[hadith]انواع الظلم:

أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ: فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَکُ و ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ؛ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ باللَّهِ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بهِ»، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْد نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ، وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لَا یُتْرَکُ، فَظُلْمُ الْعِبَاد بَعْضِهِمْ بَعْضاً، الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدیدٌ، لَیْسَ هُوَ جَرْحاً باْلمُدَی وَ لَا ضَرْباً بالسِّیَاطِ وَ لَکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِکَ مَعَهُ. فَإِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دینِ اللَّهِ، فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَی وَ لَا مِمَّنْ بَقِیَ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 601-598

در این بخش از خطبه که بخش پایانی آن است، امام(علیه السلام) به سه موضوع مهم اشاره می کند: یکی اقسام سه گانه ظلم و دیگر موضوع وحدت مسلمین و اهمّیّت آن و سرانجام توجّه به خودسازی به جای عیب جویی دیگران. بحث هایی که در این خطبه در مورد مسایل اخلاقی ذکر شد و نصایحی را که در این زمینه بیان شد با ذکر این سه مطلب تکمیل می شود.

نخست می فرماید: «آگاه باشید! ظلم بر سه گونه است: ظلمی که هرگز بخشوده نخواهد شد و ظلمی که بدون کیفر نخواهد بود و ظلمی که بخشوده می شود و بازخواست ندارد» (أَلاَ وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلاَثَةٌ: فَظُلْمٌ لاَیُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لاَ یُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لاَ یُطْلَبُ).

سپس به شرح هر یک از این سه قسمت پرداخته، می فرماید: «اما ظلمی که بخشوده نخواهد شد، شرک به خداست. خداوند متعال می فرماید: خدا هیچ گاه شرک به خود را نمی بخشد (و کسانی را که همتایی برای او قرار دهند مشمول عفو نخواهد ساخت)» (فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لاَ یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ باللهِ، قَالَ اللهُ تَعَالَی: (إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بهِ)).

البتّه با توجّه به صدر و ذیل آیه (وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ)(1) تنها یک گناه است که اگر انسان بدون توبه از آن، بمیرد امکان بخشش ندارد و آن، شرک است ; اما گناهان دیگر کبیره باشد یا صغیره، هرگاه انسان بدون توبه از آن ها، از دنیا برود، احتمال شمول عفو الهی درباره او وجود دارد ; هر چند قطعی نیست و یقیناً مشمول این عفو نیز حساب و کتابی دارد ; چرا که تعبیر به «من یشاء» مفهومش این نیست که بی حساب و کتاب گنهکاران بخشوده می شوند ; زیرا خداوند حکیم است و اراده و مشیّت او نیز حکیمانه است و تنها کسانی مشمول این عفو می شوند که زمینه های مناسب و شایسته برای عفو و بخشودگی دارند ; درست همان گونه که در مورد عفو زندانیان معمول است که نگاه به حال زندانی می کنند، هرگاه زمینه های مثبت در او باشد مشمول عفو می شود.

یقیناً منظور از شرک در این جا، شرک جلّی است ; همانند بت پرستی و امثال آن و اما شرک خفیّ (مانند ریاکاری) نوعی از گناهان کبیره است که در ذیل آیه داخل است.

آن گاه به بیان قسم دوّم و سوّم ظلم می پردازد و می فرماید: «امّا ظلمی که بخشوده می شود، ستمی است که بندگان با ارتکاب گناهان صغیره به خویشتن کرده اند و امّا گناهی که بدون کیفر نمی ماند، ظلم بندگان به یکدیگر است که قصاص در آن جا شدید است. این قصاص، مجروح ساختن با کارد یا زدن با تازیانه نیست ; بلکه چیزی است که این ها در برابرش کوچک است» (وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْد نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ(2). وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لاَ یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَاد بَعْضِهِمْ بَعْضاً. الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدیدٌ. لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بالْمُدَی(3) وَ لاَضَرْباً بالسِّیَاطِ، وَ لکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ).

در جمله اوّل، امام(علیه السلام) اشاره به گناهان صغیره می کند که وعده بخشش آن ها مشروط به ترک گناهان کبیره در قرآن مجید ذکر شده است (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ).(4)

و یا اشاره به گناهان کبیره ای است که جنبه حق الله دارد و انسان می تواند با آب توبه و ندامت آن را بشوید و با اعمال صالح خود گذشته را جبران کند.

