[hadith]و قام إلیه رجل فقال: یا أمیرالمؤمنین، أخبرنا عن الفتنة، و هل سألتَ رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله) عنها؟ فقال علیه السلام:

إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ: «الم- أَحَسبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ» عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزلُ بنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِنَا. فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللَّهُ تَعَالَی بهَا؟ فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ بَعْدی. فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُدٍ حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ حِیزَتْ عَنِّی الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَیَّ، فَقُلْتَ لِی أَبْشرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ؟ فَقَالَ لِی إِنَّ ذَلِکَ لَکَذَلِکَ، فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذاً؟ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَی وَ الشُّکْرِ. وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بأَمْوَالِهِمْ وَ یَمُنُّونَ بدینِهِمْ عَلَی رَبِّهِمْ وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بالشُّبُهَاتِ الْکَاذبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِیَةِ، فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بالنَّبیذ وَ السُّحْتَ بالْهَدیَّةِ وَ الرِّبَا بالْبَیْعِ. قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبأَیِّ الْمَنَازلِ أُنْزلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ، أَبمَنْزلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بمَنْزلَةِ فِتْنَةٍ؟ فَقَالَ بمَنْزلَةِ فِتْنَةٍ.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 160-150

آزمون و فتنه بزرگ!

در ادامه این خطبه چنین آمده است: « مردی به پا خاست، عرض کرد: ای امیرمؤمنان! ما را از آن فتنه و آزمون (بزرگ) آگاه ساز و آیا در این باره از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سؤال کردی؟» (وَ قامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ فَقالَ: یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، أخْبرْنا عَنِ الْفِتْنَةِ، وَ هَلْ سَأَلْتَ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه وآله) عَنْها؟).

این تعبیر نشان می دهد که در ذهن مردم چنین بوده که فتنه مهمّی در پیش است و سؤال کننده می خواهد بداند آیا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره این فتنه خطرناک و ویرانگر، سخنی بیان فرموده است؟

امام علیه السلام در پاسخ او چنین فرمود: «(آری) هنگامی که خداوند آیه «(الم أَحَسبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ); آیا مردم گمان کردند همین که گفتند: ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها می شوند؟»، نازل فرمود، من می دانستم آن فتنه و آزمایش بزرگ تا زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در بین ماست نازل نمی شود; از همین رو عرض کردم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! منظور از این آزمایش و فتنه چیست که خدا تو را از آن آگاه ساخته است؟» (فَقَالَ إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ، قَوْلَهُ: (الم أَحَسبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لاَ یُفْتَنُونَ(1))عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لاَ تَنْزلُ بنَا وَ رَسُولُ اللّهِ ـ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ بَیْنَ أَظْهُرِنَا. فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللّهِ، مَا هذهِ الْفِتْنَةُ الَّتِی أَخْبَرَکَ اللّهُ تَعَالَی بهَا؟).

سپس در ادامه چنین می افزاید که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «ای علی بعد از من امّتم در بوته آزمایش قرار می گیرند، عرض کردم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، (درباره شهادت من چه می فرمایید؟) مگر در جنگ «احد»، بعد از آن که جمعی از مسلمانان شهید شدند و من به سعادت شهادت نرسیدم و این بر من سخت آمد به من نفرمودی بشارت باد بر تو که شهادت از پی توست؟

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: مطلب همان گونه است که گفته ام; ولی بگو: در آن هنگام چگونه صبر خواهی کرد؟ عرض کردم: ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! این از موارد صبر نیست (زیرا صبر در برابر مصیبت است) بلکه از موارد بشارت و شکر است» (فَقَالَ: «یَا عَلِیُّ، إِنَّ أُمَّتِی سَیُفْتَنُونَ مِنْ بَعْدی»، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللّهِ، أَوَ لَیْسَ قَدْ قُلْتَ لِی یَوْمَ أُحُد حَیْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، وَ حِیزَتْ(2) عَنِّی الشَّهَادَةُ، فَشَقَّ ذلِکَ عَلَیَّ، فَقُلْتَ لِی: «أَبْشرْ، فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِکَ(3)؟» فَقَالَ لِی: «إِنَّ ذَلِکَ لَکَذلِکَ، فَکَیْفَ صَبْرُکَ إِذَنْ؟» فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللّهِ، لَیسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ، وَ لکِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْری وَ الشُّکْرِ).


