[hadith]فضلُ القرآن:

وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادی الَّذی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذی لَا یَکْذبُ، وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بزیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، زیَادَةٍ فِی هُدًی أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًی؛ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی، فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بهِ عَلَی لَأْوَائِکُمْ، فَإِنَّ فِیهِ شفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ. فَاسْأَلُوا اللَّهَ بهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بمِثْلِهِ. وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ، فَإِنَّهُ یُنَادی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: أَلَا إِنَّ کُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًی فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ، فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ؛ وَ اسْتَدلُّوهُ عَلَی رَبِّکُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَی أَنْفُسکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 562-554

در این بخش، امام(علیه السلام) اهمّیّت قرآن مجید را، این نسخه شفابخش آسمانی و کتابی که دروس انسانی در آن جمع است بیان می کند و پنج وصف مهم در پنج جمله بیان می دارد، می فرماید: «بدانید این قرآن، پند دهنده ای است که هرگز کسی را نمی فریبد» (وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذی لاَ یَغُشُّ).

«و هدایتگری است که هیچ گاه گمراه نمی سازد» (وَ الْهَادی الَّذی لاَ یُضِلُّ).

«و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی گوید» (وَالْمُحَدِّثُ الَّذی لاَ یَکْذبُ).

«هیچ کس در کنار این قرآن ننشسته جز این که از کنار آن با زیاده یا نقصانی برخاسته ; زیادتی در هدایت یا نقصانی از کوردلی و جهالت» (وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بزیَادَة أَوْ نُقْصَان: زیَادَة فِی هُدیً، أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمیً).

«و بدانید هیچ کس با داشتن قرآن، فقر و بیچارگی ندارد و هیچ کس بدون آن غنا و بی نیازی نخواهد داشت» (وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَة، وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنیً).

در جمله های اوّل و دوّم و سوّم مجموعاً اشاره به این حقیقت شده است که یک راهنمای خوب و هدایتگر، کسی است که نه دروغ بگوید، نه غشّ و خیانت کند و نه گرفتار گمراهی شود تا سبب انحراف دیگران گردد ; ممکن است کسی راه و چاه را به خوبی بشناسد، اما به مخاطبان خود راست نگوید و یا آن ها را بفریبد و نیز ممکن است راستگو و دلسوز باشد، اما راه را پیدا نکند ; در حالی که قرآن چنین نیست ; وحی الهی است که از علم بی پایان حق سرچشمه گرفته ; نه دروغی در آن راه دارد و نه غشّ و خیانتی ; چرا که گوینده این کتاب، خداوند است و خدا از همگان بی نیاز و بر همگان مشفق است.

به همین دلیل در ادامه این سخن دو نتیجه مهم برای هدایت های قرآن ذکر کرده است: نخست این که همنشین های قرآن پیوسته در زیاده و نقصانند: فزونی در هدایت و کاستی در گمراهی ; و دیگر این که قرآن سرمایه ای است عظیم که هر کس و هر جامعه ای از آن بهره گیرد و دستوراتش را به کار بندد، نه گرفتار فقر معنوی می شود و نه فقر مادّی ; و آن ها که به آن پشت کنند گرفتار هر دو نوع فقر خواهند شد.

البتّه ممکن است کسانی باشند که اصلا در زمره پیروان قرآن قرار نگیرند ; ولی اعمال آن ها هماهنگ با بخشی از تعلیمات قرآن باشد ; مثلا دروغ نگویند و خیانت نکنند و به حقوق دیگران تجاوز ننمایند، این افراد نیز به همان مقدار شاهد موفقیّت و پیشرفت و پیروزی خواهند بود و این همان چیزی است که امام(علیه السلام) در واپسین ساعات عمرش بیان فرمود: «اَللهَ اَللهَ فِی الْقُرآنِ لاَ یَسْبقُکُمْ بالْعَمَلِ بهِ غَیْرُکُمْ ; خدا را خدا را فراموش نکنید در توجّه به قرآن ; نکند دیگران در عمل به آن بر شما پیشی گیرند».(1)

در این که منظور از «بعد القرآن» در جمله های یاد شده بعد از نزول قرآن است یا بعد از عمل به آن؟ شارحان نهج البلاغه تفسیرهای مختلفی دارند; ولی صحیح معنای دوّم است ; چرا که برطرف کننده فقر معنوی و مادی، عمل به قرآن است ; نه تنها نزول بدون عمل.

در ضمن، از این جمله به خوبی استفاده می شود که اگر مسلمین جهان گرفتار ضعف و ناتوانی یا فقر و پریشانی در جهات معنوی یا مادّی اند، به جهت دوری از قرآن است; همچون تشنه کامانی که در کنار چشمه آب زلالی نشسته اند و ناله العطش آن ها به آسمان بلند است.

