[hadith]تحریم البدَع:

وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ، وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ، وَ لَکِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَکُمْ وَ دُعِیتُمْ إِلَی الْأَمْرِ الْوَاضِحِ، فَلَا یَصَمُّ عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا یَعْمَی عَنْ ذَلِکَ إِلَّا أَعْمَی، وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِب، لَمْ یَنْتَفِعْ بشَیْءٍ مِنَ الْعِظَةِ، وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ، حَتَّی یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ. [فَإِنَّ النَّاسَ] وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ: مُتَّبعٌ شرْعَةً، وَ مُبْتَدعٌ بدْعَةً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّةٍ وَ لَا ضِیَاءُ حُجَّةٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 590-584

خطرات بدعت ها:

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه یکی دیگر از آفات مهم دینی و اجتماعی را بیان می فرماید و با آن، بحث آفات پیش گفته را تکمیل می کند و آن آفت بدعت و تغییر احکام خدا بر طبق خواسته های دل و هوای نفس و بدعت گزاری در دین خداست ; می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا! انسان با ایمان آن چه را سال گذشته حلال می شمرد، امسال هم حلال می شمرد و آن چه را سال گذشته حرام می دانست امسال هم حرام می داند (و پیوسته بر احکام الهی و سنّت پیامبر ثابت می ماند» (وَاعْلَمُوا عِبَادَاللهِ أَنَّ الْمُؤمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ).

اشاره به این که مؤمنان راستین، احکام الهی را بازیچه هوا و هوس خود نمی سازند و با افکار ناقص خویش آن را تغییر نمی دهند ; چه این که اگر باب بدعت در احکام الهی گشوده شود تمام ظالمان و تبهکاران و هوسبازان آن چه را بر خلاف منافع نامشروع خود می بینند تغییر می دهند و بعد از زمان کوتاهی چیزی از اصول و فروع دین باقی نمی ماند.

این سخن اشاره به بدعت هایی است که بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در دین خدا گذارده شده ; نه تنها قیاس را در موارد عدم دسترسی به نصوص کتاب و سنت به کار گرفتند، بلکه بر خلاف نصّ صریح قرآن یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) برخاستند. خلیفه سوّم روشی را که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در تقسیم بیت المال گذارده بود و مساوات را در حدّ نیازها در نظر می گرفت، به کلّی دگرگون ساخت و اعیان و اشراف و از آن فراتر، اقوال و بستگان خویش بر همه مقدّم شمرد و همه چیز را دراختیار آن ها گذاشت و خلیفه دوّم با صراحت گفت: دو چیز در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) حلال بوده و من آن ها را حرام می کنم و هر کس با من مخالفت کند او را مجازات خواهم کرد: «متعة النساء (عقد موقّت) و متعة الحج (حج به صورت حج تمتّع)» و بدعت های فراوان دیگری که در عصر خلفا روی داد که در بعضی کتاب ها جمع آوری شده و مقدار قابل توجّهی است.(1)

امام(علیه السلام) با درایت فوق العاده ای که داشت، می دید اگر جلوی این کار گرفته نشود، همه احکام اسلام به خطر می افتد و چهره نورانی این آیین پاک به کلّی دگرگون می شود ; از این رو پرهیز از بدعت را نشانه ایمان شمرد.

و در ادامه سخن می فرماید: «(بدانید) بدعت هایی را که مردم گذارده اند آن چه را بر شما حرام شده، حلال نمی کند; حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام نموده» (وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لاَ یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ، وَ لکِنَّ الْحَلاَلَ مَا أَحَلَّ اللهُ، وَالْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللهُ).

به این معنا که شما در عمر خود مشاهده کردید که بدعت های پیشین چه مشکلات و نابسامانی ها و بدبختی هایی برای مسلمین به ارمغان آورد. بدعت های زمان عثمان، سبب شورش عظیمی شد که خون او بر باد رفت و چنان شکافی میان مسلمین پیدا شد که آثارش همچنان باقی است و بدعت های عصر خلیفه دوّم از جمله تبعیض در میان موالی (غیر عرب) و عرب سبب شکاف عظیمی در میان مسلمانان گشت و حتی خون خلیفه نیز در همین راه ریخته شد.(3)

به علاوه خداوند در قرآن مجید، داستان یهود و بدعت ها و تحریفات آن ها را نقل کرده و عواقب سوء آن را نشان داده است ; شما خود نیز مفاسد بدعت را تجربه کرده اید و هم تاریخ پیشینیان به شما اندرز داده است ; لذا من شما را به مطلب واضحی دعوت کردم که دلایل حسی و تجربی و نقلی معتبر دارد.