نکته ها:

1ـ پاسخ به چند سؤال:

نخست این که تعبیرات یاد شده نشان می دهد که آیه (الم * أَحَسبَ النَّاسُ...) مدّتی بعد از جنگ احد در مدینه نازل شده; در حالی که مفسّران اتفاق نظر دارند که این سوره (عنکبوت) در مکّه نازل شده است; در زمانی که خبری از جهاد نبود.

در پاسخ این سؤال گفته اند: معنای مکّی بودن یک سوره این نیست که تمام آن در مکّه نازل شده است; بلکه مانعی ندارد اکثر آن در مکه و یک یا چند آیه آن در مدینه نازل شده باشد، و به دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آن آیه را در این جا قرار داده باشند; همان گونه که سوره نحل به اتفاق علما جز سوره های مکی است; در حالی که سه آیه آخر آن، به یقین بعد از جنگ احد نازل شده است.

سؤال دوّم این که علی(علیه السلام) بعد از نزول آیه مزبور از کجا دانست که در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه وآله) آن فتنه بزرگ واقع نمی شود، در حالی که آیه، اشاره ای به این مطلب ندارد؟

پاسخ این سؤال نیز روشن است; زیرا منظور از فتنه و آزمایش بزرگ، خطر انحرافاتی است که از اصول و فروع دین، دامن امت را می گیرد و پیداست تا شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) زنده است، جلوی چنین انحرافاتی را می گیرد; هنگامی که خورشید غروب کند، خفّاش ها به پرواز در می آیند و هنگامی که خورشید وجود رسول خدا(صلی الله علیه وآله) غروب کند منافقان به جولان در می آیند و آزمون بزرگ شروع می شود!

سؤال سوّم این که فتنه و آزمونی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این خطبه اشاره کرد ـ که بعد از من رخ می دهد ـ چه بوده است؟ در روایتی که مشروح تر از روایت نهج البلاغه است چنین می خوانیم: پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «إِنَّ أُمَّتِی سَتُفْتَنُ مِنْ بَعْدی فَتَتَأَوَّلُ الْقُرآنَ وَ تَعْمَلُ بالرَّأْیِ وَ تَسْتَحِلُّ الْخَمْرَ بالنَّبیذ وَ السُّحْتَ بالْهَدیَّةِ وَ الرِّبَا بالْبَیْعِ وَ تُحَرِّفُ الْکِتَابَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ تَغْلِبُ کَلِمَةَ الضِّلاَلِ فَکُنْ جَلِیسَ بَیْتِکَ حَتَّی تُقَلَّدَهَا فَإِذَا قُلِّدْتَهَا جاشَتْ عَلَیْکَ الصُّدُورُ وَ قَلَّبَتْ لَکَ الاُْمُورِ; امت من بعد از من آزمایش می شوند. قرآن را مطابق میل خود تفسیر می کنند (و به هر بهانه ای حرام خدا را حلال می کنند); شراب را به بهانه نبیذ(4) و حرام و رشوه به صورت هدیه و ربا را با نام بیع، مجاز می شمرند و کتاب خدا را تحریف معنوی می کنند و سخن گمراهان غلبه می کند. تو در آن روز در خانه بنشین تا زمانی که به حکومت رسی; ولی هنگامی که حکومت در دست تو قرار گرفت، حسد در سینه ها به حرکت در می آید و (مخالفان و حاسدانت) کارهای تو را به هم می ریزند (ولی تو استقامت کن)».(5)

این حدیث را که ابن ابی الحدید در تفسیر این خطبه بیان کرده، به خوبی نشان می دهد که فتنه بزرگ، کدام فتنه بوده است.(6)

چهارمین و آخرین سؤال این که: چرا علی(علیه السلام) درباره شهادت خود سؤال کرد؟ مگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) هنگامی که درباره این فتنه سخن گفت به شهادت او اشاره کرد؟ حال آن که در خطبه مورد بحث چیزی در این زمینه دیده نمی شود.

