[hadith]و من کلام له (علیه السلام) خاطَبَ به أهلَ البصرة علی جهة اقتصاص المَلاحم:

فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنْ یَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَفْعَلْ، فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَی سَبیلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِیرَةٍ. وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ، وَ ضِغْنٌ غَلَا فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ، وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَیَّ لَمْ تَفْعَلْ؛ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَی وَ الْحِسَابُ عَلَی اللَّهِ تَعَالَی.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 6، ص: 136-129

وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ خاطب به اهل البصرة علی جهة اقتصاص الملاحم.

از سخنان امام علیه السلام است که در آن اهل بصره را مخاطب ساخته و از حوادث آینده آن ها را با خبر می سازد

.

خطبه در یک نگاه:

امام علیه السلام در این خطبه، به مسائل گوناگونی اشاره می کند که در عین استقلال هر یک از آن ها، پیوند روشنی با هم دارند

.

این خطبه بر چند محور دور می زند

:

نخست این که امام علیه السلام مردم را به اطاعت خویش فرا می خواند و راه بهشت را که راه پر مشقتی است به آن ها نشان می دهد

.

دوّم این که دلیل شرکت عایشه را در جنگ جمل بیان می کند تا مردم گمان نبرند شرکت او در این جنگ دلیل بر مشروعیت کار طلحه و زبیر بوده است

.

در بخش سوّم، درباره پایان زندگی و قیام قیامت سخن می گوید و مردم را برای آن از طریق ایمان و عمل صالح و کسب علم و دانش آماده می سازد

.

در چهارمین بخش، به چگونگی حشر مردم از قبور در سرای آخرت اشاره می کند

.

و در بخش پنجم، از امر به معروف و نهی از منکر که انجام دادن آن بر خلاف پندار بعضی از ناآگاهان هیچ مشکلی در زندگی ایجاد نمی کند، سخن به میان می آورد

.

در بخش ششم، از اهمیّت قرآن و آثار عظیم آن در اصلاح فرد و جامعه بحث می کند

.

و سرانجام در بخش هفتم، در پاسخ این پرسش که شخصی از آن حضرت می پرسد

:

در مورد فتنه با ما سخن بگو و آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره پرسشی داشته ای، به شرح جامعی درباره این موضوع پرداخته و در ضمن از شهادت خود در آینده نیز خبر می دهد

.

آشکار شدن کینه های درونی به بهانه واهی:

امام(علیه السلام) این خطبه را بعد از پایان جنگ جمل بیان فرموده و تعبیرات آغاز این خطبه نشان می دهد که امام(علیه السلام) قبل از این جمله ها اشاره ای به فتنه هایی که در پیش است کرده و به مردم هشدار داده که فتنه جمل، اوّلین و آخرین فتنه نیست و به دنبال آن چنین می فرماید:

«آن کس که در آن هنگام (در فتنه ها) بتواند خود را وقف بر اطاعت خداوند متعال سازد، باید چنین کند و اگر مرا اطاعت کنید من (در میان انبوه فتنه ها) به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد; هر چند راهی است پر مشقت و دارای تلخی های فراوان!» (فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذلِکَ أَنْ یَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَی اللهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، فَلْیَفْعَلْ. فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللهُ عَلَی سَبیلِ الْجَنَّةِ، وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّة شَدیدَة وَ مَذَاقَة مَرِیرَة(1)).

مفهوم «یعتقل نفسه» ـ با توجه به این که «یعتقل» از ماده عقل به معنای بازداشتن است ـ آن است که نفس خویش را تنها وقف فرمان خدا کند که بالاترین درجه عبودیّت و اطاعت است و در جمله (و ان کان ذا مشقة...) اشاره به این می فرماید که بهشت و سعادت را ارزان به کسی نمی دهند، اگر خواهان آن هستید باید خود را آماده سازید; چرا که مبارزه با هوای نفس همچون مبارزه با دشمن، پرمشقت است:

نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست *** عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

در خطبه 176 امام(علیه السلام) همین مطلب را از زبان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به تعبیر معنای دیگری بیان فرموده است: (إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بالشَّهَوَاتِ) به یقین بهشت در میان ناراحتی ها و دوزخ در میان شهوات پیچیده شده است.

سپس امام(علیه السلام) به دلیل شرکت عایشه در جنگ جمل ـ که یکی از فتنه های جهان اسلام بود ـ اشاره کرده و ضمن پنج جمله پرمعنا تمام گفتنی ها را بیان می کند; می فرماید: «امّا فلان زن، افکار زنانه دامنش را گرفت و کینه هایی که در سینه خود پنهان می داشت، همچون کوره آهنگران به غلیان آمده بود (و آشکار ساخت) و اگر او را دعوت می کردند که مانند همین کار را که درباره من انجام داد در مورد دیگری انجام دهد هرگز اقدام نمی کرد (و به خون خواهی عثمان بر نمی خاست) با این حال، همان احترام نخستین را (به سبب احترام پیامبر(صلی الله علیه وآله)) دارد; ولی حسابش با خدای متعال است!» (وَ أَمَّا فُلاَنَةُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ، وَ ضِغْنٌ غَلاَ فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ(2) الْقَیْنِ(3)، وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَیَّ، لَمْ تَفْعَلْ. وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الاُْولَی، وَالْحِسَابُ عَلَی اللهِ تَعَالی).

