[hadith]منها فی ذکر أصحاب الجمل:

فَخَرَجُوا یَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شرَائِهَا مُتَوَجِّهِینَ بهَا إِلَی الْبَصْرَةِ، فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِی بُیُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبیسَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَهُمَا وَ لِغَیْرِهِمَا فِی جَیْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِی الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِی بالْبَیْعَةِ طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ. فَقَدمُوا عَلَی عَامِلِی بهَا وَ خُزَّانِ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً. فَوَاللَّهِ [إِنْ] لَوْ لَمْ یُصِیبُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدینَ لِقَتْلِهِ بلَا جُرْمٍ جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذَلِکَ الْجَیْش کُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ یُنْکِرُوا وَ لَمْ یَدْفَعُوا عَنْهُ بلِسَانٍ وَ لَا بیَدٍ، دَعْ مَا [إِنَّهُمْ] أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِی دَخَلُوا بهَا عَلَیْهِمْ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 499-494

رسوایی آتش افروزان جنگ جمل:

امام(علیه السلام) دراین بخش از خطبه، شرحی پیرامون خطاهای بزرگ آتش افروزان جنگ جمل بیان می کند تا همه بدانند اگر امام به جنگ با آن ها برخاست و گروهی از آنان در این جنگ کشته شدند مستحق بودند; دهان بهانه جویان و ایرادکنندگان بی خبر را با این منطق قوی و نیرومند خود می بندد و به طور عمده به سه گناه از جرایم سنگین آن ها اشاره می کند:

نخست می فرماید: «آن ها (طلحه و زبیر و هم دستانشان) به سوی بصره حرکت کردند ; در حالی که همسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را همچون کنیزی که به بازار برده فروشان می برند، به دنبال خود کشاندند» (فَخَرَجُوا یَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ کَمَا تُجَرُّ الاَْمَةُ عِنْدَ شرَائِهَا، مُتَوَجِّهِینَ بهَا إِلَی الْبَصْرَةِ).

سپس می فرماید: «(آری) آن ها همسران خود را در خانه هایشان پشت پرده نگه داشتند (تا از نظر نامحرمان دور باشند) ولی پرده نشین حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را در برابر دیدگان خود و دیگران ظاهر ساختند» (فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِی بُیُوتِهِمَا، وَ أَبْرَزَا حَبیسَ(1) رَسُولِ اللهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ـ لَهُمَا وَ لِغَیْرِهِمَا).

همه می دانیم که قرآن به همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) توصیه می کند که در خانه های خود بنشینند و همچون عصر جاهلیّت در برابر چشم این و آن ظاهر نشوند (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الاُْولَی)(2).

گویا حوادثی همچون جنگ جمل از قبل پیش بینی شده بود و این دستور ناظر به آن و مانند آن است. ولی این ناجوانمردان، همسران خود را در خانه نشاندند و همسر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را بر خلاف نصّ صریح قرآن بیرون کشاندند تا از وجود او برای مقاصد شوم خود استفاده ابزاری کنند.

و در ادامه این سخن، امام(علیه السلام) به اشکال دوّمی می پردازد و می فرماید: «این جریان در میان لشکری صورت گرفت که همه آن ها به من قول اطاعت داده بودند و با رضایت کامل و بدون اکراه با من بیعت کرده بودند!» (فِی جَیْش مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَانِی الطَّاعَةَ، وَ سَمَحَ لِی بالْبَیْعَةِ، طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَه).

و در ادامه به گناه بزرگ دیگر آنان اشاره کرده، می فرماید: «(از همه بدتر این که پس از ورود به بصره) به فرماندار من در بصره و همچنین خزانه داران بیت المال مسلمین و به مردم دیگری از اهل آن شهر حمله کردند ; گروهی از آنان را با شکنجه و گروهی را با حیله کشتند» (فَقَدمُوا عَلَی عَامِلِی بهَا وَ خُزَّانِ بَیْتِ مَالِ الْمُسْلِمِینَ وَ غَیْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا، فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً(3)، وَ طَائِفَةً غَدْراً).

