[hadith]هَوان الدنیا:
أَلَا وَ إِنَّ هَذهِ الدُّنْیَا الَّتِی أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِیهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُکُمْ وَ تُرْضِیکُمْ، لَیْسَتْ بدَارِکُمْ وَ لَا مَنْزلِکُمُ الَّذی خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذی دُعِیتُمْ إِلَیْهِ. أَلَا وَ إِنَّهَا لَیْسَتْ ببَاقِیَةٍ لَکُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَیْهَا وَ هِیَ وَ إِنْ غَرَّتْکُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْکُمْ شَرَّهَا، فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذیرِهَا وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِیفِهَا، وَ سَابقُوا فِیهَا إِلَی الدَّارِ الَّتِی دُعِیتُمْ إِلَیْهَا وَ انْصَرِفُوا بقُلُوبکُمْ عَنْهَا، وَ لَا یَخِنَّنَّ أَحَدُکُمْ خَنِینَ الْأَمَةِ عَلَی مَا زُوِیَ عَنْهُ مِنْهَا، وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بالصَّبْرِ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَی مَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابهِ. أَلَا وَ إِنَّهُ لَا یَضُرُّکُمْ تَضْیِیعُ شَیْءٍ مِنْ دُنْیَاکُمْ بَعْدَ حِفْظِکُمْ قَائِمَةَ دینِکُمْ. أَلَا وَ إِنَّهُ لَا یَنْفَعُکُمْ بَعْدَ تَضْیِیعِ دینِکُمْ شَیْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ. أَخَذَ اللَّهُ بقُلُوبنَا وَ قُلُوبکُمْ إِلَی الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْر.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج6، ص: 520-516
این جهان منزلگاه اصلی شما نیست!
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به ناپایداری دنیا و بی قراری آن اشاره می کند و به همگان هشدار می دهد که فریب زرق و برق آن را نخورند ; چرا که آتش افروزان جنگ های جمل و مانند آن همگی به جهت نیل به دنیا و زخارف آن گرفتار این انحرافات شدند. امام(علیه السلام) دیگران را بر حذر می دارد که راه آنان را نپویند و آن چه را که آن ها می جویند نجویند و در طریق حق گام بر دارند; هر چند به شهادت منتهی شود; می فرماید: «آگاه باشید! این دنیایی که شما پیوسته آن را آرزو می کنید و به آن عشق می ورزید، و آن نیز گاه شما را خشمگین و گاه خشنود می سازد، خانه و منزلگاه اصلی شما نیست که برای آن آفریده شده و به سوی آن دعوت گردیده اید» (أَلاَ وَ إِنَّ هذهِ الدُّنْیَا الَّتِی أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِیهَا، وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُکُمْ وَ تُرْضِیکُمْ، لَیْسَتْ بدَارِکُمْ، وَ لاَ مَنْزلِکُمُ الَّذی خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لاَ الَّذی دُعِیتُمْ إِلَیْهِ).
این تعبیر اشاره به همان چیزی است که بارها در نهج البلاغه بیان شده و قرآن نیز در بعضی از آیات به آن اشاره می کند که دنیاسرای جاویدان و جایگاه اصلی ما نیست ; بلکه منزلگاهی است موقّت که در سفر خود به سوی آخرت در آن مسکن گزیده ایم تا زاد و توشه برگیریم و به سلامت از این راه پر خوف و خطر بگذریم و به دار آخرت که به فرموده قرآن «لهی الحیوان ; حیات حقیقتی در آن است»، نایل شویم.
سپس برای تأکید بیشتر می افزاید: «آگاه باشید! نه دنیا برای شما باقی می ماند و نه سلطه شما بر آن باقی خواهد ماند (هر دو رو به زوال و پایان پذیر است» (أَلاَ وَ إِنَّهَا لَیْسَتْ ببَاقِیَة لَکُمْ وَ لاَ تَبْقُونَ عَلَیْهَا).
