[hadith]أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ، فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَی الْعِبَادُ بهِ وَ خَیْرُ عَوَاقِب الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ. وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْب بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ [بمَوَاقِعِ] بمَوَاضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ حَتَّی تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْرٍ تُنْکِرُونَهُ غِیَراً.[/hadith]
امام (ع) در دنباله این سخنان به تقوا و پرهیزگاری سفارش می کند، زیرا پرهیزگاری و دوری جستن از معصیت خداوند بهترین توشه ای است که انسان آن را در کوششها و جنبشهای زندگیش دنبال می کند، از این رو تقوا نیکوترین چیزی است که باید بندگان خدا به یکدیگر سفارش کنند.
فرموده است: «و قد فتح باب الحرب... غیرا»:
این گفتار مشتمل بر اعلام حکم متجاوزان و سرکشان از اهل قبله است که بطور اجمال بیان، و تفصیل آن را به اوامری که در باره جنگ با آنان صادر می کند احاله فرموده است، زیرا مردم پیش از رویداد جنگ جمل تکلیف خود را در باره جنگ با اهل قبله نمی دانستند و آگاه نبودند که سنّت و حکم شرعی در این باره چیست تا این که مسائل آن را از آن حضرت فرا گرفتند، از شافعی«» نقل شده که گفته است: اگر علی (ع) نمی بود احکامی که در باره متجاوزان از اهل اسلام است به هیچ وجه شناخته نمی شد.
فرموده است: «و لا یحمل هذا العلم إلّا أهل البصر»:
یعنی پرچم مقابله با ستمکاران و متجاوزان اهل قبله را جز صاحبان بینش و خردهای برتر کسی نمی تواند به دوش کشد، و آنانی که در برابر رویدادهای ناگوار شکیبایی، و در قبال وسوسه ها از شتاب خودداری و به موارد حقّ آگاهی دارند می توانند آن را رهبری کنند، باید دانست که در آن زمان مسلمانان جنگ با اهل قبله یعنی نبرد با یکدیگر را گناهی بزرگ و مهمّ می شمردند، و با ترس و بیم در این امر شرکت می کردند، از این رو امام (ع) فرموده است که پرچم قیام علیه متجاوزان اهل اسلام را جز آنانی که بر شمرده کسی نمی تواند به دوش کشد، و واژه عَلَم (پرچم) در خطبه به فتح لام روایت شده است. و معنای آن روشن است زیرا در جنگ، پرچمدار، به منزله مدار و محور است و دلهای رزمندگان به آن بسته است، لذا لازم است کسی که رایت این کار را بر عهده دارد به صفاتی که ذکر فرموده آراسته باشد تا بتواند هر کاری را در محلّ و موقع خود انجام دهد.
سپس امام (ع) مردم را به اصولی کلّی توجّه می دهد که در هنگام عزیمت برای نبرد با متجاوزان اهل قبله رعایت کنند، و عبارت است از این که به هر چه فرمان داده می شوند اقدام کنند و از هر چه نهی می شوند دست باز دارند، و در باره کاری که آن را به خوبی روشن و مشخّص نکرده اند شتاب نورزند، مراد از جمله اخیر این است که در انکار امری که آن حضرت انجام و یا فرمان داده، پیش از آن که چگونگی و فایده آن را از او جویا شوند شتاب نکنند، زیرا آن حضرت می تواند هر امری را که ناپسند آنهاست تغییر دهد یعنی اگر حقیقة در آن امر مصلحت و سودی نباشد در آن دگرگونی به عمل آورد، این که امام (ع) دستور می دهد اگر امری مورد ناخشنودی و انکار آنهاست چگونگی آن را روشن سازند برای این است که امکان دارد آنچه ناپسند آنهاست در حقیقت زشت و ناپسند نباشد، و به سبب ناآگاهی به علل و مصالح، آن را زشت شمارند و با زبان یا عمل به انکار آن بشتابند و در نتیجه دچار خطا و لغزش شوند.
یکی از شارحان در باره گفتار آن حضرت که فرموده است: «فإنّ لنا عند کلّ أمر ینکرونه غیرا» گفته است: این سخن اشاره دارد به این که او مانند عثمان نیست که آنچه را نهی می کرد و مردم اعتنا نکرده مرتکب آن می شدند درنگ کند، بلکه هر چیزی را که مسلمانان ناخوش می دارند و عرف و شرع اقتضای دگرگونی آن را دارد نسبت به تغییر آن اقدام می کند.