[hadith]لزومُ الطاعة:

یَا أَیُّهَا النَّاسُ، طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوب النَّاس، وَ طُوبَی لِمَنْ لَزمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَکَی عَلَی خَطِیئَتِهِ، فَکَانَ مِنْ نَفْسهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ.[/hadith]

پس از این امام (ع) برای بار دیگر نهی می کند از این که مردم در پشت سر یکدیگر سخن گویند و عیبهای یکدیگر را بازگو کنند، و به کسی که ممکن است در صدد حفظ خود از این گناه برآید گوشزد می کند که برای هر یک از مردمان عیبهایی است و سزاوار این است که هر کسی به بر طرف کردن عیبهای خود مشغول گردد و از ذکر عیوب دیگران باز ایستد، واژه «طوبی» بر وزن فعلی از طیب (بوی خوش) مشتقّ است، و واو آن منقلب از یاست، نیز گفته شده که طوبی اسم درختی است در بهشت، و به هر دو صورت در این جا مبتداست، پس از این تذکّر می دهد که عزلت گزیدن و در خانه نشستن و به طاعت خدا مشغول بودن و بر گناهان خویش گریه کردن و از کردار خود پشیمان شدن بهتر است.

فرموده است: «و کان من نفسه فی شغل... »:

آنچه در باره ثمرات عزلت ذکر کرده است. باید دانست در مورد این که عزلت و گوشه نشینی بهتر است یا معاشرت و آمیزش اختلاف است، گروهی از مشاهیر صوفیّه و عرفا مانند ابراهیم بن ادهم، سفیان ثوری، داود طایی، فضیل بن عیاض، سلیمان خواصّ و بشر حافی عزلت را ترجیح داده اند و گروهی دیگر مانند شعبی، ابن ابی لیلی، هشام بن عروه، ابن شبرمه، ابن عیینه و ابن مبارک معاشرت و اختلاط با مردم را برتر دانسته اند، دسته نخست به دلایلی از عقل و نقل استدلال کرده اند، امّا دلیل نقل، گفتار پیامبر اکرم (ص) به عبد اللّه بن عامر جهنی است هنگامی که از آن حضرت پرسید: راه رستگاری چیست در پاسخ فرمود: این که به خانه ات بسنده کنی و زبانت را نگه داری و بر گناهانت گریه کنی، و به آن حضرت عرض شد: کدام کس بهتر است فرمود: «مردی که در یکی از شکافهای کوه عزلت کند، و به عبادت پروردگار خویش مشغول باشد و مردم را از شرّ خود رها سازد» و همچنین فرموده است: «او پرهیزگار پاکیزه ناپیدا را دوست می دارد» و دلیل عقل این است که در گوشه گیری فواید خدا پسندی موجود است که در معاشرت به دست نمی آید بهترین فایده اش این است که انسان فراغت می یابد که به عبادت پروردگار و یاد او و راز و نیاز با وی پردازد و از پادشاه آسمانها و زمین بخواهد اسراری را در امور دنیا و آخرت بر او منکشف فرماید، از این رو پیامبر خدا (ص) تا آن گاه که به پیامبری برگزیده شد، در کوه حرا، عزلت می جست و به عبادت خداوند می پرداخت.

دسته دیگر که معاشرت و آمیزش را برتری داده اند به قرآن و سنّت استدلال کرده اند، امّا دلیل قرآن گفتار خداوند متعال است که فرموده است: «فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بنِعْمَتِهِ إِخْواناً» و نیز «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا» و آشکار است که گوشه نشینی و کناره جویی خلاف الفت و دلجویی و موجب تفرقه و پراکندگی است، دلیل این گروه از سنّت، گفتار پیامبر اکرم (ص) که فرموده است: هر کس از جماعت هر چند به اندازه یک وجب جدا شود طوق اسلام را از گردن خود برداشته است، و همچنین نقل شده است که: مردی به کوه رفته خداوند را در آن جا عبادت می کرد کسانش او را نزد پیامبر گرامی (ص) آوردند، آن حضرت او را از این کار منع کرد و به او فرمود: همانا شکیبایی یک روز مسلمانان در یکی از گیرودارهای جهاد بهتر از چهل سال عبادت است.

من می گویم استدلال هر دو دسته صحیح است، لیکن برتری عزلت بر معاشرت یا به عکس به طور مطلق و بی قید و شرط درست نیست، بلکه هر کدام بر حسب مصلحت و به مقتضای وقت در باره بعضی از مردم درست است.

باید دانست که اگر کسی بخواهد اهداف پیامبران (ع) را در دستورها و تدبیرهای آنان بداند باید با شمّه ای از آیینهای پزشکان آشنا، و به مقاصدی که در عبارات مطلق خود دارند اندکی دانا باشد، زیرا همان گونه که پزشکان، بدن را با انواع داروها و چاره جوییها درمان می کنند تا بر سلامت خود باقی بماند و یا از بیماری رهایی و صحّت خود را بازیابد همین گونه پیامبران و جانشینان آنان که پزشکان نفوسند بر انگیخته شده اند تا بیماریهای روح مانند نادانی و خویهای زشت اخلاقی را با آداب و مواعظ و منع، و زدن و کشتن معالجه کنند، و همان طور که پزشک گاهی می گوید: این دارو برای فلان بیماری سودمند است مقصود او سودمند بودن آن برای همه مزاجها نیست بلکه مراد مفید بودن آن در برخی طبایع است، پیامبران و پیشوایان دین (ع) نیز هنگامی که بطور اطلاق می گویند فلان چیز، مثلا عزلت و گوشه نشینی مفید است منظور آنها این نیست که این روش برای همه انسانها سودمند است، و همان گونه که پزشک در برخی اوقات دارویی را به یکی از بیماران سفارش می کند و بهبود او را در آن تشخیص می دهد که برای بیمار دیگر آن دارو را زهر کشنده می داند و برای درمان او از داروی دیگر استفاده می کند.

پیامبران (ع) نیز گاهی برخی از کارها را درمان بعضی از نفوس می دانند، و به سفارش آن بسنده می کنند، و زمانی پاره ای از امور مانند گوشه گیری را درمان بعضی از نفوس می شناسند و برخی از مردم را به آن تشویق می کنند، در حالی که همین معالجه را نسبت به گروهی دیگر زیانبار دانسته، به ضدّ آن دستور می دهند مانند سفارشهایی که در باره لزوم معاشرت و آمیزش شده است و آنچه به نظر می رسد این است که آنان گوشه گیری را بیشتر برای کسانی جایز می شمارند که قوای نظری و عملی آنها به مرتبه ای از کمال رسیده که آنان را از معاشرت با بسیاری از مردم بی نیاز ساخته است، زیرا علوم و اخلاق و بیشتر کمالات انسانی تنها از راه آمیزش با دیگران به دست می آید، بویژه اگر کسی که مکلّف به گوشه گیری و اختیار عزلت است عایله ای نداشته باشد تا برای زندگی آنان ناگزیر باشد به کسب و کار بپردازد، امّا معاشرت و گردهمایی را بیشتر از این نظر سفارش کرده اند که از طریق محبّت، میان مردم الفت و اتّحاد برقرار شود، و اتّحاد نیز دو فایده کلّی و عمده دارد، اوّل حفظ اساس دین و تقویت آن به وسیله جهاد. دوّم تحصیل کمالاتی که نظام امور، و سعادت انسان در دنیا و آخرت بر آنها استوار است، و چنان که گفته شد بیشتر علوم و اخلاق و کمالات از راه معاشرت و آمیزش با مردم به دست می آید. و توفیق با خداست.