و درادامه این سخن در پاسخ کسانی که دنیا را همواره فریبنده معرفی می کنند، می افزاید: «این دنیا گرچه از جهتی شما را فریب داده، ولی از جهتی دیگر شما را از بدی هایش بر حذر داشته است; پس به دلیل هشدارهایش از فریبندگی هایش چشم بپوشید و مظاهر هوس انگیزش را به جهت جنبه های هشدار دهنده اش رها سازید» (وَ هِیَ وَ إِنْ غَرَّتْکُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْکُمْ شَرَّهَا. فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذیرِهَا، وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِیفِهَا).
درست است که بسیاری از زرق و برق های دنیا فریبنده و غافل کننده است; ولی در کنار آن صحنه هایی به ما نشان می دهد که هر غافلی را از خواب غفلت بیدار می کند. درست در همان لحظه ای که شخصی بر اریکه قدرت می نشیند دیگری از تخت سقوط می کند ; در همان زمانی که شخصی وارث آلاف و الوف می شود، جنازه صاحب اصلی آن اموال بر دوش انسان ها روانه گورستان می گردد; در همان زمان که نوزادی متولّد می شود و پدر و مادر خندان می شوند، در گوشه دیگری جمعی را می بینیم که برای از دست دادن عزیزان، ناله وشیون سر داده اند!! چرا ما تنها بخش اوّل را می بینیم و از بخش دوّم غافلیم؟! این نکته مهمی است که امام(علیه السلام) با عبارات پرمعنای یاد شده، همگان را به آن توجّه می دهد و در کلمات قصار و عبارات دیگر نهج البلاغه نیز بر آن تأکید شده است.
در ادامه این سخن و در نتیجه گیری می فرماید: «(بنابراین) و در این جهان به سوی سرایی که به آن دعوت شده اید سبقت جویید و با جان و دل از دنیاپرستی روی بگردانید» (وَ سَابقُوا فِیهَا إِلَی الدَّارِ الَّتِی دُعِیتُمْ إِلَیْهَا، وَانْصَرِفُوا بقُلُوبکُمْ عَنْهَا).
و باز هم ادامه می دهد: «نباید هیچ یک از شما به سبب از دست دادن چیزی از دنیا همچون کنیزکان گریه سر دهد ; بلکه با صبر و استقامت بر طاعت خدا و حفظ آن چه را از کتابش بر عهده شما گذاشته نعمت های او را نسبت به خویش کامل سازید» (وَ لاَ یَخِنَّنَّ أَحَدُکُمْ خَنِینَ الاَْمَةِ عَلَی مَا زُوِیَ(1) عَنْهُ مِنْهَا، وَاسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ بالصَّبْرِ عَلَی طاعَةِ اللهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَی مَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابهِ).
امام(علیه السلام) افراد ضعیف و ناتوانی را که به علّت از دست دادن کمی از نعمت های دنیا قیافه عزاداران به خود می گیرند و همچون کسانی که عزیزترین عزیزانشان را از دست داده اند گریه سر می دهند به کنیزان کم قدر و مایه ای تشبیه می کند که به جهت کوچک ترین ناملایمات، بلند بلند گریه می کنند و گاه از شدت بی تابی صدای گریه آن ها در بینی شان می پیچد. (توجّه داشته باشید «خنین» به نوعی از گریه گفته می شود که صدای آن به سبب شدت بی تابی در بینی می پیچد).
آری، این کار بردگان ضعیف است ; بردگان دنیا و اسیران زرق و برق در حالی که اگر درست بیندیشند می فهمند که آن چه از دست رفته هر قدر مهم باشد چیز با ارزشی نیست; زیرا اگر امروز آن را از دست ندهد فردا به هنگام مرگ با همه خداحافظی می کند و همه را از دست می دهد!
به علاوه بسیاری از نعمت ها از دست می رود و بعد از مدّتی به لطف خدا به دست می آید ; بنابراین بی تابی و آه و ناله و گریه بی مورد است.
و از جمله آخر استفاده می شود که یکی از عوامل بقا و دوام نعمت های خداوند، اطاعت فرمان او و احترام به قرآن و عمل به دستورات آن است.
