[hadith]أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بتَقْوَی اللَّهِ، فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَی الْعِبَادُ بهِ وَ خَیْرُ عَوَاقِب الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ. وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْب بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ [بمَوَاقِعِ] بمَوَاضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ حَتَّی تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْرٍ تُنْکِرُونَهُ غِیَراً.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 513-509

دستوراتی درباره نبرد با فتنه جویان:

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، اصحاب خود را برای پیکار با ظالمان و طاغیان امت آماده می کند. در ابتدا آن ها را به تقوا سفارش می فرماید و می گوید: «ای بندگان خدا، شما را به تقوای الهی (و ترس از عذاب خدا) توصیه می کنم; چرا که تقوا بهترین چیزی است که بندگان، یکدیگر را به آن سفارش می کنند و بهترین پایان کار در پیشگاه خداست» (أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بتَقْوَی اللهِ فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَی الْعِبَادُ بهِ، وَ خَیْرُ عَوَاقِب الاُْمُورِ عِنْدَاللهِ).

قرآن مجید نیز بر این معنا تأکید می کند که تنها کسانی گرفتار خسران نمی شوند که یکدیگر را به حق و شکیبایی سفارش کنند که نتیجه آن تقواست (وَالْعَصْرِ إِنَّ الاِْنسَانَ لَفِی خُسْر إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بالصَّبْرِ).

و نیز می فرماید: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَی)(1) ; فرجام نیک از آن تقواست» و درجای دیگر فرموده: «(وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ)(2) ; فرجام نیک از آنِ پرهیزکاران است».

امام(علیه السلام) سپس در ادامه این سخن می فرماید: «هم اکنون درهای نبرد میان شما و (فتنه جویان از) اهل قبله گشوده شده است و این پرچم (جهاد با مسلمانان منحرف) را جز افراد بینا، با استقامت و آگاه به موارد حق بر دوش نمی کشند» (وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْب بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لاَ یَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ إِلاَّ أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بمَوَاضِعِ الْحَقِّ).

آن گاه در ادامه می فرماید: «آن چه را به شما فرمان داده شده انجام دهید و در برابر آن چه نهی شده، توقّف نمایید و در هیچ کاری عجله نکنید تا به اندازه کافی درباره آن تحقیق کنید ; زیرا ما در برابر آن چه نمی پسندید راه های تغییر داریم» (فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بهِ، وَقِفُوا عِنْدَ مَا تَنْهَوْنَ عَنْهُ ; وَ لاَ تَعْجَلُوا فِی أَمْر حَتَّی تَتَبَیَّنُوا، فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِیَراً(3)).

جمله «وَ لاَ یَحْمِلُ هذَا الْعَلَمَ» اشاره به این است که ما نخستین بار دراسلام، مجبور شده ایم که با افرادی که مدعی اسلام و اهل قبله اند به دلیل بغی و طغیانشان پیکار کنیم و این امر برای ظاهربینان و کوته فکران، بسیار مشقت بار است ; لذا این پرچم را جز آگاهان با استقامت و کسانی که حق را از باطل به خوبی می شناسند، کسی دیگر نمی تواند بر دوش کشد.

و جمله های «فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ...» اشاره به این است که این راهِ پرمسئولیتی است ; با دقّت در آن راه، گام بر دارید و کاملا گوش به فرمان باشید و نظم و انضباط را به دقّت رعایت کنید.

و جمله «فَإِنَّ لَنَا مَعَ کُلِّ أَمْر تُنْکِرُونَهُ غِیَراً» اشاره به این است که در مسائل اجرایی جنگ و جزئیات کارها گاه امام و فرمانده دستوراتی می دهد که مطابق میل اکثریت مردم نیست ; مثلا دستور می دهد که از طرف شمال به بصره حمله کنید ; ولی اکثریت آن را مشکل می پندارند و ترجیح می دهند از طرف جنوب حمله کنند. امام(علیه السلام) می فرماید: «در این گونه موارد; عجله نکنید در آن جا که خلاف شرع و مصلحت نیست، ما تغییراتی می دهیم و خواست شما را تأمین می کنیم; همچنین اگر مردم شکایتی مثلا از بعضی فرمانداران داشته باشند من همچون عثمان اصراری بر ابقای آن ها ندارم و نظر مردم را در آن جا موافق شرع و مصلحت است می پذیرم و این همان موضوع انعطاف است».

یکی از ویژگی های مدیر و فرمانده لایق آن است که به افکار مردم احترام بگذارد و در آن جا که اصول محفوظ می ماند با آن ها آهنگ باشد.

