[hadith]خلقة الخفاش:

وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِب خِلْقَتِهِ مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِکْمَةِ فِی هَذهِ الْخَفَافِیش الَّتِی یَقْبضُهَا الضِّیَاءُ الْبَاسطُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ یَبْسُطُهَا الظَّلَامُ الْقَابضُ لِکُلِّ حَیٍّ، وَ کَیْفَ عَشیَتْ أَعْیُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْس الْمُضِیئَةِ نُوراً تَهْتَدی بهِ فِی مَذَاهِبهَا، وَ تَتَّصِلُ بعَلَانِیَةِ بُرْهَانِ الشَّمْس إِلَی مَعَارِفِهَا وَ رَدَعَهَا بتَلَأْلُؤِ ضِیَائِهَا عَنِ الْمُضِیِّ فِی سُبُحَاتِ إِشْرَاقِهَا وَ أَکَنَّهَا فِی مَکَامِنِهَا عَنِ الذَّهَاب فِی بُلَجِ ائْتِلَاقِهَا، فَهِیَ مُسْدَلَةُ الْجُفُونِ بالنَّهَارِ عَلَی حِدَاقِهَا وَ جَاعِلَةُ اللَّیْلِ سرَاجاً تَسْتَدلُّ بهِ فِی الْتِمَاس أَرْزَاقِهَا، فَلَا یَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ ظُلْمَتِهِ وَ لَا تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِیِّ فِیهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ، فَإِذَا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِنَاعَهَا وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ نَهَارِهَا وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَی الضِّبَاب فِی وِجَارِهَا أَطْبَقَتِ الْأَجْفَانَ عَلَی مَآقِیهَا وَ تَبَلَّغَتْ بمَا اکْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعَاش فِی ظُلَمِ لَیَالِیهَا. فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً وَ النَّهَارَ سَکَناً وَ قَرَاراً.

وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَی الطَّیَرَانِ، کَأَنَّهَا شَظَایَا الْآذَانِ غَیْرَ ذَوَاتِ رِیشٍ وَ لَا قَصَبٍ، إِلَّا أَنَّکَ تَرَی مَوَاضِعَ الْعُرُوقِ بَیِّنَةً أَعْلَاماً، لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا یَرِقَّا فَیَنْشَقَّا وَ لَمْ یَغْلُظَا فَیَثْقُلَا. تَطِیرُ وَ وَلَدُهَا لَاصِقٌ بهَا لَاجِئٌ إِلَیْهَا، یَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ وَ یَرْتَفِعُ إِذَا ارْتَفَعَتْ، لَا یُفَارِقُهَا حَتَّی تَشْتَدَّ أَرْکَانُهُ وَ یَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ وَ یَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَیْشهِ وَ مَصَالِحَ نَفْسهِ. فَسُبْحَانَ الْبَارِئِ لِکُلِّ شَیْءٍ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَیْرِه.[/hadith]

پیام امام امیرالمؤمنین علیه ‏السلام، ج‏6، ص: 127-116

این پرنده عجیب و استثنایی:

امام(علیه السلام) بعد از بیانات کلی و جامعی که در بخش قبل درباره آفرینش عالم هستی به امر پروردگار بیان فرمود در این بخش از خطبه انگشت روی یکی از عجیب ترین و شگفت انگیزترین مخلوقات الهی می گذارد و آن خفّاش و شب پره است که همه چیز او استثنایی است، گرچه اگر درست بیندیشیم همه موجودات شگفت انگیز است; ولی موجودات استثنایی از آن هم شگفت انگیزتر می باشد.

امام(علیه السلام) مخصوصاً روی دو قسمت از جنبه های استثنایی این حیوان تکیه می کند:

یکی مسأله چشم های او و دیگری بال ها. در قسمت اوّل می فرماید: «از لطیف ترین مصنوعات و شگفت انگیزترین مخلوقات پروردگار اسرار پیچیده حکمتی است که در وجود این شب پره ها به ما نشان داده شده است; همان موجوداتی که روشنایی روز، با آن که همه چیز را می گشاید چشمان آن ها را می بندد و تاریکی که همه موجودات زنده را فشرده می کند، چشمان آن ها را باز و گسترده می سازد» (وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ، وَ عَجَائِب خِلْقَتِهِ، مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ الْحِکْمَةِ فِی هذهِ الْخَفَافِیش الَّتِی یَقْبضُهَا الضِّیَاءُ الْبَاسطُ لِکُلِّ شَیْء، وَ یَبْسُطُهَا الظَّلاَمُ الْقَابضُ لِکُلِّ حَیٍّ).