و اما جمله دوّم که سوّمین نوع ظلم را بیان می کند، اشاره به حق الناس است که اسلام، اهمّیّت فوق العاده ای برای آن قائل شده ومجازات آن شدید است و تا صاحب حق از آن نگذرد، خداوند نمی بخشد ; بنابراین تعبیر به قصاص در عبارت مزبور اشاره به مجازات الهی است ; نه قصاص معروف و مصطلح ; لذا بعد از آن می فرماید: این قصاص الهی نه همچون جراحات تیر و خنجر است و نه همچون ضربات شلاق ; بلکه مجازات هایی است که همه این ها در برابر آن ناچیز است ; از درون می سوزاند و به برون سرایت می کند; آن گونه که در قرآن بیان شده است: «(نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الاَْفْئِدَةِ); آتش سوزان الهی است که از قلب ها سر بر می کشد».(5)

در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم: «خداوند به یکی از پیامبرانش ـ که در کشور یکی از جباران زندگی می کرد ـ وحی فرستاد که نزد آن پادشاه جبار برو و به او بگو: من به تو حکومت نداده ام که خون مردم را بریزی و اموال آن ها را غصب کنی. من تو را بدان دلیل به این منصب گماردم که ناله مظلومان را که به درگاه من می نالند خاموش کنی ; چرا که من از حقوق غصب شده آن ها صرف نظر نمی کنم ; هر چند کافر باشند!»(6).

امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید: «هر کس به دیگری ستم کند، خداوند در مقابل آن، وی را مجازات خواهد کرد ; مجازاتی در جانش و مالش; ولی ظلم هایی که بین انسان و خداست هرگاه توبه کند خدا او را می بخشد».(7)

سپس امام(علیه السلام) به سراغ دوّمین موضوع مهم که وحدت صفوف مسلمین است می رود و می فرماید: «مبادا در دین خدا به رنگ های مختلف در آیید; چرا که اتحاد و اجتماع در راه حق ـ هر چند خوشایند شما نباشد ـ از پراکندگی در راه باطلی که مورد علاقه شماست بهتر است و (بدانید) خداوند سبحان به هیچ کس، نه از گذشتگان و نه باقی ماندگان به سبب اختلاف و تفرقه، نتیجه خوبی نبخشیده است» (فَإِیَّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِی دینِ اللهِ، فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ، خَیْرٌ مِنْ فُرْقَة فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ. وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بفُرْقَة خَیْراً مِمَّنْ مَضَی، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِیَ).

تعبیر «فَإِیَّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِی دینِ اللهِ» اشاره به این است که هر گروهی رنگی به خود بگیرد و برنامه اش را از دیگران جدا سازد، خواه در برنامه های عقیدتی باشد یا عملی، این تلون و رنگارنگ شدن، سبب پراکندگی صفوف و به هدر رفتن نیروها و گاه جنگ های داخلی می شود و سرنوشت جامعه و منافع آن را به خطر می اندازد.

هر گاه ـ همان گونه که امام(علیه السلام) در سخن یاد شده فرموده ـ افراد جامعه در مسائل ساده انعطاف به خرج دهند و در اموری که بر خلاف سلیقه آن هاست دندان بر جگر بگذارند و تحمل پیشه کنند به یقین وحدت حاکم می شود و آرامش و عظمت به جامعه باز می گردد.

هرگز در طول تاریخ ـ باز همان گونه که امام(علیه السلام) فرموده ـ اختلاف و پراکندگی صفوف منشأ خیر و برکت نبوده و مشکلی را حل نکرده است.


پی نوشت:

  1. نساء، آیه 48.

  2. «هنات»، جمع «هن» (بر وزن مَنْ) «یاهنه» به معنای امر مهم و حادثه شدید نقل شده است (لسان العرب، ماده «هن») و گاه به معنای موضوعات کوچک و کم اهمّیّت است و در جمله یاد شده، همین معنای دوّم قصد شده است.

  3. «مدی» جمع «مدیه» (بر وزن بنیه) به معنای کارد و چاقو است.

  4. نساء، آیه 31.

  5. همزه، آیات 6 و 7.

  6. اصول کافی، جلد 2، صفحه 333. (حدیث 14).

  7. همان، صفحه 332. (حدیث 12).