[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما اجتمع الناس إلیه و شکوا ما نقموه علی عثمان و سألوه مخاطبته لهم و استعتابه لهم، فدخل علیه فقال:

إِنَّ النَّاسَ وَرَائِی وَ قَد اسْتَسْفَرُونِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، وَ وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی مَا أَقُولُ لَکَ؟ مَا أَعْرِفُ شَیْئاً تَجْهَلُهُ وَ لَا أَدُلُّکَ عَلَی أَمْرٍ لَا تَعْرِفُهُ، إِنَّکَ لَتَعْلَمُ مَا نَعْلَمُ، مَا سَبَقْنَاکَ إِلَی شَیْءٍ فَنُخْبرَکَ عَنْهُ وَ لَا خَلَوْنَا بشَیْءٍ فَنُبَلِّغَکَهُ، وَ قَدْ رَأَیْتَ کَمَا رَأَیْنَا وَ سَمِعْتَ کَمَا سَمِعْنَا وَ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کَمَا صَحِبْنَا، وَ مَا ابْنُ أَبی قُحَافَةَ وَ لَا ابْنُ الْخَطَّاب بأَوْلَی بعَمَلِ [الْخَیْرِ] الْحَقِّ مِنْکَ وَ أَنْتَ أَقْرَبُ إِلَی أَبی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَشیجَةَ رَحِمٍ مِنْهُمَا وَ قَدْ نِلْتَ مِنْ صِهْرِهِ مَا لَمْ یَنَالا. فَاللَّهَ اللَّهَ فِی نَفْسکَ، فَإِنَّکَ وَ اللَّهِ مَا تُبَصَّرُ مِنْ عَمًی وَ لَا تُعَلَّمُ مِنْ جَهْلٍ وَ إِنَّ الطُّرُقَ لَوَاضِحَةٌ وَ إِنَّ أَعْلَامَ الدِّینِ لَقَائِمَةٌ.[/hadith]

خلاصه این گفتار این است که امام (ع) با نرمی از عثمان می خواهد که خشنودی مردم را فراهم کند، از این رو او را در علم دارای مقام و منزلت می خواند، و او را به احکام شرع دانا و به سنّتهای جاری در زمان پیامبر اکرم (ص) آگاه می شمارد، و آنچه از دیدنیها و شنیدنیها برای او آشکار گشته برای عثمان نیز آشکار قلمداد می کند، و مانند خود او را از مصاحبت رسول اکرم (ص) بهره مند می شمارد.

و سپس تذکّر می دهد که ابو بکر و عمر در عمل و اجرای حقّ از او سزاوارتر نبودند، و او را بر آن دو رجحان می نهد که با پیامبر خدا (ص) پیوند خویشی و افتخار دامادی او را داشته و آن دو از این امتیاز محروم بوده اند، واژه «وشیجة» برای پیوند خویشاوندی استعاره شده است، امّا این که عثمان به پیامبر خدا از آن دو نفر نزدیکتر بوده برای این است که عثمان بر خلاف آن دو از تیره عبد مناف بوده است.

سپس امام (ع) عثمان را از مخالفت با اوامر خداوند بیم، و پس از آن پرهیز و هشدار می دهد که با روشن بودن طریق شرع و برپا بودن نشانه های دین، نیازی به تعلیم آنچه از او می خواهند ندارد.