و در ادامه می افزاید: «چگونه چشمان آن ها آن قدر ناتوان است که نمی تواند از نور خورشید پرفروغ بهره گیرد؟ و به راه های خود هدایت شود و در پرتو روشنایی آفتاب، به مقصود شناخته شده خود برسد، آری! درخشش شعاع آفتاب آن ها را از حرکت در میان امواج روشنایی بازداشته، و آنان را در پناه گاه خود، از حرکت صبحگاهان به همراه نور پنهان ساخته است» (وَکَیْفَ عَشیَتْ(1) أَعْیُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ الشَّمْس الْمُضِیئَةِ نُوراً تَهْتَدی بهِ فِی مَذَاهِبهَا، وَ تَتَّصِلُ بعَلاَنِیَةِ بُرْهَانِ الشَّمْس إِلَی مَعَارِفِهَا. وَ رَدَعَهَا بتَلاَْلُؤِ ضِیَائِهَا عَنِ الْمُضِیِّ فِی سُبُحَاتِ(2) إِشْرَاقِهَا، وَ أَکَنَّهَا(3) فِی مَکَامِنِهَا(4) عَنِ الذَّهَاب فِی بُلَجِ(5) ائْتِلاَقِهَا(6)).

نکته قابل ملاحظه این است که امام(علیه السلام) در تأثیر منفی نور آفتاب بر آن ها به سه نکته مختلف در سه جمله اشاره فرموده: گاه می گوید: نور آفتاب به آن ها اجازه نمی دهد راه های خود را پیدا کنند. و گاه می فرماید: اشعه خورشید مانع از آن می شود که مقاصدشان را در این راه ها (مانند طعمه ها و لانه ها) را پیدا کنند و گاه می گوید: اگر آن ها در مسیر باشند ناگهان آفتاب طلوع کند آن ها را از ادامه سیر باز می دارد و زمین گیر می کند. در نتیجه چاره ای جز این ندارند که در لانه های تاریک پنهان شوند تا از درخشش آفتاب در امان بمانند.

به این ترتیب، آن نور و روشنایی آفتاب عالمتاب که به همه موجودات زنده کمک می کند تا راه خود را پیدا کنند و ادامه مسیر دهند و به مقاصد خود برسند، برای این موجود استثنایی یعنی «خفاش» در تمام این آثار جنبه منفی دارد و به عکس ظلمت و تاریکی که همه زندگان را خانه نشین می کند، این پرنده استثنایی را به جولان و حرکت باز می دارد.

لذا در ادامه می افزاید: «در نتیجه، به هنگام روز پلک های چشمانش روی هم می افتد، اما شب را برای خود چراغ روشنی قرار می دهد تا بدین وسیله روزی های خود را به دست آورد.

(آری) نه تاریکی شدید شب چشمان آن ها را از دیدن باز می دارد و نه ظلمت سختش آن از حرکت آن ها در شب مانع می شود» (فَهِیَ مُسْدَلَةُ(7) الْجُفُونِ(8) بالنَّهَارِ عَلَی حِدَاقِهَا(9)، وَ جَاعِلَةُ اللَّیْلِ سرَاجاً تَسْتَدلُّ بهِ فِی الْتِمَاس أَرْزَاقِهَا; فَلاَ یَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ(10) ظُلْمَتِهِ، وَ لاَ تَمْتَنِعُ مِنَ الْمُضِیِّ فِیهِ لِغَسَقِ(11) دُجُنَّتِهِ(12)).