آن گاه در یک نتیجه گیری آشکار می فرماید: «بر اساس این سخن، تنها افراد ناشنوا از درک این مطلب (که صدایش از همه جا پیچیده است) عاجز و ناتوان می ماند و تنها نابینایان آن را نمی بینند» (فَلاَ یَصَمُّ عَنْ ذلِکَ إِلاَّ أَصَمُّ، وَ لاَ یَعْمَی عَنْ ذلِکَ إِلاَّ أَعْمَی).

اشاره به این که آثار سوء و نکبت بار بدعت ها آشکار است و پیام تاریخ نیز در این زمینه روشن است. آن کس که آن آثار را نبیند، نابیناست و آن کس که این پیام را نشنود، کر است.

و در ادامه می فرماید: «آن کس که از آزمون های الهی وتجربه ها، سودی نبرد، از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد برد و کوته فکری و کوته نگری، آشکارا دامان او را می گیرد ; تا آن جا که بد را خوب و خوب را بد می بیند» (وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللهُ بالْبَلاَءِ وَ التَّجَارِب لَمْ یَنْتَفِعْ بشَیْء مِنَ الْعِظَةِ، وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ(4)، حَتَّی یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ، وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ).

تجربیات حسی و آزمایش های الهی مهم ترین وسیله بیداری انسان هاست. اگر واقعاً کسی از این طریق بیدار نشود بسیار بعید است پند و اندرز واعظان و نصیحت خیرخواهان در وی اثر بگذارد و یکی از سرنوشت های حتمی او این است که به جایی می رسد که خوبی ها در نظرش بدی و بدی ها به شکل خوبی جلوه می کند ; آن گونه که قرآن مجید می فرماید: «(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بالاَْخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسنُونَ صُنْعاً); بگو آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین مردم در کارها چه کسانی اند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده ; با این حال می پندارند کار نیک انجام می دهند».(5)

در صدر اسلام، معاویه، طلحه و زبیر خود را مدافع خون مظلوم (خون عثمان!) می پنداشتند و در عصر ما بدعت گذاران وهّابی خود را مصلحان امّت می پندارند! همواره بدعت گذاران در طول تاریخ، چهره اصلاح طلب به خود گرفته اند.

امام(علیه السلام) در پایان این عبارت برای جداسازی صفوف بدعت گذاران از پیروان راستین آیین خدا مردم را به دو گروه تقسیم می کند که سوّم ندارد ; می فرماید: «مردم دو گروه بیش نیستند ; گروهی تابع شریعت و آیین خدا و گروهی بدعت گزار که دلیلی از سوی خدا و از سنّت پیامبر و نوری از حجّت و برهان (عقل) با خود ندارند!» (وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلاَنِ: مُتَّبعٌ شرْعَةً وَ مُبْتَدعٌ بدْعَةً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّة، وَ لاَ ضِیَاءُ حُجَّة).

به این ترتیب، هر کس باید صف خود را در این میان مشخص کند. اگر متشرّع است به دنبال کتاب و سنّت و دلیل عقلی یقینی باشد و اگر جز این است، در صف بدعت گذارانی جای گیرد که احکام خدا را با امیال برخاسته از هوا و هوس تغییر می دهند; نه دلیلی از کتاب و سنّت دارند و نه نور و ضیایی از عقل.

بنابر آن چه ذکر شد، «برهان سنّت»، اشاره به دلایل نقلی و «ضیای حجت» اشاره به دلیل عقلی است و به این ترتیب، امام(علیه السلام) بدعت گذاران را افرادی معرفی می کند که تنها تابع هوای نفس و یا خیالات باطل و خام اند.


نکته:

بدعت چیست؟

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه بیشترین توجّه خود را به مبارزه با بدعت ها معطوف داشته است. توضیح این که بدعت در لغت به معنای ایجاد کار تازه، بدون سابقه و نوآوری است که گاه خوب است و گاه بد ; هنگامی که قرآن در وصف خداوند می گوید: «(بَدیعُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ)(6) ; او کسی است که آسمان و زمین را بدون هیچ نقشه قبلی و نمونه ای که از آن اقتباس شده باشد، ایجاد کرد» و هنگامی که قرآن مجید به پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گوید: «(قُلْ مَا کُنْتُ بدْعاً مِّنَ الرُّسُلِ) ; بگو: من نخستین پیامبری نیستم که برای مردم مبعوث شده ام»(7) همین مفهوم را اراده می کند.

بنابراین در مفهوم وسیع این کلمه، هرگونه نوآوری (خواه ممدوح باشد و یا مذموم) نهفته است.

ولی در لسان روایات و کلمات فقها، این واژه مفهوم خاصّی پیدا کرده و آن تغییر احکام الهی و تبدیل آن به احکام دیگر بر طبق تمایلات نفسانی و منافع شخصی است.

