[hadith]و من کلام له (علیه السلام) لما بُویِعَ فی المدینة و فیها یخبر الناس بعلمه بما تئول إلیه أحوالهم و فیها یقسمهم إلی أقسام‏:

ذمَّتِی بمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بهِ زَعِیمٌ، إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ، أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبیَّهُ (صلی الله علیه وآله)، وَ الَّذی بَعَثَهُ بالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّی یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبقَنَّ سَابقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا، وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 1، ص: 545-535

و من کلام له علیه السّلام لما بویع بالمدینة

.

از سخنانی که هنگام بیعت در مدینه بیان فرمود

.

خطبه در یک نگاه:

این خطبه، نخستین خطبه یا از نخستین خطبه هایی است که بعد از قتل عثمان و به حکومت رسیدن امام (ع) در مدینه ایراد شد و با توجّه به جایگاه آن و زمان صدور خطبه، تفسیر محتوای آن آسانتر است

.

این خطبه بر چهار محور گردش می کند

:

نخست هشداری است که علی (ع) به همه مردم در مورد امتحاناتی که در پیش دارند می دهد و آن زمان را به زمان قیام پیامبر اکرم (ص) تشبیه می کند و انقلاب دوران خلافتش را همانند انقلاب رسول اللّه (ص) می شمارد که مردم را از یک دوران جاهلیّت به دوران نور و هدایت منتقل ساخت هر چند تحمّل این انقلاب برای بسیاری سخت و سنگین و کوره امتحان داغ و سوزان است

.

انحرافاتی که بعد از پیامبر (ص) پیدا شد و به تبعیض در بیت المال و غارت اموال مسلمین و سپردن پستهای مهم به بازماندگان «عصر جاهلیت» انجامید، نیاز به انقلاب جدیدی داشت که به دست مبارک علی (ع) بنیان نهاده شد

.

علی (ع) در همین بخش به مردم یادآوری می کند که به گذشته تاریخ اسلام و اقوامی که پیش از اسلام می زیستند باز گردند و از سرنوشت آنها عبرت گیرند

.

در بخش دیگری از این خطبه، خطا و گناه را با تقوا و پرهیزکاری مقایسه می کند و سرانجام هر یک را نشان می دهد که چگونه گناهان قابل کنترل نیستند و مسیر تقوا و پرهیزکاری کاملا قابل کنترل است سپس مردم را از گرفتار شدن در چنگال چیزی که عاقبتش خطرناک است بر حذر می دارد

.

در سوّمین بخش خطبه اشاره کوتاه و پر معنایی به مسأله حق و باطل می کند و به آنها هشدار می دهد که از کمی طرفداران حق و فزونی پیروان باطل وحشت نکنند، راه حق را در پیش گیرند و در انتظار پیروزی و نصرت الهی باشند

.

آخرین بخش خطبه مشتمل بر یک سلسله اندرزهاست که هر کدام به عنوان یک اصل مهم و اساسی باید در زندگی مورد توجّه باشد. اندرز به کناره گیری از راه افراط و تفریط، پافشاری بر قرآن و سنّت، شناخت موقعیت خویش در جامعه، لزوم دعوت به اتحاد و «اصلاح ذات البین» و بالاخره توبه کردن از گناهان و همه برکات را از ناحیه او دانستن

.

بیدار باشید که آزمون بزرگ در پیش است!

بعضی از مفسّران نهج البلاغه همچون «ابن ابی الحدید» تصریح کرده اند که این خطبه یکی از مهمترین خطبه های امام است که پس از بیعت به خلافت ایراد فرمود و هشدارهای مهمّی نسبت به مسائل آینده به مردم داد و راه نجات از خطرها و انحرافاتی که ممکن است در پیش باشد را به آنها دقیقاً نشان داد.

نخست برای بیان اهمیّت مطلب می فرماید: «ذمّه ام در گرو این سخنانی است که می گویم و من صدق آن را تضمین می کنم» (ذمَّتی بما اَقُولُ رَهینَة وَ اَنَاَ بهِ زَعیم(1)). اشاره به این که صدق این گفتار و حقّانیّت آن را صد در صد تضمین می کنم و خود را در گرو آن می دانم و شما با اطمینان خاطر آن را بپذیرید و به آن پایبند باشید.

ذکر این تعبیر برای جلب توجّه شنوندگان و اهمیّت دادن به محتوای این سخنان و جدّی گرفتن این هشدارهاست.

سپس می افزاید: «کسی که عبرتهای حاصل از سرگذشت پیشینیان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایی که در انتظارش می باشد بردارد (روح تقوا در او زنده می شود و) تقوای الهی او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختیها و شبهات حفظ می کند» (اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ(3)، حَجَزَتْهُ(4) التَّقْوی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ).

