[hadith]بَنو أمیّة:
افْتَرَقُوا بَعْدَ أُلْفَتِهِمْ وَ تَشَتَّتُوا عَنْ أَصْلِهِمْ، فَمِنْهُمْ آخِذٌ بغُصْنٍ أَیْنَمَا مَالَ مَالَ مَعَهُ، عَلَی أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی سَیَجْمَعُهُمْ لِشَرِّ یَوْمٍ لِبَنِی أُمَیَّةَ کَمَا تَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ، یُؤَلِّفُ اللَّهُ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَجْمَعُهُمْ رُکَاماً کَرُکَامِ السَّحَاب، ثُمَّ یَفْتَحُ [اللَّهُ] لَهُمْ أَبْوَاباً، یَسیلُونَ مِنْ مُسْتَثَارِهِمْ کَسَیْلِ الْجَنَّتَیْنِ حَیْثُ لَمْ تَسْلَمْ عَلَیْهِ قَارَةٌ وَ لَمْ تَثْبُتْ عَلَیْهِ أَکَمَةٌ وَ لَمْ یَرُدَّ سَنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ وَ لَا حِدَابُ أَرْضٍ، یُذَعْذعُهُمُ اللَّهُ فِی بُطُونِ أَوْدیَتِهِ، ثُمَّ یَسْلُکُهُمْ یَنابیعَ فِی الْأَرْضِ یَأْخُذُ بهِمْ مِنْ قَوْمٍ حُقُوقَ قَوْمٍ وَ یُمَکِّنُ لِقَوْمٍ فِی دیَارِ قَوْمٍ، وَ ایْمُ اللَّهِ لَیَذُوبَنَّ مَا فِی أَیْدیهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْکِینِ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَةُ عَلَی النَّارِ.[/hadith]
پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج6، ص: 420-414
سرنوشت مرگ بار بنی امیّه:
امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، اشاره به سرنوشت موفقیت آمیز اصحاب و یارانش و نیز سرانجام مرگ بار و تیره و تار حکومت بنی امیّه می کند و می فرماید: «آن ها (یارانش) پس از اتحاد و همبستگی پراکنده شدند و از اصل خویش متفرق گشتند» (افْتَرَقُوا بَعْدَ أُلْفَتِهِمْ، وَ تَشَتَّتُوا عَنْ أَصْلِهِمْ).
گروهی به خوارج پیوستند و بر ضدّ امام(علیه السلام) قیام کردند و گروهی در حال تردید قرار گرفتند و از جمعیّت کناره گیری نمودند.
ولی در این میان «بعضی از آن ها به شاخه محکمی چنگ زدند و به هر جا آن شاخه تمایل یافت، همراه او به آن سو رفتند» (فَمِنْهُمْ آخِذٌ بغُصْن أَیْنَمَا مَالَ، مَالَ مَعَهُ).
این اشاره به گروهی است که بر اعتقاد حق باقی ماندند و به ثقلین (کتاب و عترت) که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دستور داده بود، تمسّک جستند و به شاخه ای از شاخه های پربار شجره طیّبه خاندان پیامبر از ائمه معصومین(علیهم السلام) در آویختند و همراه آن ها به حرکت خود در مسیر رضای الهی حرکت کردند.
بعضی این جمله را نیز اشاره به گروه های منحرف می دانند; در حالی که دنباله این سخن نشان می دهد که تفسیر اوّل صحیح تر است; زیرا امام(علیه السلام) در جمله بعد می فرماید: «اما به زودی خداوند آن ها (یارانش) را برای بدترین روزی که بنی امیّه در پیش دارند متحد خواهد کرد ; آن گونه که قطعه های پراکنده ابر پاییزی جمع می شود» (عَلَی أَنَّ اللهَ تَعَالَی سَیَجْمَعُهُمْ لِشَرِّ یَوْم لِبَنِی أُمَیَّةَ، کَمَا تَجْتَمِعُ قَزَعُ(1) الْخَرِیفِ(2)).