سپس امام(علیه السلام) با ذکر پنج جمله چنین نتیجه گیری می فرماید: «حال که چنین است برای درمان بیماری های خود از قرآن شفا بطلبید و برای پیروزی بر شداید و مشکلات از آن یاری بجویید ; چرا که در قرآن شفای سخت ترین بیماری ها یعنی کفر و نفاق و جهل و ضلالت است» (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بهِ عَلَی لاَْوَائِکُمْ(2)، فَإِنَّ فِیهِ شفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ، وَ الْغَیُّ(3) وَ الضَّلاَلُ).

به این ترتیب، امام(علیه السلام) قرآن را وسیله حلّ مشکلات و درمان بیماری های اخلاقی و اجتماعی و معنوی می شمرد و اصول این بیماری را در چهار چیز خلاصه می کند: کفر، نفاق، جهل و ضلال ; زیرا قرآن، نور ایمان و اخلاص بر دل می پاشد و پرده های جهل و نادانی را پاره می کند و انسان را از ضلالت و گمراهی رهایی می بخشد. به یقین، جامعه آگاه و دانا و صاحب ایمان و اخلاص، هرگز در نمی ماند و گرفتار مشکلی نمی شود.

و در ادامه این سخن در یک نتیجه گیری دیگر می فرماید:

«حال که چنین است، آن چه را می خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید و با محبّت قرآن به سوی خدا روی آورید، و هرگز به وسیله آن از مخلوقات او چیزی نخواهید ; زیرا بندگان به چیزی مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند» (فَاسْأَلُوا اللهَ بهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بحُبِّهِ، وَ لاَ تَسْأَلُوا بهِ خَلْقَهُ ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَی اللهِ تَعَالَی بمِثْلِهِ).

از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که قرآن، بهترین وسیله نجات و مهم ترین سبب برای جلب عنایات الهی است.

جمله «وَ لاَ تَسْأَلُوا بهِ خَلْقَهُ» اشاره به این است که قرآن را وسیله خودنمایی و جلب توجّه مردم و رسیدن به مقاصد دنیوی قرار ندهید; آن گونه که از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که می فرماید: «إِنَّ مِنَ النَّاس مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ فُلانٌ قارِءٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَطْلُبَ بهِ الدُّنْیَا وَ لاَ خَیْرَ فِی ذلِکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَنْتَفِعَ بهِ فِی صَلاَتِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ; (قاریان قرآن سه دسته اند) گروهی از مردم قرآن می خوانند تا (دیگران) بگویند: فلان کس قاری قرآن است و گروهی قرآن می خوانند تا به وسیله آن به منافع دنیوی برسند و در هیچ یک از این ها خیری نیست و گروهی دیگر قرآن را در نمازها و شب و روز می خوانند تا از آن بهره (معنوی و الهی) گیرند.»(4)


نکته:

قرآن و درمان بیماری ها:

درست است که در احادیث متعددی از تأثیر قرآن در شفای بیماری های جسمی نیز سخن به میان آمده و از این کلام بزرگ الهی دور نیست که حتی مرده را زنده کند تا چه رسد به شفای بیماران، ولی آن چه در کلام مزبور می خوانیم، اشاره به درمان بیماری های معنوی و اخلاقی است که امام(علیه السلام) انگشت بر چهار نوع از این بیماری ها (کفر، نفاق، جهل و گمراهی) گذارده است. امام(علیه السلام) در ادامه بر توسّل به قرآن و عشق و علاقه به آن تأکید می فرماید.

این نکته نیز روشن است که منظور، توسّل و عشق و محبّتی خالی از عمل نیست. آن چه مهم است و سبب درمان این بیماری های اخلاقی، اجتماعی و اعتقادی می شود، آگاهی بر مضامین آیات و به کار بستن آن هاست ; همان گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از همین طریق، عقب افتاده ترین جوامع بشری را به یک جامعه پیشرفته و نیرومند و سربلند مبدّل ساخت.


قرآن شفاعت کننده روز جزاست!

این بخش از خطبه، همچنان درباره برکات و آثار قرآن سخن می گوید ; با این تفاوت که در بخش پیشین، سخن از برکات معنوی و مادی قرآن در این دنیا بود و در این بخش، سخن از برکات آن در جهان آخرت است و به ویژه بر شفاعت قرآن، تأکید می کند. می فرماید: «بدانید قرآن، شفاعت کننده ای است که شفاعتش مورد قبول و گوینده ای است که سخنش مقبول است. کس که قرآن در روز قیامت برای او شفاعت کند مشمول شفاعت می شود و آن کس که قرآن در قیامت از وی شکایت کند گواهی اش بر ضد او پذیرفته خواهد شد» (وَاعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ، وَ مَنْ مَحَلَ(5) بهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ).