اشاره به این که بیایید به گذشته تاریخ باز گردید، سرنوشت اقوامی را که بر اثر انحراف از حق و آلوده شدن به انواع هوسها و شهوات و گناهان، گرفتار مجازاتهای دردناک الهی شدند، بنگرید! بیایید و تاریخ بعثت و قیام پیغمبر اسلام و توطئه های اقوام جاهلی را در برابر آن حضرت بررسی کنید و در عواقب شوم آنها سخت بیندیشید تا راه آینده برای شما روشن گردد و با چراغ تقوا و پرهیزگاری، تاریکیهای شبهات را بر طرف سازید و در پناه این سنگر مطمئن از ضربات هولناک شیاطین و نفس امّاره در امان بمانید!

سپس امام، این رهبر هوشیار، پرده ها را کنار می زند و با صراحت می گوید: «آگاه باشید آزمونهای شما درست همانند روزی که خداوند پیامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است» (اَلا وَ اِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیْئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبیَّهُ(صلی الله علیه وآله وسلم)).

به هوش باشید کوره امتحان سخت داغ است و تنها پرهیزگاران مخلص و عبرت آموزان آگاه از این کوره سالم بیرون می آیند!

امام به روشنی این حقیقت را بازگو می کند که مردم در عصر خلیفه سوّم، مخصوصاً واپسین روزهای عمر او، با آن حیف و میلهای عظیمی که در بیت المال واقع شد و مناصبی که به افراد ناصالح تفویض گشت و مفاسدی که به خاطر این امور در کلّ جامعه اسلامی پدید آمد و اختلافات عمیقی که وحدت اسلامی را در هم کوبید، گویی به عصر جاهلیّت عرب بازگشته است و روز بیعت آن حضرت همچون روز بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است که باید انقلابی نوین همچون انقلاب پیامبر برپا کند. انقلابی که مردم را به اسلام «ناب محمّدی»(صلی الله علیه وآله وسلم) باز گرداند. بدیهی است در برابر این انقلاب گروه هایی که منافع نامشروعشان به خطر بیفتد مقاومت خواهند کرد و کوره امتحان داغ می شود و در چنین شرایطی رهبر آگاه و آینده نگری همچون علی(علیه السلام) باید مردم را تکان دهد و بیدار کند و از خطراتی که در پیش دارند آگاه سازد.

توجّه داشته باشید که بعضی از مفسّران، «بلیّة» را در این جا به معنای بلاها و مشکلات تفسیر کرده اند در حالی که «بلیه» به معنای آزمایش و امتحان است و تمام تعبیرات امام در ادامه این خطبه شاهد و گواه آن می باشد.

سپس به تشریح این امتحان بزرگ الهی پرداخته و با ذکر دو مثال آن را روشن می سازد.

نخست این که می فرماید: «به خدایی که پیامبر را به حق فرستاده سوگند که شما همگی به هم مخلوط و غربال خواهید شد! (تا خالص از ناخالص درآید و حق از باطل و طرفداران حق از پیروان باطل جدا شوند)» (وَالَّذی بَعَثَهُ بالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً(5)، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً(6)).

این طبیعت هر انقلاب الهی است که به هنگام پیروزی، جامعه را «غربال» و پاکسازی می کند. قدرتمندان خیانتکار عقب رانده می شوند و صالحان مستضعف بر سر کار می آیند; همان گونه که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از پیروزی انقلابش انجام داد.

ابوسفیان و قدرتمندان فاسدی همانند او بکلّی منزوی شدند و صهیب و خبّاب و بلال بر سر کار آمدند. همچنین بعد از بیعت مردم با امیرمؤمنان علی(علیه السلام) خودکامگانی که در عصر عثمان تکیه بر قدرت زده بودند و بیت المال را تاراج می کردند به عقب رانده شدند و پاکدامنان مخلص بر سر کار آمدند.

در دوّمین تشبیه می فرماید: «شما همچون محتوای دیگ به هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد آن گونه که افراد پایین نشین، بالا و بالانشینان، پایین قرار خواهند گرفت!» (وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ(3) الْقِدْرِ، حَتّی یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ).

در واقع طبیعت هر انقلابی چنین است که بالانشینان به زیر کشیده می شوند و زیردستان در مقامات بالای جامعه قرار می گیرند; ولی در انقلابهای الهی که در جوامع فاسد ظاهر می شود مفسدان از تخت قدرت به زیر می آیند و صالحان مستضعف به اوج قدرت می رسند.

در ادامه این سخن می افزاید: «آنان که در اسلام پیشگام بودند و برکنار شده بودند بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانی که با حیله و تزویر پیشی گرفتند کنار می روند!» (وَلَیَسْبقَنَّ سابقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا).