سپس می افزاید: «خداوند همه آن ها را گرد می آورد و در میان آنان الفت برقرار می سازد; سپس آنان را همچون ابرهای متراکم به هم می پیوندد و به دنبال آن، درهای فتح و پیروزی را به روی شان گشاید» (یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَهُمْ، ثُمَّ یَجْمَعُهُمْ رُکَاماً(3) کَرُکَامِ السَّحَاب; ثُمَّ یَفْتَحُ لَهُمْ أَبْوَاباً).
در ادامه این سخن، هجوم شدید علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را به جمعیّت بنی امیّه، این گونه بیان می کند:
«آن ها همانند سیل خروشانی از جایگاه خود حرکت می کنند; همچون سیل (عظیم سرزمین قوم سبأ) که دو باغستان (بسیار گسترده دو طرف نهر عظیم سرزمین سبأ) را درهم کوبید که در برابر آن هیچ برجستگی بر سطح آن زمین باقی نماند; نه کوه های استوار و نه تپه ها و آن ها چیزی مانع جریان آن نشد; نه کوه های عظیم و نه تپه های بلند» (یَسیلُونَ مِنْ مُسْتَثَارِهِمْ(4) کَسَیْلِ الْجَنَّتَیْنِ، حَیْثُ لَمْ تَسْلَمْ عَلَیْهِ قَارَةٌ(5)، وَ لَمْ تَثْبُتْ عَلَیْهِ أَکَمَةٌ(6)، وَ لَمْ یَرُدَّ سَنَنَهُ(7) رَصُّ(8) طَوْد(9)، وَ لاَحِدَابُ(10) أَرْض).
آن چه در این جمله آمده اشاره به قوم سبأ است که در سرزمین یمن زندگی می کردند و سد عظیمی به نام «سدّ مآرب» در میان دو کوه ساختند. سیلاب ها را مهار کردند و با آن آب دو باغ عظیم و طولانی در دو طرف نهری که از آن جاری می شد به وجود آوردند و زندگانی آن ها در نهایت رفاه می گذشت ; ولی طغیان غرور ناسپاسی ها سبب مجازات الهی شد. شب هنگام سد شکست و سیل عظیمی تمام مزارع و باغ ها و عمارت های آن ها را با خود برد و زمینی بایر و ویران به جای ماند و باقی ماندگان از آن قوم مجبور به مهاجرت شدند.
پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) نیز همچون سیلاب زندگی ستمگران بنی امیّه را درهم می کوبند; خانه هاشان را ویران می کنند و گروهی را از میان بر می دارند و بقیه در مناطق مختلف پراکنده خواهند شد.
سپس امام(علیه السلام) این گروه از حامیان حق را بعد از ماجرای درهم شکستن بنی امیّه به آب هایی تشبیه می کند که در زمین، پنهان می شود; سپس به صورت چشمه ها از نقاط مختلف ظاهر می گردد و مایه عمران و آبادی می شود و می فرماید: «خداوند آن ها را مانند آب در درون دره ها پراکنده می سازد; سپس همچون چشمه سارهایی از قسمت های مختلف زمین بیرون می آورد; آن گاه به کمک آنان حق گروهی (از مظلومان) را از گروهِ دیگر (ظالمان) می گیرد و جمعی را در سرزمین دیگران اقامت می بخشد» (یُذعْذعُهُمُ(11) اللهُ فِی بُطُونِ أَوْدیَتِهِ(12)، ثُمَّ یَسْلُکُهُمْ یَنَابیعَ فِی الاَْرْضِ، یَأْخُذُ بهِمْ مِنْ قَوْم حُقُوقَ قَوْم، وَ یُمَکِّنُ لِقَوْم فِی دیَارِ قَوْم).
بعضی از شارحان نهج البلاغه در تفسیر جمله مزبور و مرجع ضمایر یاد شده احتمال دیگری داده اند که چون قابل ملاحظه نبود و با جمله های قبل و بعد ناهماهنگ می نمود از آن صرف نظر شد.
