[hadith]و من کلام له (علیه السلام) خاطَبَ به أهلَ البصرة علی جهة اقتصاص المَلاحم:
فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنْ یَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَفْعَلْ، فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَی سَبیلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِیرَةٍ. وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ، وَ ضِغْنٌ غَلَا فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ، وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَیَّ لَمْ تَفْعَلْ؛ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَی وَ الْحِسَابُ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی.[/hadith]
از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است که در آن مردم بصره را مخاطب ساخته و از پیشامدهای سخت آینده آنان را آگاه می کند:
فرموده است: «عند ذلک...»:
مقتضای سخن مذکور این است که امام (ع) پیش از این خطبه در باره فتنه ها و جنگهایی که میان مسلمانان روی خواهد داد سخنانی ایراد فرموده باشد، و در این جا گوشزد می کند که هر کس این رویدادها را درک کند بر او لازم است که خود را وقف طاعت پروردگار کند، و از در آمدن در این آشوبها و آمیختن به این فتنه ها دوری ورزد.
مراد از «سبیل الجنّة» یعنی راه بهشت همان دین استوار حقّ است، و آشکار است که وارد ساختن آنها به این راه و رسانیدن آنان به بهشت، مشروط به اطاعت آنها از آن بزرگوار است، زیرا چنان که فرموده است: «لا رأی لمن لا یطاع». همچنین تذکّر می دهد که سختیها و تلخیها با دین حقّ همراه است مانند جهاد و دیگر تکالیفی که آمیخته به رنج و سختی است.
واژه «فلانة» کنایه از عایشه است که رأی زنانه، او را وادار کرد در جنگ بصره همکاری و کارگردانی کند، و می دانیم که اندیشه زنان از ضعف و سستی مایه می گیرد، در حدیث است: مردمی که در کار خود به زن تکیه کنند پیروز نمی شوند، همچنین آمده است که: «زنان را عقل و دین اندک است» و پیش از این در باره اخلاق زنان سخنانی گفته شده است، امّا در مورد کینه عایشه علل بسیاری نقل شده است، از آن جمله کینه و عداوت عایشه نسبت به فاطمه (ع) است که پس از مرگ خدیجه مادر فاطمه (ع) به عقد پیامبر (ص) در آمده و بر جای او نشسته بود، و پدید آمدن کدورت میان زن و دختر شوهر که مادرش دیگری باشد امری معمول و عادی است و گفته اند که: سبب دشمنی زن نسبت به دختر شوهر غالبا بر اثر این است که زن خیال می کند دختر جانشین مادرش که هووی اوست بوده و شباهت به او دارد. از این رو او را هووی خود به حساب می آورد و کینه و دشمنی او را در دل می گیرد، سپس این خیال توسعه می یابد، و علل و اسباب دیگری آن را قوّت می دهد، بویژه اگر شوهر، دخترش را گرامی بدارد و به او ارج نهد، این دشمنی به اوج خود می رسد چنان که این امر از پیامبر خدا (ص) در باره فاطمه (ع) نقل شده است، امّا سبب دشمنی دختر نسبت به زن پدر این است که خیال می کند وی هوو و دشمن مادر اوست و چون دشمن مادرش است ناچار دشمن او نیز می باشد، و اگر مرد به زنش میل و رغبت نشان دهد این خیال در دختر تقویت می گردد، چنان که نقل شده پیامبر خدا (ص) عایشه را بر زنان دیگر خود ترجیح می داده و به او رغبت داشته است، بدیهی است نفوس بشری بویژه زنان در برابر اموری کوچکتر و بی اهمیّت تر از این بیتاب و خشمگین می شوند چه رسد به صدور چنین امری از پیامبر گرامی (ص)، شکّ نیست که این کینه و دشمنی به همسر فاطمه (ع) نیز سرایت می کند، زیرا بسیاری از کینه هایی که در دل مردان است به سبب زنان به وجود آمده است، یکی از حکما گفته است اگر در دنیا دشمنی و کشمکشی یافتی که به سبب زن پدید نیامده باشد سپاس خداوند را به جای آور که این امری بس شگفت است، و فاطمه (ع) بسیاری از اوقات نزد شوهرش از عایشه شکایت می کرد.
دیگر از اسباب دشمنی و کینه عایشه نسبت به امیر المؤمنین علی (ع) موضوع قذف یا متّهم شدن عایشه است، نقل شده است که علی (ع) از جمله کسانی بوده است که به منظور حرمت پیامبر گرامی (ص) در برابر گفتار منافقان، طلاق عایشه را به آن حضرت یادآوری کرده، و در آن هنگام که پیامبر (ص) در این باره با او مشورت فرموده گفته است: «إن هی إلّا شسع نعلک» همچنین گفته است: از خادمه بازپرسی کن و او را بترسان و اگر بر انکار خود پافشاری کند او را بزن، این سخنان همه به گوش عایشه می رسید و چند برابر آنها را از دیگران که معمولا در این گونه وقایع اخبار پخش می کنند می شنید، و زنان به او گفتند که علی و فاطمه (ع) از این پیشامد خوشحالند از این رو قضیّه مهمّ شد و شدّت یافت، سپس هنگامی که آیه قرآن بر براءت عایشه نازل شد و پیامبر خدا (ص) با او آشتی کرد، عایشه بر پاکی خود از این تهمت، زبان به افتخار و مباهات گشود، و ضمن آن همچون کسی که پس از شکست پیروز شود، و بعد از مغلوب شدن انتقام گیرد به زبان درازی و نارواگویی پرداخت، و این سخنان نیز به گوش علیّ و فاطمه (ع) رسید.
انگیزه دیگر این کینه و دشمنی این بود که پیامبر (ص) دستور فرمود که در خانه ابی بکر که به مسجد باز می شد بسته شود و در خانه دامادش علی (ع) به درون مسجد باز گردد.
علّت دیگر فرستادن پیامبر (ص) علی (ع) را به همراه سوره برائت به مکّه است که پیامبر (ص) آن را از ابو بکر گرفت و به علی (ع) داد تا این مأموریّت را او به انجام برساند.
علل و اسباب جزیی دیگری نیز در پیدایش این کینه و دشمنی وجود داشته که قراین احوال به آنها گواهی می دهد و در خور گفتن نیست، و بالاخره این امور همه از اسبابی است که دشمنیها را برمی انگیزد و کینه ها را در دل مستحکم می سازد.
فرموده است: «و لو دعیت... »:
این گفتار حقّ و درست است، زیرا انگیزه ای که عایشه برای کارهای خود در قبال آن حضرت داشت در برابر دیگران نداشت.
فرموده است: «و لها بعد حرمتها الاولی»:
این سخن می تواند دلیل خودداری آن حضرت از مجازات عایشه باشد، زیرا از نظر امام (ع) عایشه مستحق تنبیه و مجازات بود، حرمت او به سبب همسری وی با پیامبر خدا (ص) بوده است.
فرموده است: «و الحساب علی اللّه»:
امام (ع) گوشزد می کند که اگر چه او در این دنیا با عایشه در برابر کارهایی که از او سر زده با نرمش و گذشت رفتار کرده امّا در آخرت متولّی حساب او خداوند متعال است، شاید این سخن را امام (ع) زمانی فرموده که عایشه توبه خود را اظهار نکرده و یا آن حضرت بدان آگاه نشده بوده است، زیرا سخن مزبور به معنای وعده عذاب الهی برای عایشه است.