به همین دلیل، در روایات اسلامی مذمّت شدیدی از موضوع بدعت شده است: در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «اَهْلُ الْبدَعِ شَرُّ الْخَلْقِ وَ الْخَلِیقةِ; اهل بدعت، بدترین خلق و دارای بدترین اخلاقند».(8) امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می فرماید: «اَمَّا أَهْلُ الْبدْعَةِ فَالْمُخَالِفُونَ لاَِمْرِاللهِ وَ لِکِتَابهِ وَ رَسُولِهِ الْعامِلُونَ برَأْیِهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ وَ إِنْ کَثُرُوا; اما اهل بدعت کسانی اند که مخالف فرمان خدا و کتاب او و رسول او می باشند. آن ها به رأی و هوای خویش عمل می کنند (و همه بر باطلند) هر چند بسیار باشند».(9)

روایات در این زمینه بسیار فراوان است و با شدّت، بدعت و بدعت گذار را می کوبد.

دلیل آن هم روشن است; زیرا اگر باب بدعت در احکام الهی گشوده شود و هر کس با میل خود و بر طبق منافع شخصی حلالی را حرام و یا حرامی را حلال کند زمان کوتاهی نمی گذرد که دین و آیین الهی به کلّی دگرگون و مسخ می شود و از احکام اصیل اسلام چیزی باقی نمی ماند; بر همین اساس پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) هرگونه همکاری با بدعت گذاران را منع کرده; تا آن جا که می فرماید: «مَنْ تَبَسَّمَ فِی وَجْهِ مُبْتَدع فَقَدْ أَعانَ عَلَی هَدْمِ دینِهِ; کسی که در صورت بدعت گذاری تبسّم کند، به نابودی دین خود کمک کرده است».(10)

از این جا روشن می شود کسانی که معنای وسیع بدعت را با معنای خاص آن خلط کرده اند و به مغالطاتی دست زده اند، مثلا می گویند همه طالب نوآوری اند و چه کسی می تواند با آن مخالفت کند؟ سخت در اشتباهند.

و نیز کسانی که تغییر نظر مجتهدان و کشف مسائل تازه ای را از کتاب و سنّت نوعی بدعت می شمرند یا خود را فریب می دهند و یا می خواهند دیگران را فریب دهند. کشف مسائل تازه از کتاب و سنّت، پیروی از شریعت است نه بدعت به معنای خاص کلمه ; یعنی حلال خدا را حرام و حرام خدا را به سبب هوای نفس و منافع شخصی حلال شمردن.

این نکته نیز شایان دقت است که بدعت گذاران از ترس این که مبادا مورد مخالفت مؤمنان راستین قرار گیرند، دست به تفسیر به رأی می زنند. آیاتی از قرآن کریم یا روایاتی را از معصومین(علیهم السلام) تحریف نموده و در پناه آن به بدعت ها روی می آورند. خطر این بدعت گذاران از سایر بدعت گذارانی که آشکارا دست به این کار می زنند بسیار بیش تر است.

در هر حال، امام(علیه السلام) در خطبه یاد شده در یک جمله کوتاه می فرماید: مؤمن راستین کسی است که حلال و حرام خدا را تغییر ندهد و امسال و سال گذشته او در حفظ احکام الهی و عمل به آن یکسان باشد و در مسیر کتاب وسنّت، ثابت قدم بماند.

  *

پی نوشت:

  1. رجوع کنید به کتاب «النص و الاجتهاد» نوشته محقق بزرگوار «مرحوم سیّد عبدالحسین شرف الدین».

  2. «ضرّستموها» از ماده «ضرس» (بر وزن درس) به معنای گازگرفتن یا گازگرفتن شدید با دندان است; سپس به معنای بررسی دقیق درباره چیزی آمده است و در عبارت مزبور منظور همین معناست.

  3. در جلد اوّل همین کتاب، ذیل خطبه سوّم (شقشقیه) داستان «ابولؤلؤ، غلام مغیرة بن شعبه» را نقل کرده ایم که شکایت از مظالم مغیره نسبت به خود را نزد عمر آورده بود و عمر او را با بی اعتنایی برگرداند و همین سبب شد که او کینه عمر را به دل بگیرد و وی را در فرصت مناسبی از پای درآورد. (جلد 1، صفحه 369).

  4. «امامه» ; اَمام در اصل به معنای پیش رو است و جمله «اتاه التقصیر من امامه» یعنی تقصیرات آشکارا دامان او را می گیرد.

  5. کهف، آیات 103 و 104.

  6. بقره، آیه 117.

  7. احقاف، آیه 9.

  8. میزان الحکمه، حدیث شماره 1629.

  9. میزان الحکمة، حدیث شماره 1632.

  10. همان، حدیث شماره 1635.