سپس در ادامه این سخن وضع خفاش را به هنگام طلوع آفتاب و روی آوردن وپاشیدن نور خورشید بر کوه و صحرا چنین بیان می فرماید: «هنگامی که خورشید نقاب را از چهره برگرفت و روشنایی روز آشکار شد و نور خود را درون لانه سوسمارها پاشید پلک های خود را بر هم می نهد و به آن چه در تاریکی برای ادامه زندگی فراهم ساخته است قناعت می کند!» (فَإِذَا أَلْقَتِ الشَّمْسُ قِنَاعَهَا، وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ(13) نَهَارِهَا، وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَی الضِّبَاب(14) فِی وِجَارهَا(15)، أَطْبَقَتِ الاَْجْفَانَ عَلَی مَآقِیهَا(16)، وَ تَبَلَّغَتْ(17) بمَا اکْتَسَبَتْهُ مِنَ الْمَعَاش فِی ظُلَمِ لَیَالِیهَا).

چه تشبیه زیبایی! خورشید را در دل شب، به زنی تشبیه کرده که مقنعه و نقاب بر سر و صورت افکنده و به هنگام طلوع نقاب را کنار می زند و مقنعه را از سر بر می گیرد و نور این مادر مهربان بر سراسر زمین که گهواره فرزندان او است، می تابد.

تعبیر جالب دیگر این که، می فرماید: حتی نور آن به درون لانه سوسمارها می تابد، زیرا معروف است که سوسمار علاقه خاصی به طلوع آفتاب دارد و در آن هنگام سر از لانه بیرون می کند تا در پرتو نور آفتاب قرار گیرد.

و نیز اشاره به این دارد که شب پره ها صید شبانه خود برای روزها ذخیره می کنند.

و در پایان این بخش از خطبه، در یک جمله کوتاه به صورت نتیجه گیری می فرماید: «پاک و منزه است خدایی که شب را برای آن ها روز و زمان تحصیل معاش قرار داده و روز را هنگام آسایش و آرامش» (فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اللَّیْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً، وَ النَّهَارَ سَکَناً وَ قَرَاراً!).

اشاره به این که این موجود استثنایی بر خلاف اصل کلی موجودات زنده ـ مخصوصاً انسان ها ـ که روز برای آن ها میدان تلاش معاش و شب قرارگاه استراحت آن هاست (وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاساً * وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشاً)(18) روزها به استراحت و شب ها به تلاش برای معاش تا خلایق بدانند که قدرت بی انتهاست و هر چه را اراده کند، انجام می شود.

درباره عجایب خلقت خفاش و مخصوصاً چشم های او در پایان خطبه به خواست خدا بحث خواهیم کرد.


شگفتی های دیگری از این پرنده:

امام(علیه السلام) در ادامه خطبه به دو قسمت دیگر از عجایب آفرینش خفاش اشاره می کند (بال های عجیب او و طرز پرورش فرزندان).

نخست می فرماید: «خداوند برای او از گوشت بدنش بال هایی آفریده که به هنگام نیاز با آن پرواز می کند; گویی این بال ها مانند لاله های گوشند; بال هایی بدون پر! و بدون نی هایی در میان آن. اما می بینی محل رگ ها به روشنی در آن پیداست (آری) آن ها دو بال دارند; نه آن قدر نازک که پاره شود و نه آن قدر ضخیم که سنگینی کند» (وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَی الطَّیَرَانِ، کَأَنَّهَا شَظَایَا(19) الاْذَانِ غَیْرَ ذَوَاتِ رِیش(20) وَ لاَ قَصَب، إِلاَّ أَنَّکَ تَرَی مَوَاضِعَ الْعُرُوقِ بَیِّنَةً أَعْلاَماً. لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا یَرِقَّا فَیَنْشَقَّا، وَ لَمْ یَغْلُظَا فَیَثْقُلاَ).