بی شک، منظور از «فلانة» در عبارت یاد شده، عایشه است و با توجه به این که این خطبه پس از جنگ جمل ایراد شده هدف امام(علیه السلام) این بوده که به بعضی شبهات پاسخ دهد; از جمله این که اگر این جنگ، نامشروع بود چرا عایشه که یکی از رهبرانش بود، در آن شرکت کرد؟

امام(علیه السلام) در پاسخ به این سؤال به دو انگیزه عایشه برای همکاری با طلحه و زبیر اشاره می کند: نخست، داشتن افکار سُست زنانه که طلحه و زبیر به آسانی توانستند فکر او را بدزدند و او را با خود همراه سازند و لذا در تواریخ می خوانیم که عایشه مدتی بعد، از کار خود پشیمان شد و اظهار توبه می کرد.

دیگر این که او کینه هایی از من (امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)) در سینه داشت که بسیار پرجوش و خروش بود تا آن جا که به او اجازه نمی داد درست در عواقب این کار بیندیشد و بداند با که مبارزه می کند و برای چه مبارزه می کند وسرانجام این مبارزه چه خواهد شد؟!

درباره عوامل این کینه داغ درونی، شارحان نهج البلاغه سخنان بسیار گفته اند; ولی از همه آنها جامع تر، چیزی است که ابن ابی الحدید از استادش ابویعقوب نقل می کند که به بخشی از آن اشاره می کنیم:

  1. علی(علیه السلام) همسر فاطمه(علیها السلام) بود و فاطمه(علیها السلام) دختر خدیجه بود و حساسیت عایشه نسبت به خدیجه با عنوان یک رقیب حتی بعد از وفات او در تواریخ معروف است.

  2. احترام فوق العاده رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت به فاطمه زهرا(علیها السلام) که نشانه شخصیت فوق العاده فاطمه(علیها السلام) بود و فراتر از محبّت پدر و فرزندی دیده می شد تا آن جا که طبق روایات معتبر او را «سیدة نساء العالمین» خواند و می فرمود: «هر کس فاطمه(علیها السلام) را آزار دهد مرا آزار داده و هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده و او پاره تن من است»،(4) حساسیّت زیادی در عایشه برانگیخت; چرا که او خود را شایسته این القاب می پنداشت نه دیگری را و همین حساسیّت نیز نسبت به علی(علیه السلام) در دل او پیدا شده بود.

  3. احترام خاص رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به شخص علی(علیه السلام) و فضایل زیادی که (خاص و عام) برای علی(علیه السلام) از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند عامل دیگری برای این حسادت بود; چرا که او پدرش ابوبکر را شایسته این اوصاف خیال می کرد.

  4. فرزنددار شدن فاطمه(علیها السلام) و گسترش نسل پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طریق او و علی(علیه السلام) و عدم وجود فرزند برای عایشه و احترام فوق العاده ای که پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) قائل بود، عامل مهم دیگری برای این حسادت محسوب می شد.

  5. بسته شدن تمام درهای خانه های اصحاب که به مسجد باز می شد، حتی درِ خانه ابوبکر (پدر عایشه) و باز بودن درِ خانه علی(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) نیز سبب افروخته شدن خشم و حسادت آن زن بود; چرا که تنها دری بود که بعد از درِ خانه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مسجد گشوده می شد و همه مسلمین از آن به عظمت یاد می کردند.

و عوامل متعدد دیگری که به جهت اختصار از آن ها صرف نظر شد.(5)

قابل توجّه این که ابن ابی الحدید در این بخش از کلمات استادش (شیخ ابی یعقوب) این نکته را نقل می کند که عایشه پس از آن که علی(علیه السلام) (به ناچار) با ابوبکر بیعت کرد بسیار اظهار خوشحالی می کرد و این تظاهر به خشنودی در تمام مدّت خلافت پدرش ابوبکر و سپس عمر و عثمان ادامه داشت; در حالی که کینه ها در درون او در جوشش بود تا زمانی که عثمان کشته شد; در حالی که عایشه از کسانی بود که مردم را بر ضد عثمان تحریک می کرد و آرزویش این بود که خلافت به طلحه برسد; اما هنگامی که شنید مردم با علی بن ابی طالب(علیه السلام) بیعت کرده اند فریاد کشید و ندای واعثمانا! سر داد و گفت: عثمان را مظلوم کشتند و کینه های درونی اش به غلیان آمد و ماجرای جمل از آن تولّد یافت.(6)