پاسخ این سؤال چنین است: همان گونه که گفتیم، مرحوم سیّد رضی(ره) خطبه را خلاصه کرده; در روایات مشروح تر چنین آمده است: علی(علیه السلام) بعد از آن که ماجرای این فتنه را از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شنید عرض کرد: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله)، تو به من وعده شهادت دادی; از خدا بخواه زودتر نصیب من کند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: اگر تو به زودی شهید شوی چه کسی با «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» (آتش افروزان جمل و اصحاب معاویه و خوارج) پیکار می کند؟ آری، من به تو وعده شهادت داده ام و شهید هم خواهی شد و محاسن تو از خون فرقت رنگین خواهد شد. (أَما إنِّی وَعَدْتُکَ الشَّهادَةَ وَ سَتُشْهَدُ، تُضْرَبُ عَلَی هذهِ فَتُخْضَبُ هذهِ).(7)

2ـ شهادت، افتخار است نه مصیبت:

نکته بسیار جالبی که در این بخش از خطبه دیده می شود سخنی است که میان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام) رد و بدل می شود; و آن این که پیغمبر سخن از صبر در برابر شهادت می گوید و علی(علیه السلام) سخن از شکر و بشارت. واکنشی این گونه با موضوع شهادت، نشانه اوج ایمان و عشق نسبت به ایثار در راه خدا و ارزش های والای اسلامی است که تاکنون از شخص دیگری جز آن حضرت نقل نشده است و گفتار آن حضرت به هنگامی که در محراب عبادت در خون خود غلطید «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ; به خداوند کعبه پیروز شدم» ادامه همین جریان است.


حرام خدا را با کلاه شرعی حلال می شمرند!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه در ادامه نقل کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله) در خصوص فتنه و آزمون بزرگ که بعد از آن حضرت رخ می دهد، چنین می گوید: «آن حضرت (به من) فرمود: ای علی، مردم بعد از من با ثروتشان آزمایش می شوند. دیندار بودن را منّتی بر خدا قرار می دهند و (با این که مرتکب گناهان بزرگی می شوند) انتظار رحمت از خدا دارند و خود را از خشمش در امان می بینند. حرام خدا را با شبهات دروغین و هوس های غفلت زا حلال می شمرند. شراب را به نام «نبیذ»، و رشوه را به نام «هدیه» و ربا را به اسم «تجارت»، حلال می پندارند!» (وَ قَالَ: «یَا عَلِیُّ، إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بأَمْوَالِهِمْ، وَ یَمُنُّونَ بدینِهِمْ عَلَی رَبِّهِمْ، وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ، وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بالشُّبُهَاتِ الْکَاذبَةِ، وَالاَْهْوَاءِ السَّاهِیَةِ، فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بالنَّبیذ، وَ السُّحْتَ(8) بالْهَدیَّةِ، وَ الرِّبَا بالْبَیْعِ»).

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در این بخش از سخنش بر جزئیاتی از این آزمون بزرگ و فتنه فراگیر انگشت می نهد و به پنج وصف از اوصاف گروهی که امتحان می شوند اشاره می کند. قبل از هر چیز تصریح می کند که آن ها به اموالشان امتحان می شوند; اشاره به این که مال، عمده ترین وسیله امتحان آن هاست; همان گونه که در هر عصر و زمانی چنین است و دیگر این که آن ها گرفتار غرور بی دلیلی اند; چرا که مسلمان بودن خود را به رخ مردم می کشند و گویا منّتی بر خدا دارند; با تمام آلودگی ها خود را مشمول رحمت خدا و در امان از عذاب او می پندارند و چنین است حال تمام گنهکاران مغرور و از خود راضی. قرآن مجید درباره گروهی از اعراب تازه مسلمان که دارای همین صفات بودند، می گوید:

«(یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاَّ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاَمَکُمْ بَلِ اللهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلاِْیمَانِ إِنْ کُنتُمْ صَادقِینَ); آن ها بر تو منّت می نهند که اسلام آورده اند; بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید; بلکه خدا بر شما منّت می نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است اگر (در ادعای ایمان) راستگویید».(9)