به یقین، شفاعت قرآن با زبان حال یا با زبان قال درباره کسانی است که عامل به آن باشند و شکایت قرآن درباره کسانی است که آن را پشت سر افکنند و نسبت به آن بی اطلاع باشند. سپس در توضیح بیش تری می فرماید: «چرا که روز قیامت، منادی صدا می زند: آگاه باشید! امروز هر کس گرفتار بذری است که افشانده و در گرو عاقبت اعمال خویش است ; جز آنان که بذر قرآن افشاندند. شما نیز از بذر افشانان قرآن و پیروان آن باشید» (فَإِنَّهُ یُنَادی مُنَاد یَوْمَ الْقِیَامَةِ: «أَلاَ إِنَّ کُلَّ حَارِث(6) مُبْتَلیً فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ». فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ).

این سخن اشاره به حدیث معروف «الدنیا مزرعة الآخرة» است که هر کسی در این سرزمین، بذری می افشاند، محصول آن را روز قیامت درو می کند. امام(علیه السلام) می فرماید: شما در این مزرعه بذرهای آیات قرآن را بپاشید ; چرا که تنها بذر مفید و پرثمر، همین بذر است و دیگران گرفتار زیان و خسران اند. آن ها که اعمالشان با تعلیمات قرآن هماهنگ است، بذر افشانان قرآنند و آن ها که رفتارشان بر خلاف قرآن است، از قرآن بیگانه و مبتلا و گرفتارند.

در پایان این سخن، امام(علیه السلام) به این حقیقت اشاره می فرماید که باید قرآن در همه چیز، معیار و مقیاس اصلی باشد; می فرماید: «پروردگارتان را با قرآن بشناسید و خویشتن را با آن اندرز دهید (و هرگاه نظر شما بر خلاف قرآن بود) و در برابر قرآن، آرای خود را متهم کنید و خواسته های نفسانی خویش را در برابر آن نادرست بشمارید» (وَاسْتَدلُّوهُ عَلَی رَبِّکُمْ، وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَی أَنْفُسکُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکُمْ، وَاسْتَغِشُّوا(7) فِیهِ أَهْوَاءَکُمْ).

امام(علیه السلام) در این چند جمله کوتاه به سه نکته مهم اشاره می فرماید: نخست این که اعتقادات صحیح را باید از قرآن گرفت ; دیگر این که اخلاق و رفتار مطلوب را از طریق قرآن کسب کرد و نکته سوّم این که قرآن باید مقیاس و معیار سنجش حق و باطل باشد. آن چه با قرآن هماهنگ است صحیح و باارزش و آن چه مخالف آن است، باطل و بی ارزش است.

این عبارت، تأکید دیگری است بر بطلان تفسیر به رأی و پیش داوری های تحمیل شده بر مفاهیم قرآنی. در روایات متعددی می خوانیم: «مَنْ فَسَرَّ برَأْیِهِ آیَةً مِنْ کِتَاب اللهِ فَقَدْ کَفَرَ; کسی که با میل خود آیه ای از قرآن را تفسیر کند به یقین کافر شده است».(8)

و در روایت دیگری می خوانیم که خداوند می فرماید: «ما آمَنَ بی مَنْ فَسَرَّ برَأْیِهِ کَلاَمِی; کسی که سخن مرا با رأی خود تفسیر کند به من ایمان نیاورده است».(9)

شایان توجّه این که استدلال به وسیله قرآن برای شناخت پروردگار، گاه از طریق دلایل توحید ـ که در سرتاسر قرآن نمایان است ـ صورت می پذیرد و گاه از طریق خود قرآن که چنین کتاب با عظمت و بی نظیری از یک سو دلیل نبوّت و از سوی دیگر نشانه ای از ذات پاک پروردگار است. و این سخن درباره تمام معجزات، صادق است; به خصوص قرآن. تفاوت «آرا» و «اهوا» که در عبارت مذکور آمده در این است که «آرا» اشاره به اعتقادات مخالف قرآن و «اهوا» اشاره به خواسته های نفسانی ضد آن است.


پی نوشت:

  1. نهج البلاغه، نامه 47.

  2. «لأوی» از ماده «لأی» (بر وزن سعی) به معنای تنگی و شدّت و محنت و ناراحتی و  سختی طاقت فرسا گرفته شده است.

  3. «غیّ» به معنای کار جاهلانه و یا به تعبیر راغب در مفردات به معنای جهل و نادانی است که از اعتقاد فاسد سرچشمه می گیرد.

  4. اصول کافی، جلد 2، صفحه 607. (باب من حفظ القرآن... ذیل حدیث 1).

  5. «محل» از ماده «محل» (بر وزن نحل) گرفته شده و معمولا به معنای شکایت کردن توأم با سعایت و عیبجویی می آید ; ولی در این جا تنها به معنای شکایت آمده است.

  6. «حارث» به معنای کشاورز از ماده «حرث» (بر وزن غرس) به معنای کشاورزی گرفته شده است.

  7. «استغشوا» از ماده «غشّ» (بر وزن حدّ) به معنای فریب دادن، تقلّب کردن و کارهای ناخالص است و در تعبیر مذکور، مفهومش نادرست دانستن است.

  8. وسایل الشیعه، جلد 18، صفحه 39.

  9. بحارالانوار، جلد 89، صفحه 107.