و عجب این که جمعی از دانشمندان اهل سنت در عین این که اعتراف می کنند، عایشه راه خطا پویید و در آتش افروزی جنگ جمل مرتکب گناه شد، می گویند: او بعداً توبه کرد و مشمول عفو خدا شد. سؤال این است که آیا ریختن خون هفده هزار و به روایتی بیست هزار مسلمان! در جمل به اضافه مشکلات عظیمی که از ناحیه این جنگ در تمام جهان اسلام پیدا شد و سال ها یا قرن ها ادامه یافت با یک «استغفرالله» بخشوده می شود؟! آیا خداوند از حقّ النّاس به این آسانی می گذرد آن هم چنین حقّ النّاسی؟

جالب این که به گفته «ابن عبد ربّه» در «عقد الفرید» بعد از جنگ جمل، زنی به نام «اُمّ اوفی» بر عایشه وارد شد و گفت: ای امّ المؤمنین، چه می گویی درباره کسی که بچه صغیر خود را کشته است؟ عایشه بلافاصله گفت: آتش دوزخ بر او واجب شده. آن زن سؤال کرد: درباره زنی که بیست هزار فرزند بزرگ خود را در یک صحنه کشته باشد چه می گویی؟ (عایشه فهمید که اشاره به او و ماجرای جنگ جمل می کند) گفت: بیایید این دشمن خدا را بگیرید و بیرون بیاندازید.(7)

و امّا جمله سوّم که می فرماید: «اگر عایشه دعوت می شد که آن چه را درباره من انجام داد درباره دیگری انجام دهد، نمی پذیرفت»، اشاره به این است که هر گاه مردم مسلمان با دیگری غیر از من بیعت کرده بودند این زن هرگز به خون خواهی عثمان بر نمی خاست; بنابراین، انگیزه او هرگز دفاع از خون عثمان نبود که خودش در آن شرکت داشت; بلکه هدفش تحریک مردم بر ضد من بود.

و این که در جمله چهارم می فرماید: «با این حال او احترام گذشته را دارد» به دلیل این بود که همسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود و برای احترام پیامبر(صلی الله علیه وآله) از مجازاتش در دنیا صرف نظر شد; ولی در جمله پنجم تصریح می کند: «حساب او بر خداست»، اشاره به این که هرگز خداوند از گناه او نخواهد گذشت.

قرآن مجید تکلیف او را در آیه 30 سوره احزاب روشن ساخته است: «(یَا نِسَاءَ النَّبیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بفَاحِشَة مُّبَیِّنَة یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَی اللهِ یَسیراً); ای همسران پیامبر، هر یک از شما گناه آشکار و فاحش مرتکب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود و این برای خدا آسان است».(8)


پی نوشت:

  1. «مریرة» از ماده «مُرّ» (بر وزن حُرّ) به معنای تلخ و ناگوار است.

  2. «مرجل» به معنای دیگ است.

  3. «قین» به معنای آهنگر است.

  4. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 76.

  5. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 192 به بعد; با تلخیص.

  6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، جلد 9، صفحه 198-199.

  7. عقد الفرید، جلد 5، صفحه 79.

سند خطبه

:

این خطبه را امام علیه السلام در بصره بعد از جنگ جمل بیان فرمود و در آن به سؤالات مختلف گروه هایی پاسخ گفت که چگونه جنگ با لشکر جمل و تقسیم غنایم جنگی مجاز بوده، ولی تقسیم اموال آن ها و اسارت زنان و فرزندانشان به عنوان اسیران جنگی و اموال اسیران جایز نبوده است و همچنین توضیحاتی درباره ایمان و کفر و امر به معروف و نهی از منکر و بحث هایی درباره بدعت و فتنه ها

.

نویسنده کتاب مصادر بعد از اشاره به مطلب مذکور می گوید: هرگاه بخش کلمات قصار نهج البلاغه کلماتی با شماره 31، 32، 266 و 374 بنگریم خواهیم دید که همه آن ها با خطبه مزبور تطبیق می کند و از یک جا گرفته شده است

.

سپس از کتاب مختصر بصائر الدرجات نقل می کند که او می گوید: من کتابی با عنوان خطب لمولانا امیرالمؤمنین دیدم که مرحوم سیّد بن طاووس در حاشیه آن نوشته است: این کتاب به اقرار نویسنده اش با دو واسطه به امام صادق علیه السلام می رسد؛ بنابراین ممکن است تاریخ کتابتش بعد از سنه 200 هجری بوده باشد و در این کتاب بخش هایی از خطبه مورد بحث نقل شده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 357

).