[hadith]فَاعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ عِبَاد اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادلٌ هُدیَ وَ هَدَی، فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بدْعَةً مَجْهُولَةً، وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ الْبدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ. وَ إِنَّ شَرَّ النَّاس عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بهِ، فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْیَا بدْعَةً مَتْرُوکَةً؛ وَ إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) یَقُولُ یُؤْتَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بالْإِمَامِ الْجَائِرِ وَ لَیْسَ مَعَهُ نَصِیرٌ وَ لَا عَاذرٌ، فَیُلْقَی فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَیَدُورُ فِیهَا کَمَا تَدُورُ الرَّحَی ثُمَّ یَرْتَبطُ فِی قَعْرِهَا. وَ إِنِّی أَنْشُدُکَ اللَّهَ [أَنْ] أَلَّا تَکُونَ إِمَامَ هَذهِ الْأُمَّةِ الْمَقْتُولَ، فَإِنَّهُ کَانَ یُقَالُ: یُقْتَلُ فِی هَذهِ الْأُمَّةِ إِمَامٌ یَفْتَحُ عَلَیْهَا الْقَتْلَ وَ الْقِتَالَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَلْبسُ أُمُورَهَا عَلَیْهَا وَ یَبُثُّ الْفِتَنَ فِیهَا، فَلَا یُبْصِرُونَ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ یَمُوجُونَ فِیهَا مَوْجاً وَ یَمْرُجُونَ فِیهَا مَرْجاً. فَلَا تَکُونَنَّ لِمَرْوَانَ سَیِّقَةً یَسُوقُکَ حَیْثُ شَاءَ بَعْدَ جَلَالِ السِّنِّ وَ تَقَضِّی الْعُمُرِ.

فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ کَلِّمِ النَّاسَ فِی أَنْ یُؤَجِّلُونِی حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْهِمْ مِنْ مَظَالِمِهِمْ. فَقَالَ (علیه السلام): مَا کَانَ بالْمَدینَةِ فَلَا أَجَلَ فِیهِ، وَ مَا غَابَ فَأَجَلُهُ وُصُولُ أَمْرِکَ إِلَیْهِ.[/hadith]

و در ادامه سخن به برتری پیشوای عادل و دادگر اشاره می کند و صفات او را می شمارد، و بیان می کند که سنّتها و بدعتها نشانه ها و علامتهایی دارد تا به سنّتها اقتدا و از بدعتها دوری شود، سپس بنا به آنچه از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است چگونگی احوال پیشوای ستمکار را در روز رستاخیز بیان می کند. پس از آن عثمان را به خداوند سوگند می دهد که مبادا او آن پیشوایی باشد که در این امّت کشته می شود، و پیامبر گرامی (ص) با همین عباراتی که امام (ع) پس از جمله «یقال» بیان فرموده است، یا با الفاظی مناسب با این معنا از این قضیّه خبر داده است.

آن گاه حضرت، عثمان را نهی می کند از این که مرکب رهوار مروان بن حکم باشد، یعنی پس از رسیدن به سنین بالای عمر و گذرانیدن آن، اجرا کننده مقاصد و اهداف مروان نباشد، و می دانیم که مروان از مهمترین اسباب و انگیزه های برانگیختن مردم بر کشتن عثمان بود، او آراء و تصمیماتی را که عثمان در نتیجه مشورت با علی (ع) و جز او اتّخاذ می کرد وارونه جلوه داده و خلاف آن را اجرا می کرد، همچنین او با مهمترین صحابه کینه و دشمنی داشت، و بالاخره مروان طرید رسول خدا (ص) و رانده شده از جانب آن حضرت به بیرون مدینه بود.

فرموده است: «ما کان بالمدینة فلا أجل فیه... »:

این سخنی فشرده و قاطع است در برابر این تصوّر که ممکن است در پذیرش درخواست عثمان برای مهلت، کوتاهی و مسامحه ای وجود داشته باشد، زیرا تأخیر در جلب رضایت کسانی که در مدینه حضور دارند معنایی ندارد، و در مورد مردمی که در نقاط دیگرند پس از روشن شدن درخواست آنان عذری برای تأخیر و مسامحه نیست، مانند این که او از بیت المال مسلمانان اموالی بناحقّ به خویشاوندان خود می بخشید که مورد شکایت مسلمانان بود. ما در بخشهای پیش در باره عثمان و رفتار او با صحابه و آنچه باعث خشم مسلمانان بر او شد به اندازه کفایت سخن گفته ایم. و توفیق از خداوند است.