آری، طرفداران اهل بیت(علیهم السلام) نخست همچون سیلابی می خروشند و همچون سیلِ قوم سبأ کاخ ها و قصرهای بنی امیّه را در هم می کوبند و آن ها را از اریکه قدرت به زیر می کشند; سپس در همه جا پراکنده می شوند و همچون چشمه سارها سر بر می آورند و از آب زلال عدل و داد، عمران و آبادی می آفرینند.
و در پایان این قطعه، امام(علیه السلام) سوگند یاد می کند و می فرماید: «به خدا سوگند! آن ها (بنی امیّه) بعد از تسلّط و پیروزی همه آن چه را در دست دارند از دست می دهند (ذوب می شوند) آن گونه که چربی بر روی آتش آب می شود (و از دست می رود)» (وَ ایْمُ اللهِ، لَیَذُوبَنَّ مَا فِی أَیْدیهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْکِینِ، کَمَا تَذُوبُ الاَْلْیَةُ(13) عَلَی النَّارِ).
تشبیه مذکور اشاره به این است که بنی امیّه گرچه در دوران حکومت خود چاق و فربه می شوند; ولی دشمنان آن ها همچون شعله های آتش، آنان را ذوب می کنند و می سوزانند; همان گونه که یک قطعه چربی روی آتش; نخست ذوب می شود و سپس می سوزد و کمترین اثری از آن باقی نمی ماند.
شارحان نهج البلاغه در این که چه کسانی این بلا را بر سر بنی امیّه می آورند و به حکومت ظالمانه و ننگین آن ها پایان می دهند و انتقام مظلومان را از آن ها می گیرند، تعبیرات مختلفی دارند; گاه به بنی عبّاس تعبیر شده و گاه به شیعیانی که بر ضد بنی امیّه قیام کردند و ظاهراً هر دو به یک معنا باز می گردد; زیرا می دانیم قیام بنی عبّاس، نخست به نام قیام علویین صورت گرفت هر چند در ادامه راه بنی عبّاس مسیر آن قیام را تغییر داده و به صورت قیام عبّاسیین درآوردند و آن ها نیز مظالم بنی امیّه را تکرار کردند و سرانجام خودشان نیز نابود شدند.
نکته:
قیام های خونین بر ضد بنی امیّه:
بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش در کربلا، سر و صدای عجیبی در جهان اسلام طنین انداز شد و گروه های متعددی بر ضد بنی امیّه شوریدند. بسیاری که یارای مقابله نداشتند، شهید شدند و بعضی برای مدتی پیروز گشتند. این قیام ها را که به پانزده قیام بالغ می شود به طور فشرده در جلد سوّم(14) همین کتاب یادآور شدیم ; آخرین آن ها قیام ابومسلم بود که به نابودی کامل حکومت بنی امیّه انجامید.
بر خلاف آن چه بعضی می پندارند، ابومسلم و یارانش هرگز برای سپردن حکومت به بنی عبّاس قیام نکردند; بلکه در ابتدا جمعی از سران شیعه با ابومسلم ـ که مرد شجاعی بود ـ در خراسان متحد شدند و برای درهم کوبیدن آخرین خلیفه اموی یعنی «مروان حمار» و تأسیس حکومت آل محمّد(صلی الله علیه وآله) تصمیم گرفتند و شعار آنان «الرضا لآل محمّد(صلی الله علیه وآله)» (15) بود. چیزی نگذشت که ابومسلم توانست بر خراسان و بیش تر نقاط ایران و عراق مسلّط شود. اگرچه «ابراهیم امام» که از دودمان عبّاس بود خود را به ابومسلم نزدیک کرد و همچنین «عبدالله بن محمّد» معروف به «سفاح» و «ابوجعفر منصور» که هر دو از برادران ابراهیم امام بودند نیز خود را به ابومسلم نزدیک کردند و در انتظار فرصت برای به دست گرفتن زمام حکومت بودند، ولی ابومسلم هرگز به این کار مایل نبود; به همین دلیل کارگزار او در کوفه به نام ابوسلمه آن سه برادر را در هنگامی که به نزد او رفته بودند در جایی پنهان کرد و برای این که یکی از فرزندان علی(علیه السلام) را به رهبری مسلمین برساند سه نامه به مدینه فرستاد: یکی برای امام صادق(علیه السلام) و دیگری عبدالله بن حسن و سوّمی را برای عمر بن علی بن الحسین و به فرستاده خود سفارش کرد ابتدا خدمت امام صادق(علیه السلام) برود; اگر او زعامت مسلمین را پذیرفت، دو نامه دیگر را پاره کند و گرنه به نزد آن ها برود.