ابن ابی الحدید در شرح بعضی از جنایات اهل جمل (ذیل همین خطبه) می نویسد: «طلحه و زبیر و همدستانشان زره در زیر لباس پوشیدند و هنگام نماز صبح به مسجد آمدند; در حالی که نماینده امیرمؤمنان علی(علیه السلام) «عثمان بن حنیف» قبلا به مسجد آمده بود. هنگام نماز فرا رسید. نماینده امام(علیه السلام) جلو آمد تا با مردم نماز بخواند. یاران طلحه و زبیر او را عقب کشیدند و زبیر را برای نماز جلو انداختند. سبابجه (پاسداران بیت المال)(4) جلو آمدند و زبیر را از مسجد بیرون کردند و عثمان بن حنیف را جلو انداختند; ولی اصحاب زبیر با یک حمله آن ها را به عقب راندند و زبیر را جلو انداختند. این جنگ و گریز تا نزدیک طلوع آفتاب پیوسته ادامه داشت. مردم فریاد کشیدند: ای اصحاب محمد(صلی الله علیه وآله) از خدا نمی ترسید؟ آفتاب دارد طلوع می کند; بالاخره زبیر غالب شد و با مردم نماز خواند و بعد از نماز، زبیر یاران مسلح خود را صدا زد که عثمان بن حنیف را دستگیر کنید و بعد از یک درگیری شدید، عثمان دستگیر شد و او را تا حدّ مرگ زدند و تمام موهای صورتش حتی ابروها و مژه های چشمانش را کندند و «سبابجه» را که هفتاد نفر بودند دستگیر کردند و به اتّفاق عثمان بن حنیف، نزد عایشه بردند. عایشه دستور قتل عثمان بن حنیف را صادر کرد ; ولی عثمان فریاد زد که اگر مرا بکشید برادرم (فرماندار مدینه) انتقام خون مرا از خاندان شما خواهد گرفت. آن ها از این ماجرا ترسیدند و عثمان را رها کردند. سپس عایشه به زبیر پیغام داد که تمام «سبابجه» را به قتل برساند. او نیز آن ها را هفتاد نفر بودند مانند گوسفند سر برید و این کار به دست فرزندش عبدالله انجام گرفت. بعضی از مورخان مانند «ابومخنف» گفته اند: «آن ها چهارصد نفر بودند و طلحه و زبیر پیمانی را که با عثمان بن حنیف بسته بودند ـ که متعرّض کسی نشوند ـ شکستند و «سبابجه» اوّلین گروهی بودند که در اسلام با شکنجه کشته شدند».(5)

امام(علیه السلام) در جمله «فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً، وَ طَائِفَةً غَدْراً» اشاره به همین داستان می کند که گروهی را با شکنجه کشتند و گروهی را با پیمان شکنی.

سپس امام(علیه السلام) در یک نتیجه گیری روشن چنین می فرماید: «به خدا سوگند! اگر آن ها فقط به یک نفر دست می یافتند و او را عمداً و بدون گناه می کشتند، قتل همه آن لشکر برای من حلال بود; چرا که آن ها حضور داشتند و مخالفت نکردند و از او نه با زبان دفاع کردند و نه با دست (و به این ترتیب، هم دست مفسدان فی الارض بودند) چه رسد به این که آن ها گروه بسیاری از مسلمانان را به تعداد همراهانشان که با آن ها وارد بصره شدند به قتل رساندند!» (فَوَاللهِ لَوْ لَمْ یُصِیبُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلاَّ رَجُلا وَاحِداً مُعْتَمِدینَ لِقَتْلِهِ، بلاَ جُرْم جَرَّهُ، لَحَلَّ لِی قَتْلُ ذلِکَ الْجَیْش کُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ یُنْکِرُوا، وَ لَمْ یَدْفَعُوا عَنْهُ بلِسَان وَ لاَ بیَد. دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِینَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِی دَخَلُوا بهَا عَلَیْهِمْ!).


در این جا پرسش و پاسخی از سوی شارحان نهج البلاغه مطرح شده که ذکر آن برای تکمیل بحث یاد شده ضروری به نظر می رسد:

پرسش:

چگونه امیرمؤمنان می فرماید: اگر آن ها حتی یک نفر را می کشتند قتل تمام لشکرشان جایز بود تا چه رسد به این که به تعداد خودشان از مسلمین بی گناه کشتند. این نابرابری را با چه عنوانی از عناوین فقهی می توان تفسیر کرد؟

بعضی پاسخ گفته اند: آن ها عملا نشان دادند که کشتن مسلمان را مباح می شمرند و این نوعی انکار ضروریات دین است و به این ترتیب مرتد می شوند.

برخی گفته اند: کشتن آن ها به دلیل نهی از منکر بوده است ; زیرا اگر نهی از منکر هیچ راهی جز این نداشته باشد، مجاز است.

