[hadith]حمدُ الله:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَا تُوَارِی عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لَا أَرْضٌ أَرْضاً.

یومُ الشوری:

وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّکَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ یَا ابْنَ أَبی طَالِبٍ لَحَرِیصٌ! فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ، وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِی وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِی دُونَهُ؛ فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بالْحُجَّةِ فِی الْمَلَإِ الْحَاضِرِینَ، هَبَّ کَأَنَّهُ بُهِتَ لَا یَدْرِی مَا یُجِیبُنِی بهِ.

الاستنصارُ علی قریش:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدیکَ عَلَی قُرَیْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَی مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی، ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِی الْحَقِّ أَنْ تَتْرُکَهُ.[/hadith]

بخش اول:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی لَا تُوَارِی عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً...»:

امیر مؤمنان (ع) خداوند را از نظر احاطه ای که دانش او به آسمانها و زمینها دارد مورد حمد و سپاس قرار داده، و این خود مستلزم تنزیه حقّ تعالی از صفات آفریدگان است. زیرا اعتقاد مردم این بود که برخی اجرام آسمانی و زمینی از آنچه در پشت آنها قرار دارد پنهان و پوشیده اند امّا علم پروردگار متعال بر همه چیز احاطه دارد، نه چیزی می تواند حایل و مانع آن شود، و نه رازی بر او پوشیده و نهفته می باشد.


بخشی از این خطبه است:

«وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّکَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ یَا ابْنَ أَبی طَالِبٍ لَحَرِیصٌ...»:

امیر مؤمنان (ع) در این بخش از خطبه به آنچه در شورا پس از کشته شدن عمر جریان یافت اشاره می کند، کسی که سخن مذکور را به امام (ع) گفته سعد بن ابی وقّاص است، با این که سعد مذکور از کسانی است که حدیث رسول اکرم (ص) در باره علی (ع) را روایت کرده که فرموده است: «أنت منّی بمنزلة هرون من موسی» و این مایه شگفتی است.

پاسخ امام (ع) به او که فرموده است: بلکه به خدا سوگند شما حریصتر و دورترید به این معناست که برای رسیدن به خلافت آزمندتر، و از شایستگی و استحقاق دورترید، و این گفتار به گونه استدلال و به صورت قیاس ضمیر از شکل اوّل است که مخاطب را خاموش می کند، صغرای این قیاس همان است که ذکر شده و کبرای آن که محذوف است این است: هر کس به این امر حریصتر و از آن دورتر باشد نمی تواند دیگری را که به آن نزدیکتر و شایسته تر است حریصتر خوانده و او را سرزنش کند.

فرموده است: «و أنا أخصّ و أقرب»:

این نیز صغرای قیاس ضمیر است که امیر مؤمنان (ع) در اثبات اولویّت خود برای طلب خلافت بیان فرموده و کبرای قیاس مذکور این است که: هر کس به این امر بیشتر اختصاص دارد و بدان نزدیکتر است به مطالبه آن اولی و سزاوارتر می باشد.

روایت شده که این سخنان را امیر مؤمنان (ع) در روز سقیفه فرموده، و کسی که به آن حضرت گفته است بر این امر حرص می ورزی ابو عبیدة بن جرّاح بوده است، لیکن روایت پیش درست تر به نظر می آید و مشهورتر است، و نیز به جای فعل «بهت» هبّ نیز روایت شده است یعنی بیدار شد، گویی از دلایلی که اقامه گردید بکلّی فراموشی و غفلت داشته و پس از آن بیدار و هشیار گردیده است.

پس از این امیر مؤمنان (ع) برای دفع آزار قریش و کسانی که به آنها کمک و مساعدت می کنند از خداوند متعال درخواست یاری و از اعمال آنها به او شکایت می کند، از جمله اعمال آنها این که پیوند خویشاوندی را بریده و قرابت او را با پیامبر خدا (ص) نادیده گرفته اند، دیگر این که مقام و منزلت او را کوچک شمرده، و به سخنان صریح رسول اکرم (ص) در باره او توجّه نکرده اند و بر دشمنی با او در امر خلافت که خود را سزاوارتر از آنها بدان می داند همدست شده یار و متّفق گشته اند:

فرموده است: «ثمّ قالوا... »:

یعنی: قریش به این بسنده نکردند که حقّ مرا بگیرند و خاموش مانده نگویند حقّ ماست، بلکه آن را از من گرفتند و مدّعی شدند که این حقّ خود آنهاست، و این در حالی بود که بر خود واجب می دیدم از کشمکش و نزاع بر سر خلافت دوری جویم، و ای کاش آنهایی که به غصب حقّ من پرداختند، حقانیّت مرا اعتراف می کردند که در این صورت درد سبکتر و مصیبت آسانتر بود.

در عبارت «إنّ فی الحقّ أن تأخذه» فعل تأخذه و همچنین فعل تترکه در جمله بعد هر دو با نون متکلم نیز روایت شده، و نسخه شریف رضیّ رضوان اللّه علیه به همین گونه است و مراد این است که سران قریش پس از آن که حقّ مرا غصب کردند گفتند: ما در این امر هر گونه بخواهیم رفتار می کنیم، و آن را به هر کس جز تو بخواهیم می دهیم و می گیریم.