و از ویژگی های دیگر آن ها این است که کارهای حرام را که مورد علاقه آن هاست، زیر پوشش های فریبنده ای قرار می دهند یا برای این که مردم را بفریبند و یا حتی وجدان خود را نیز فریب دهند، به سراغ شراب می روند. وقتی به آن ها گفته شود: شراب از محرّمات مسلّم است می گویند: این همان نبیذی است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و اصحابش از آن می نوشیدند; در حالی که آن نبیذ نه مسکر بود و نه حرام; بلکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) هنگامی که یارانش بعد از ورود به مدینه از سرد بودن طبیعت آب مدینه و ناراحتی های گوارشی شکایت کردند، به آنها فرمود: چند دانه ای خرما درون خمره آب بریزید تا مشکل شما برطرف گردد. این آب نه مضاف می شد و نه خرما در حدّی بود که مسکر شود. از آن می نوشیدند و وضو می گرفتند; ولی بعضی از گمراهان آن را بهانه کردند; مقدار زیادی خرما در آب می ریختند و در جای گرمی قرار می دادند تا تخمیر و به مسکر تبدیل شود و آن را به نام نبیذ می نوشیدند.(10)

همچنین بسیاری از افراد گناهکار و ضعیف الایمان در گذشته و حال، نام رشوه را هدیه می گذاشتند و نیز در پوشش معاملات صوری به رباخواری مشغول شده و می شوند.

بدیهی است در محیط های مذهبی که گناهِ آشکار، مشکلات زیادی دارد گنهکاران ترجیح می دهند که اعمال خود را در پوشش عناوین فریبنده ای انجام دهند. این همان است که به نام فتنه و آزمون بزرگ از آن خبر داده اند.

و در آخرین جمله از این بخش از خطبه می خوانیم که علی(علیه السلام) می گوید: «عرض کردم: ای رسول خدا، در چنین شرایطی این گونه افراد را که دارای چنین صفاتی دارند، در چه مرتبه ای قرار دهم؟ آیا کار آن ها به منزله ارتداد و بازگشت از دین است و یا به منزله فتنه و انحراف از احکام خدا؟ فرمود: آن را به منزله فتنه بدان (و با آن ها همچون مسلمانان خطاکار رفتار کن)» (قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللّهِ، فَبأَیِّ الْمَنَازلِ أُنْزلُهُمْ عِنْدَ ذلِکَ؟ أَبمَنْزلَةِ رِدَّةِ(11)، أَمْ بمَنْزلَةِ فِتْنَةِ؟ فَقَالَ: «بمَنْزلَةِ فِتْنَةِ»).

با توجه به این که این افراد ظاهراً دو اصل اساسی دین (توحید و نبوّت) را قبول داشتند و انحراف شدید آن ها در برنامه های عملی بود; حتی ضروریات دین را به ظاهر انکار نمی کردند و مخالفت های خود را در پوشش عناوین حلال به اصطلاح انجام می دادند; لذا حکم ارتداد بر آن ها جاری نمی شد و علی(علیه السلام) هم هرگز با آنان همچون مرتد عمل نکرد.


نکته:

رَگ، رَگ است این آب شیرین، آب شور:

آن چه پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد فتنه و آزمون بزرگ در این حدیث بیان فرموده نه تنها در عصر حکومت علی(علیه السلام) که در عصر ما نیز با تمام ویژگی ها خودنمایی می کند. بسیاری از افراد، هنگامی که پای مال و ثروت نامشروع به میان می آید، گام های شان می لغزد; خود را در صف مؤمنان می پندارند; گویی بر خدا منّت می نهند که مسلمانند و امید به رحمت او دارند!

و از همه بدتر ارتکاب گناهان بزرگ در پوشش های عناوین مباح و فریبنده یا به تعبیر دیگر تقلّب نسبت به قانون یعنی از پوشش های ظاهراً قانونی برای فرار از واقعیت قانون استفاده می کنند.

