[hadith]و من خطبة له (علیه السلام) یُنبّهُ فیها علی فضل الرسول الأعظم، و فضل القرآن، ثم حال دولة بنی أمیة:

النبی و القرآن:

أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ انْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فَجَاءَهُمْ بتَصْدیقِ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَی بهِ؛ ذَلِکَ الْقُرْآنُ، فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ وَ لَکِنْ أُخْبرُکُمْ عَنْهُ. أَلَا إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ.[/hadith]

هدف از این خطبه اعلام برتری و فضیلت پیامبر اکرم (ص) است، و منظور از فترت فاصله زمانی میان دو پیامبر است، عبارت «هجعة من الامم» اشاره است به خوابیدن مردم در خوابگاه طبیعت و غفلت آنها از آنچه به خاطر آن آفریده شده اند در طول زمان فترت، مراد از مبرم نظام اجتماعی و احکام و دستورهایی است که به وسیله ادیان سابق برقرار و مردم از آن پیروی می کردند و امور آنها بدین سبب منتظم بوده است، و منظور از «انتقاض» ویرانی و تباهی این نظام اجتماعی در نتیجه دگرگونی و نابودی شرایع و ادیان مذکور است، مقصود از تصدیق آنچه در پیش روی پیامبر (ص) بوده، تورات و انجیل است، چنان که خداوند متعال فرموده است: «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتاب» باید دانست هر امری که مورد انتظار و یا نزدیک و در دسترس باشد در باره آن گفته می شود: «جار بین الیدین». واژه «نور» را برای قرآن استعاره آورده، و مناسبت آن روشن است.

پس از این امام (ع) دستور می دهد که از قرآن بخواهید تا سخن گوید و این گفته خود را تفسیر می کند به این که سخن قرآن را از او بشنوند، زیرا او زبان کتاب خدا و سنّت است، و با جمله «فلن ینطق» یعنی: هرگز قرآن سخن نمی گوید توهّم کسانی را که از گفته آن حضرت دایر بر استنطاق قرآن به شگفتی و انکار در آمده اند از میان برده است.

سپس اعلام می کند که علم پیشینیان و اخبار گذشتگان، و آگاهی به رویدادها و فتنه های آینده و احوال رستاخیز و درمان درد شما همه در قرآن است. منظور از درد، نقایص و رذایل اخلاقی است، و درمان آنها مواظبت بر فضیلتهای علمی و عملی است که قرآن کریم مشتمل بر آنهاست، مقصود از نظام ما بین مردم، قانونهای شرع و آیینهای سیاسی حکمت آمیزی است که نظام جهان و استقامت امور مردمان بر آنها استوار است.