بعضی از شارحان نهج البلاغه، تفسیرهای دیگری برای این جمله گفته اند که مناسب به نظر نمی رسد; مثل این که «غیر» به معنای مصالح باشد ; یعنی اموری را که شما انکار می کنید، مصالحی دارد که نمی دانید; در حالی که تفسیر «غیر» به مصالح، با مفهوم این واژه سازگار نیست. احتمالات دیگری نیز در کلمات بعضی از شارحان نقل شده که چون با ظاهر کلمات امام هماهنگ نبود، از آن صرف نظر کردیم.


نکته:

گفتگویی با عمار یاسر در جنگ صفین:

شک نیست که اگر اهل قبله و گروهی از مسلمین اقدام به اموری کنند که پایه های اسلام را متزلزل کند و یا قیام بر ضدّ حکومت اسلامی باشد، باید ارشاد شوند و از طرق مسالمت آمیز آن ها را به راه حق بازگردانند ; ولی اگر به خلاف کاری خود ادامه دادند چاره ای جز این نیست که آن ها را با زور بر سرجای خود بنشانند و این کار برای افراد سطحی نگر و کوتاه فکر خوش آیند نیست ; لذا امام(علیه السلام) می فرماید: این پرچم را تنها افراد بینا و شکیبا و عالم و آگاه بر دوش می کشند.

در حوادث جنگ صفین چنین نقل شده است: «یکی از یاران عمار یاسر می گوید: ما در جنگ صفین، همراه علی(علیه السلام) تحت فرماندهی عمار بودیم. ناگاه مردی صف را شکافت و به ما رسید و گفت: عمار کدام است؟

عمار صدا زد: منم.

آن مرد گفت: سخنی دارم آشکارا بگویم یا پنهان؟

عمار گفت: اختیار با توست.

آن مرد گفت: آشکارا می گویم. من در مبارزه با معاویه و پیروانش از ساعتی که از خانه بیرون آمدم تردیدی نداشتم و می دانستم آن ها گمراهند و این وضع تا دیشب ادامه داشت ; ولی خوابی دیدم که مرا مردّد ساخته است. در خواب دیدم منادی ما اذان گفت و به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) شهادت داد. منادی آن ها همین طور. نماز بر پا شد. همه مانند هم نماز خواندیم. همه یکنواخت تلاوت قرآن می کردیم (از خواب بیدار شدم) شک و تردید مرا فرا گرفت با خود گفتم: اگر آن ها بر باطلند، پس چرا همه چیز آن ها مثل ماست؟ خدا می داند آن شب بر من چه گذشت!

عمار گفت: صاحب آن پرچم سیاه را که در برابر ماست می شناسی؟ او عمرو عاص است. من همراه با پیامبر(صلی الله علیه وآله) در برابر همین پرچم، سه بار جهاد کرده ام و این دفعه چهارم است و او از آن سه نوبت بهتر نشده ; بلکه بدتر و فاجرتر هم شده است. آیا تو در غزوه بدر و احد و حنین شرکت داشتی؟ یا پدرت شاهد آن ها بوده است که برای تو خبرآورد؟ او گفت: نه.

عمار گفت: موقعیت امروز ما در خدمت علی(علیه السلام) همان موقعیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در روز بدر و احد و حنین است و مرکز پرچم آن ها همان مرکز پرچم های مشرکان و احزاب است.

آیا آن لشکر و کسانی را که در آن هستند می بینی؟ به خدا سوگند! من دوست داشتم که تمام آن هایی که همراه با معاویه برای مبارزه با ما آمده اند و از اهداف ما جدایند همگی یک انسان بودند و من آن انسان را از بین می بردم... آیا حقیقت را برای تو روشن ساختم؟

آن مرد گفت: آری، بر من روشن شد.

عمار گفت: حالا هر یک از دو گروه را که می خواهی انتخاب کن».(4)

این واقعه و مانند آن نشان می دهد که ظاهر اسلامی این گروه های مخالف که پوششی برای نیّات شوم آن ها بود، افراد ساده دل را فریب می داد و امام(علیه السلام) با سخنان یاد شده به این گونه افراد هشدار می داد.


پی نوشت:

  1. طه، آیه 132.

  2. اعراف، آیه 128.

  3. «غیر» به معنای حوادث و تغییراتی است که در زندگی انسان ها رخ می دهد و در خطبه یاد شده به معنای هرگونه تغییر است.

  4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 5، صفحه 256 (با کمی تلخیص) ـ این داستان را «نصر بن مزاحم» در صفحه 321 کتاب صفین نیز نقل کرده است.