنها تلاوت و قرائت ; می فرماید: «عمل کنید، عمل کنید ; سپس به پایان رسانید، به پایان رسانید، اعتدال، اعتدال ; سپس شکیبایی، شکیبایی ; و پارسایی، پارسایی» (الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ، وَالاِْسْتِقَامَةَ(1) الاِسْتِقَامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ!).

این مراحل پنج گانه که امام(علیه السلام) در این گفتار کوتاه بیان فرموده است، در حقیقت عصاره برنامه سیر و سلوک الی الله و تکامل انسان مطرح شده است.

نخست، انسان باید به سراغ برنامه های عملی برود، سپس آن ها را نیمه کاره نگذارد و به انتها برساند و در ضمن، مراقب باشد که از راه راست منحرف نشود و بعد از آن در برابر هوای نفس و وسوسه های شیطان صبر و شکیبایی به خرج دهد و از این مرحله نیز فراتر برود; ورع و پارسایی در برابر شبهات نیز به کار بندد و به این ترتیب به سرمنزل مقصود برسد.

بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته اند: در جمله های پنج گانه یاد شده دوّمی و چهارمی با ثم عطف شده و سوّمی و پنجمی با واو ; به دلیل این که رسیدن به نهایت مقصود بعد از عمل ممکن می شود و از آن جا که استقامت و اعتدال، کیفیّت عمل است با «واو» عطف شده و چون صبر در برابر معصیت است و آن چه قبل از آن آمده درباره اطاعت است به «ثمّ» عطف شده و از آن جا که صبر و ورع همراه یکدیگرند با «واو» عطف شده است.(2) البتّه تفسیرهای دیگری هم برای تعبیرات فوق ذکر شده یا ممکن است ذکر شود.

در ادامه این سخن به هدف دار بودن برنامه های پنج گانه ذکر شده و نشانه وصول به این هدف اشاره کرده، می فرماید: «برای شما پایان و مقصدی است ; خود را به آن برسانید و برای شما نشانه ای قرار داده شده; به وسیله آن راه را پیدا کنید و اسلام هدفی دارد به هدف آن برسید» («إِنَّ لَکُمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَی نِهَایَتِکُمْ»، وَ إِنَّ لَکُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بعَلَمِکُمْ، وَ إِنَّ لِلاِْسْلاَمِ غَایَةً فَانْتَهُوا إِلی غَایَتِهِ).

امام(علیه السلام) در این عبارت به نکته مهمی اشاره می کند و آن هدفدار بودن زندگی انسان و همچنین هدفمند بودن برنامه های دینی است. خداوند ما را بیهوده نیافرید و برنامه های تشریعی الهی یقیناً مقصد مهمی را دنبال می کند و آن، سعادت انسان در دنیا و آخرت است.

امام(علیه السلام) می فرماید: بکوشید تا به این هدف نایل شوید. مبادا در میان راه غافل شوید و توقف کنید و به سر منزل مقصود نرسید ; چه این که نشانه های راه، روشن و برنامه ها حساب شده است.

منظور از «عَلَم» (نشانه) یا اشاره به وجود مبارک خود آن حضرت و انبیا و اولیا در هر عصر و زمان است که راه را به همگان نشان می دهند و یا منظور، قرآن مجید و به تعبیری دیگر کتاب و سنّت است و یا همه اینها.

و در پایان این قطعه به صورت یک نتیجه گیری روشن می فرماید: «با انجام دادن فرایضی که خدا بر شماست و وظایفی که برای شما تبیین کرده، حق او را ادا کنید که (اگر چنین کنید) من مدافع شما در روز قیامت خواهم بود!» (وَاخْرُجُوا(3) إِلَی اللهِ بمَا افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَ بَیَّنَ لَکُمْ مِنْ وَظَائِفِهِ. أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَ حَجِیجٌ(4) یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْکُمْ).

منظور از «شاهد» این است که امام(علیه السلام) در قیامت بر اعمال نیک و ادای حقوق الهی و استقامت آن ها در راه هدف و صبر و ورع و تقوا گواهی می دهد و منظور از «حجیج» این است که در پاسخ سؤالاتی که فرشتگان الهی در دادگاه عدل خدا مطرح می کنند من از طرف شما جوابگو خواهم بود!

این تعبیرات برگرفته از قرآن مجید است که می فرماید: «(یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُنَاس بإِمَامِهِمْ); روز قیامت هر گروهی را با امام و رهبرشان فرا می خوانیم(5) و درباره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در جای دیگر می خوانیم: «(وَجِئْنَا بکَ شَهِیداً عَلَی هَؤُلاَءِ) ; در قیامت تو را گواه بر پیامبران قرار خواهیم داد».(6)


پی نوشت:

  1. «الاستقامة» به معنای ملازم طریق مستقیم بودن و ثبات بر مسیر صحیح است و بعضی ارباب لغت آن را به معنای اعتدال تفسیر کرده اند که هر دو به یک معنا بازگشت می کند و گاه به معنای استوار و پابرجا بودن نیز آمده است که در جمله مزبور هر دو احتمال وجود دارد و جمع میان این دو نیز مانعی ندارد.

  2. شرح نهج البلاغه، علامه خویی، جلد 10، صفحه 204.

  3. «اخرجوا» از ماده «خروج» به معنای بیرون رفتن است و از آن جا که ادای حق انسان را از زیر بار مسئولیت خارج می کند این واژه، هنگامی که با «مِنْ» متعدی شود به معنای ادای حق آمده است.

  4. «حجیج» از ماده «حج» به معنای غلبه کردن آمده است و «حجیج» به کسی می گویند که با دلیل و برهان برطرف مقابل غالب آید.

  5. اسراء، آیه 71.

  6. نحل، آیه 89.