سوّمین و بهترین جواب این است که آن ها مصداق «مفسد فی الارض» بودند ; چرا که لشکری به راه انداختند و بیعت خود را شکستند و در بخشی از کشور اسلام، فساد عظیمی به راه انداختند ; بنابراین داخل در آیه شریفه می شوند که: (إِنَّمَا جَزَاءُواْ الَّذینَ یُحَارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الاَْرْضِ فَسَاداً أَنْ یُقَتَّلُوا...).(6)

و اگر امام(علیه السلام) می فرماید: گناه آن ها این بود که در برابر فجایع آنان سکوت کردند، در واقع مقدمه ای است برای اثبات محارب و مفسد بودن آن ها.

پاسخ چهارمی نیز در این جا مطابق مذهب پیروان اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد و آن این که هر کس بر امام معصوم و بر ضدّ حکومت اسلامی خروج کند، کافر است ; همان گونه که «خواجه طوسی» در «تجرید العقائد(7)» می گوید «و محاربوا علیّاً کفرة ; کسانی که با علی(علیه السلام) به جنگ برخیزند کافرند» زیرا می دانیم پیامبر(صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) خطاب کرده، فرمود: «حَرْبُکَ حَرْبی; جنگ با تو جنگ با من است».(8)

در مورد فجایع طلحه و زبیر و عایشه در جنگ جمل در جلد اوّل این کتاب ذیل خطبه سوّم و سیزدهم و جلد دوّم، در تفسیر خطبه 22 و 31 و جلد پنجم در تفسیر خطبه 137 بحث کافی شده است.


پرسش دیگر:

در این جا پرسش دیگری مطرح است و آن این که اگر همه آن ها مستحق قتل بودند ـ به سبب این که گروهی از مسلمین را حتّی قبل از جنگ کشتند ـ چرا امام(علیه السلام) بعد از پیروزی تمام همدستان طلحه و زبیر را قصاص نفرمود؟ حتی عایشه به حکم محاربه با امام مسلمین و قیام بر ضدّ حکومت اسلامی و ایجاد فساد در زمین مستحق قتل بود; ولی چنان که می دانیم امام(علیه السلام) او را با احترام به مدینه بازگرداند؟

پاسخ این پرسش روشن است و آن این که اوضاع به قدری توفانی و شرایط بحرانی بود که اگر امام(علیه السلام) دست به چنین کاری می زد مخالفان به آسانی می توانستند توده های عوام مسلمین را بر ضدّ او بشورانند ; لذا در نقلی از عمروعاص می خوانیم که به عایشه گفت: «ای کاش در روز جنگ جمل کشته شده بودی!» عایشه به او گفت: «بی پدر چرا؟» عمرو گفت: «تو از دنیا می رفتی و وارد بهشت می شدی! و ما کشتن تو را بزرگ ترین دستاویز بر ضدّ علی قرار می دادیم.(9)»

به هر حال، این افتخاری است برای علی(علیه السلام) که از آن ها صرف نظر کرد و جامعه اسلامی را نجات داد.


پی نوشت:

  1. «حبیس» از ماده «حبس» به معنای محبوس است و اشاره به همسر پیامبر عایشه است که از شرکت در جنگ و ورود در این صحنه های اجتماعی ممنوع بود; ولی طلحه و زبیر او را تشویق به این کار کردند.

  2. احزاب، آیه 33.

  3. «صبر» در اصل به معنای حبس است و اگر به خویشتن داری در مقابل ناملایمات صبر گفته می شود نیز به همین جهت است. معنای دیگر صبر این است که انسان یا حیوانی را در جایی نگهدارند و محدود سازند; سپس با انداختن سنگ و یا تیر او را بکشند و در مجموع، کشتن با زجر و شکنجه را «قتل صبر» می گویند.

و این همان چیزی است که در دستورات اسلامی حتی نسبت به خطرناک ترین دشمنان ممنوع شده است!

  1. «سبابجه» جمع «سبیجی» (بر وزن بسیجی) به گفته لسان العرب (در ماده بسج) گروهی بودند شجاع و دلیر از سرزمین سنْد که برای پیکار (و در این جا دفاع از بیت المال) اجیر شده بودند. بعضی نیز گفته اند: اصل آن «سیاه بچّه» بود ; زیرا همه آن ها کم سن و سال و رنگ چهره آن ها تیره بود.

  2. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 320 و 321.

  3. مائده، آیه 33.

  4. شرح تجرید، صفحه 240، چاپ مؤسسه امام صادق(علیه السلام).

  5. این حدیث را خوارزمی در مناقب، صفحه 129 و قندوزی در ینابیع المودّة، جلد 1، صفحه 172 و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد 18، صفحه 24 نقل کرده اند.

  6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 6، صفحه 322.