امام صادق(علیه السلام) چون از توطئه های پشت پرده که حتی از نظر ابومسلم مخفی بود، آگاهی داشت این دعوت را نپذیرفت و آن دو نفر نیز به تبع امام صادق(علیه السلام) نامه ها را جواب ندادند.
ولی پیش از آن که فرستاده ابوسلمه به کوفه بازگردد، جمعی از خراسانیان ـ که ارتباطی با سفاح و همراهانش داشتند ـ از مخفی گاه سفاح و همراهانش با خبر شدند و نزد آن ها رفته با او بیعت کردند. ابوسلمه و ابومسلم که خود را در برابر عمل انجام شده دیدند به آن ها پیوستند و بعد از درگیری های شدیدی که بین آن ها و طرفداران «عبدالله بن علی» عموی ابوجعفرمنصور رخ داد حکومت به عباسیان رسید و ابوجعفر منصور که بعد از مرگ برادرش سفاح به جای او نشست ابومسلم را به بغداد دعوت کرد و با توطئه از پیش طراحی شده او را به قتل رساند. شاید به این دلیل که می دانست ابومسلم در دل طرفدار حکومت آل علی(علیه السلام) است; نه آل عبّاس; بنابراین خطری برای حکومت بنی عبّاس محسوب می شود.(16)
مرحوم علاّمه مجلسی در این زمینه حدیث جالبی از علی(علیه السلام) به شرح زیر نقل کرده است:
گرچه شخصیت ابومسلم از نظر تاریخی بسیار پیچیده است، افرادی او را از شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) می دانستند و برای او احترام فراوان قائل بودند، ولی گروهی او را از مخالفان اهل بیت(علیهم السلام) دانسته واجازه لعن او را می دادند، ولی آن چه مسلّم است این است که قیام او در آغاز به نام طرفداری از آل محمد(صلی الله علیه وآله) صورت گرفت و نخستین یاران او از شیعیان بودند.
*
پی نوشت:
-
«قزع» جمع «قزعة» (بر وزن ثمره) به معنای قطعه های ابر است و گاه به چیزهای دیگری که دارای قطعات پراکنده است، اطلاق می شود.
-
«خریف» به معنای فصل پاییز است.
-
«رکام» از ماده «رکم» (بر وزن مکر) به معنای اشیایی که روی هم متراکم می شوند، گرفته شده است.
-
«مُستثار» به معنای محل فوران و بیرون ریختن چیزی است و از ماده «ثور» (بر وزن فور) به معنای هیجان است.
-
«قارة» به معنای کوه کوچک است.
-
«اکمة» به معنای تل و تپه است.
ط 7. «سنن» به معنای طریقه و مسیر مادی یا معنوی است.
-
«رصّ» به معنای محکم از «رصاص» به معنای سُرب گرفته شده است.
-
«طود» به معنای کوه بزرگ است.
-
«حداب» جمع «حَدَب» (بر وزن هدف) تپه و محل مرتفع است.
-
«یذعذع» ازماده «ذعذعة» به معنای پراکندن و متفرق ساختن است.
-
«اودیة» جمع «وادی» به معنای درّه و محل جریان سیلاب است.
-
«الیة» به معنای دنبه و چربی است.
-
صفحه 597 تا 600.
-
با استفاده از کتاب «معارف و معاریف»، جلد 1، صفحه 481 به بعد و «دائرة المعارف تشیّع»، جلد 1، صفحه 439 و «دائرة المعارف بزرگ اسلامی»، جلد 6، صفحه 227 به بعد.
-
بحارالانوار، جلد 41، صفحه 310.