جمله دوّم اشاره به افرادی همچون طلحه و زبیر است که روزی در اسلام در صف اوّل قرار داشتند ولی بر اثر کوتاهیها عقب رانده شدند و جمله اوّل اشاره به افرادی همچون یاران امام(علیه السلام) است که در عصر عثمان خانه نشین بودند، ولی در عصر امام(علیه السلام) به تدبیر امور مسلمین پرداختند.

بعضی احتمال داده اند که این جمله ها همگی اشاره به زمانهای آینده باشد که بار دیگر اوضاع بر می گردد و بنی امیه بر سر کار می آیند و سابقین در اسلام را عقب می زنند و بازماندگان جاهلیّت را بر سر کار می آورند.

ولی با توجّه به این که این خطبه تقریباً بدون فاصله با بیعت امام(علیه السلام) ایراد شده، معنای اوّل مناسبتر است.

سپس با سوگند دیگری این مطلب را تأکید کرده، می فرماید: «به خدا سوگند هرگز حقیقتی را کتمان نکرده ام و هیچ گاه دروغی نگفته ام و موقعیّت امروز را از قبل به من خبر داده اند! (یعنی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) تمام این امور را پیش بینی فرموده و به من خبر داد و من با آگاهی تمام برای شما بازگو کردم!)» (وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً(7)، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْیَوْمِ).

اینها همه برای آن است که مردم بیدار باشند و تسلیم توطئه هایی همچون توطئه جنگ «جمل» و «صفّین» و «نهروان» نشوند و بدانند روزهای سخت امتحانی در پیش دارند و کاملا مراقب وضع خویش باند، هرچند متأسفانه این هشدارهای مؤکّد از فرد آگاه و بیداری همچون علی(علیه السلام) در دلهای گروهی مؤثر نیفتاد و باز هم از بوته امتحان سیه روی بیرون آمدند.

ظاهراً منظور امام(علیه السلام) از بیان این جمله همان خبرهای غیبی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) به او درباره حوادث آینده داد و همان گونه که در بحث علم غیب پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و امام(علیه السلام) گفته ایم رهبران و پیشوایان معصومی که به تمام جهان و تمام قرون و اعصار تعلق دارند نمی توانند خالی از علم غیب و آگاهی بر اسرار گذشته و آینده بوده باشند; چرا که حوادث امروز با گذشته و آینده در ارتباط و پیوند نزدیکی است و همانها بودند که گاه لازم می دیدند گوشه ای از حقایق مربوط به آینده را برای مردم فاش کنند تا هوشیارانه تر با مسائل برخورد کنند و در دام «شیاطین» و کام حوادث دردناک فرو نیفتند و این همان کاری است که علی(علیه السلام) بارها ـ طبق گواهی «نهج البلاغه» ـ انجام داده و امّت اسلامی را از خطراتی که در پیش داشته اند آگاه ساخت. بدیهی است در این گونه موارد گروهی پند می گیرند و گروهی ملال.


نکته ها:

1ـ تاریخ تکرار می شود!

معروف است که حوادث تاریخ مجموعه های مکرّری هستند که در اشکال مختلف ظاهر می شوند و به همین دلیل کسانی که در گذشته تاریخ به دقّت می اندیشند می توانند با آگاهی بیشتر با حوادث حال و آینده برخورد کنند و درست به همین دلیل قرآن مجید پُر است از شرح سرگذشت «اقوام و پیامبران پیشین» که آینه تمام نمایی است برای امروز و فردا.

امام(علیه السلام) نیز در این بخش از خطبه، به این نکته بسیار مهم توجّه داده و می فرماید: اگر می خواهید با نیروی تقوا از فرو رفتن در ظلمات شبهات رهایی یابید، به گذشته تاریخ برگردید و عبرت بگیرید! و سپس تصریح می کند که حوادث امروز شما (روز بیعت با امام(علیه السلام)) درست همانند حوادث روز بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) است! همان گروه بندیهای مخالفان حق، همان انحرافات و سرگردانیها و همان کار شکنی های رنگارنگ. بهوش باشید و محکم پشت سر امام خود بایستید تا در بیراهه ها سرگردان نشوید! و اگر بنشینیم و با دقّت حوادث عصر خلافت علی(علیه السلام) را با عصر بعثت مقایسه کنیم، همانندی زیادی در میان این دو می یابیم و این نبود مگر این که گروه «منافقان» و بازماندگان «دوره جاهلیّت» از طرق مختلف تلاش کردند که تعلیمات پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) را تدریجاً محو کنند; مخصوصاً سعی نمودند در مراکز قدرت نفوذ کنند و آن جا را تحت تأثیر خود قرار دهند و فرهنگی مغایر با فرهنگ اسلام و شبیه «فرهنگ جاهلی» به وجود آورند; چنان که نشانه های بارز آن بعدها در دوران «حکومت بنی امیّه» کاملا آشکار شد. درست است که ظواهری از اسلام در عصر خلیفه سوّم محفوظ بود، ولی حتّی آن ظواهر نیز تدریجاً خالی از محتوا می گشت، همان گونه که در دوران بنی امیّه، نماز و روزه و حج برپا بود امّا چه نماز و روزه و حجّی!