در پایان این خطبه به نکته مهم دیگری اشاره می شود. هنگامی که حفظ دنیای پر زرق و برق با حفظ دین در تضادّ واقع شود، به گونه ای که حفظ هر یک، سبب تضییع دیگری گردد، امام(علیه السلام) می فرماید: اگر دین و ایمانتان را حفظ کنید بقیه مهم نیست «آگاه باشید! اگر اساس دین و ایمان خود را حفظ کنید، از بین رفتن چیزی از دنیایتان به شما زیان نمی رساند و بدانید با تباه ساختن دین خود، آن چه را از دنیا برای خویش نگه داشته اید سودی به حالتان نخواهد داشت» (أَلاَ وَ إِنَّهُ لاَ یَضُرُّکُمْ تَضْیِیعُ شَیْء مِنْ دُنْیَاکُمْ بَعْدَ حِفْظِکُمْ قَائِمَةَ دینِکُمْ. أَلاَ وَ إِنَّهُ لاَ یَنْفَعُکُمْ بَعْدَ تَضْیِیعِ دینِکُمْ شَیْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ).
اشاره به این که غنای حقیقی در حفظ سرمایه دین و ایمان است که در زندگی جاویدان انسان همه جا راه گشای اوست ; نه مواهب مادّی زودگذر فانی ; که این ها سرمایه هایی هستند خیالی و پنداری و گاه همچون حباب های روی آب به سرعت محو می شوند.
در حدیثی که مرحوم کلینی نقل کرده می خوانیم: یکی از یاران آن حضرت هر سال به حج می آمد و با امام(علیه السلام) ملاقات می کرد; ولی مدّتی گذشت و به حج نیامد. در این هنگام یکی از یاران سرشناس آن حضرت خدمتش شرفیاب شد. حضرت احوال آن دوست را از او پرسید. آن شخص در پاسخ حضرت کوتاه آمد ; یعنی نمی خواست وضع نامناسب مالی او را بازگو کند. امام(علیه السلام) فرمود: بگو ببینم دین و ایمانش چگونه است؟ عرض کرد: «هُوَ وَاللهِ کَما تُحِبُّ ; او به آن گونه است که شما دوست می دارید». امام(علیه السلام) فرمود: «هُوَ وَاللهِ الْغَنِیُّ ; به خدا سوگند! او غنیّ و بی نیاز است».(2)
سپس با این دعا کلام خود را پایان داده، عرضه می دارد: «خداوند، دل های ما و شما را به سوی حق متوجّه سازد و صبر و استقامت را به ما و شما مرحمت کند» (أَخَذَ اللهُ بقُلُوبنَا وَ قُلُوبکُمْ إِلَی الْحَقِّ، وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْرَ!).
بارها گفته ایم که هرگاه امکانات مادّی در مسیر اهداف سازنده معنوی به کار گرفته شود نه تنها مذموم و نکوهیده نیست; بلکه از بهترین وسایل پیشرفت و تکامل انسان است. بدبختی از آن جا شروع می شود که این امکانات به هدف اصلی تبدیل شود و برای نیل به آن، انسان همه چیز را قربانی کند و از آن جا که در عصر و زمان آن حضرت و امامان بعد از ایشان بر اثر فتوحات مال و ثروت فراوانی به کشور اسلامی مخصوصاً مرکز حکومت، سرازیر شد و بسیاری از مردم را به خود مشغول داشت این پیشوایان بزرگ، پیوسته در مذمّت دنیا سخن می گفتند و به مردم هشدار می دادند. خطبه مزبور یکی از نمونه های آن است.
پی نوشت:
-
«زوی» از ماده «زیّ» (بر وزن حیّ) به معنای جمع کردن و گرفتن و بردن و دور کردن است و با توجّه به این که در عبارت مزبور به صورت فعل مجهول و همراه با «عن» ذکر شده به معنای دورکردن و از دست دادن می باشد.
-
اصول کافی، جلد 2، صفحه 216، حدیث 4.