امروز با چشم خود می بینیم بسیاری از رباخواران به انواع حیله ها متوسّل می شوند; گاه به اسم فروختن اسکناس به اسکناس; گاه از طریق «ضمّ ضمیمه» یعنی شیء ارزانی را به مال مورد نظر ضمیمه کردن و آن را به قیمت های گزاف فروختن; گاهی به نام کارمزد و گاه بیع شرط های دروغین یا حق العمل و پورسانت و جریمه دیرکرد و بهانه تورم و امثال این عناوین کاذبه ربا را حلال می شمرند و کار به جایی رسیده که تحقق حدیث معروف پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را کاملا احساس می کنیم که فرمود:

«یَأْتِی عَلَی النَّاس زَمانٌ لاَّ یَبْقَی أَحَدٌ إِلاَّ أَکَلَ الرِّبَا فَإِنْ لَمْ یَأْکُلْهُ أَصَابَهُ مِنْ غُبارِهِ(12); زمانی بر مردم می رسد که ربا دامان همه را می گیرد; حتی کسانی که از آن برکنارند گرد و غبارش بر دامانشان می نشیند».

به یقین، این نوع مخالفت با قوانین الهی از مخالفت صریح و آشکار بدتر و خطرناک تر است; زیرا ممکن است به سرعت در جامعه فراگیر شود، بی آن که به مانعی برخورد کند; در حالی که گناهان آشکار چنین نیست و در یک جامعه مذهبی با موانع زیادی برخورد می کند. افزون بر این، این گونه فرار از قانون، گناه مضاعفی است; هم گناه رباخواری است و هم ریاکاری و بازی با احکام دین.

به تعبیر دیگر، در این نوع فرار از قانون، تنها صورتی از قانون و حکم الهی باقی می ماند; بی آن که محتوا و فلسفه آن وجود داشته باشد; مثلا تحریم رباخواری به دلیل مفاسد زیادی است که در نظام اقتصادی جامعه به وجود می آید و سبب فاصله طبقاتی و ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیرتر شدن فقیران می گردد; به همین جهت زشتی آن از زنای با محارم بیش تر شمرده شده و به جنگ با خدا معرفی شده است و در احادیث اسلامی، هفت نوع مفسده مختلف برای آن ذکر شده که در بحث ربا شرح داده ایم.(13)

آیا با یک صورت سازی و مثلا اضافه کردن یک سیر نبات یا یک قوطی کبریت با یک معامله سنگین ربوی، همه این مفاسد حل می شود؟!! هرگز! آیا به گفته مرحوم وحید بهبهانی تمام مشکل در کلمه سحت و رباست؟ و تمام گناه ربا فقط به این الفاظ بر می گردد یا حکمتی در این حکم بوده، که باید ملحوظ شود؟!


پی نوشت:

  1. عنکبوت، آیات 1 - 2.

  2. «حیزت» از ماده «حیازت» است; اگر با «الی» متعدی شود به معنای رسیدن به چیزی است و اگر با «عن» متعدی شود، مانند خطبه مذکور به معنای نرسیدن به آن است.

  3. «وراء» گاه به معنای پشت سر و گاه به معنای پیش رو می آید.

  4. منظور از «نبیذ» ـ همان گونه که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده ـ این است که پیغمبر(صلی الله علیه وآله) برای رفع سردی آب مدینه به یاران خود دستور داده بود، در ظرف های بزرگِ ذخیره آب، تعدادی خرما بیندازند (نه به گونه ای که آب مضاف شود) ولی بعداً گروهی از منافقان این موضوع را بهانه کردند; مقدار زیادی خرما در آب می ریختند; تخمیر می شد و شراب رقیقی به دست می آمد و می خوردند!

  5. بحارالانوار، جلد 32، صفحه 243.

  6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 206.

  7. همان.

  8. «سحت» در اصل به معنای جداکردن پوست چیزی است، سپس به هر مال نامشروعی مخصوصاً «رشوه» اطلاق شده است; زیرا این گونه اموال، صفا و طراوت و برکت را از انسان دور می کند; همان گونه که درخت پوست کنده پژمرده می شود.

  9. حجرات، آیه 17.

  10. به کتاب کافی، جلد 6، صفحه 416، حدیث 3 مراجعه کنید.

  11. «ردّة» (بر وزن مکّه) به معنای یک بار بازگشت از چیزی است و «ردّة» (بر وزن فتنه) به معنای ارتداد و بازگشت از دین است. در خطبه مذکور معنای دوّم مورد نظر است.

  12. مستدرک الوسائل، جلد 13، صفحه 333.

  13. به کتاب «ربا و بانکداری» تألیف «آیة الله العظمی مکارم شیرازی» مراجعه کنید.