2ـ بیان حقیقت یا رعایت مصلحت؟

بسیارند کسانی که تصوّر می کنند مصلحت آن است که حقایق از توده مردم نهفته شود، مبادا واکنشهای نامناسبی نشان دهند، در حالی که مصلحت رهبران و مصلحت عموم مردم ـ جز در موارد استثنایی و خاص ـ آن است که حقایق برای مردم باز شود و مردم آگاهانه وارد میدان عمل شوند. سانسور کردن اخبار و مردم را بی خبر گذاشتن، همیشه روش رهبران خودکامه و دیکتاتور بوده که جز به منافع خویش نمی اندیشند و صفا و صمیمیّتی در کارشان نیست; به عکس رهبران الهی و پیشوایان مردمی که تمام هدفشان رهایی بخشیدن مردم از تنگناهای مادّی و معنوی است، سعی دارند با کمال خلوص و واقعیتها را با آنها در میان بگذارند; چرا که این معنا، همکاری و حمایت آنها را جلب می کند، به آنان شخصیّت می دهد و پیوندشان را با رهبران محکمتر می سازد.

جالب این که امام در این خطبه و بسیاری از دیگر خطبه های «نهج البلاغه»، نه تنها واقعیّتهای موجود را نسبت به آنها کتمان نمی کند; بلکه حوادث آینده را که از مخبر صادق ـ پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) ـ شنیده بود برای آنها بازگو می کند و با صراحت می گوید: حتّی یک کلمه را از اموری که آگاهی بر آن برای شما لازم است کتمان نکردم و از شما می خواهم که هوشیارانه با خطراتی که در پیش دارید برخورد کنید و در «دام شیاطین» گرفتار نشوید!


پی نوشت:

  1. «زعیم» از ماده «زعم» به گفته «راغب در مفردات» در اصل به معنای بیان سخنی است که احتمال خلافت در آن می رود سپس به شخصی که کفالت چیز یا شخصی را می کند «زعیم» گفته اند چون همواره در معرض اتّهام می باشد و در جمله بالا «زعیم» به معنای کفیل و ضامن صدق و راستی آمده است، «زعامت» به معنای رهبری و «زعیم» نیز گاه به معنای رهبر می آید چون متکفّل کارهای مهم است.

  2. «مَثُلات» جمع «مَثُلَه» (بر وزن عضله) در اصل به معنای مقایسه کردن چیزی با چیز دیگری است; سپس به عذابها و عقوبات الهی اطلاق شده که وقوع بعضی از آن، انسان را نسبت به نظیرش هشدار می دهد و از گرفتار شدن به مثل آن باز می دارد.

  3. «حَجَزَ» از ماده «حَجْز» (بر وزن عَجْز) به معنای حایل شدن میان دو چیز است و در عبارت بالا همین معنا را می بخشد چرا که تقوا مانع از فرو رفتن در شبهات می شود.

  4. «بَلْبَلَة»: معانی متعدّدی در لغت برای این مادّه ذکر کرده اند که یکی از آنها اختلاط و درآمیختن است و در این جا معنای مناسب همین است.

  5. «غَرْبَلَة»: برای این مادّه دو معنا ذکر شده: جدا کردن خوب و بد به وسیله غربال (به کسر غین و به ضم غین هر دو ضبط شده است) و قطع کردن و جدا نمودن.

  6. «سَوْط» در اصل به معنای مخلوط کردن چیزهایی با یکدیگر است و «سوط قدر» که در عبارت بالا آمده به معنای مخلوط شدن مواد غذایی در داخل دیگ در اثر جوشش است و تازیانه را از این جهت «سوط» می نامند که رشته های آن را به هم می بافند و مخلوط می کنند و بعضی گفته اند به خاطر آن است که هنگامی که بی رحمانه بزنند پوست و گوشت را با هم مخلوط می کند.

  7. «وَشْمَة» در اصل به معنای خالی است که با سوزن کوبیده می شود و یک ماده رنگی بر آن می نهند تا به زیر پوست منتقل شود. سپس به اشیای کوچک، مانند یک قطره آب باران یا یک سخن کوتاه نیز اطلاق شده است و در این جا به همین معنای اخیر است.