به راستی این از عجایب خلقت است; بال های تمام پرندگان از پر تشکیل یافته که در وسط آن چیزی شبیه به نی وجود دارد و به علت سبک بودن آن ها به آسانی می توانند پرواز کنند; ولی «خفاش» که از پرندگان سریع السیر است، جنبه کاملا استثنایی دارد; بال هایش پرده ای از گوشت است که در وسط آن استخوان های باریک غضروف مانندی وجود دارد. این پرده در عین نازکی بسیار مقاوم است; هم سبک است و هم پردوام; شبیه لاله گوش آدمی; و جالب این که اگر در برابر نور آفتاب یا چراغ به آن نگاه کنیم لوله کشی ظریف و گسترده و پیچیده ای از رگ های خونین که آن را تغذیه می کند مشاهده می شود که هنگام پرواز بسیار فعّال می شوند تا مواد غذایی لازم را به بال ها برای حرکت سریع برسانند.

و در آخرین بخش این خطبه امام(علیه السلام) به ویژگی شگفت انگیز دیگری از این پرنده استثنایی اشاره می کند و آن مربوط به پرورش نوزاد اوست; می فرماید: «او پرواز می کند، در حالی که نوزادش به او چسبیده و به او پناهنده شده! هر گاه می نشیند نوزادش نیز همراه او به زمین می آید و هر زمان بالا می رود او نیز بالا می رود و از او جدا نمی شود تا اعضای پیکرش محکم گردد و بال هایش قدرت پرواز پیدا کند، راه زندگی را بیاموزد و مصالح خویش را بشناسد!» (تَطِیرُ وَوَلَدُهَا لاَصِقٌ بهَا لاَجِیءٌ إِلَیْهَا، یَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ، وَ یَرْتَفِعُ إِذَا ارْتَفَعَتْ، لاَ یُفَارِقُهَا حَتَّی تَشْتَدَّ أَرْکَانُهُ، وَ یَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ، وَ یَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَیْشهِ، وَ مَصَالِحَ نَفْسهِ).

معروف است که این حیوان مانند سایر پستانداران عادت ماهیانه دارد و باردار می شود و وضع حمل می کند; برخلاف پرندگان دیگر که تخم می گذارند و جوجه های آن ها در درون تخم پرورش می یابند. پرندگان دیگر جوجه ها را با خود حمل نمی کنند ولی خفاش جوجه اش را با خود حمل می کند و به پرواز در می آید. راه و رسم پرواز را به او نشان می دهد و طریقه تهیه غذا و صید کردن حشرات و مسیرهای رفت و برگشت به لانه را به او می آموزد شاید به این دلیل که پرندگان دیگر در روز پرواز می کنند و جوجه ها می توانند در روشنایی با آن ها همراه باشند; ولی این پرنده که در تاریکی شب پرواز می کنند ممکن است جوجه هایش نتوانند با او همراه باشند و یکدیگر را گم کنند لذا ناگزیر آن ها را با خود حمل می کند. در هر صورت همه چیز این پرنده عجیب است و این هم یکی دیگر از عجایب خلقت اوست که انسان را به تنوع آفرینش و تدبیر پروردگار آشناتر می سازد.

سپس امام(علیه السلام) در جمله پایانی خطبه سر تعظیم به پیشگاه خداوند فرود آورده، به تسبیح او می پردازد; می فرماید: «پاک و منزه است آفریننده همه اشیا، که از هیچ نمونه و الگویی که از دیگری به جای مانده باشد پیروی نکرده است!» (فَسُبْحَانَ الْبَارِیءِ لِکُلِّ شَیْء، عَلَی غَیْرِ مِثَال خَلاَ مِنْ غَیْرِهِ!).

و همان گونه که امام(علیه السلام) در این بحث توحیدی، خطبه را با حمد و ستایش پروردگار آغاز کرد با تسبیح و تنزیه ذات پاک او پایان می دهد تا حسن شروع با حسن ختام همراه گردد.


نکته:

آفرینش حیرت انگیز خفاش!

در این خطبه امام(علیه السلام) از آفرینش بدیع خفاش سخن به میان آورده که تقریباً همه چیز او بر خلاف سایر پرندگان است تا آن جا که در بعضی از کتب علمی تصریح می کنند که خفاش، جزء پرندگان نیست; بلکه جزء پستانداران است.

بدن خفاش، پوشیده از مو است; در حالی که پرندگان پر دارند.

خفاش دندان دارد; در حالی که پرندگان منقار دارند.

بال های خفاش از پرده های نازک گوشتی تشکیل شده; در حالی که پرندگان چنین نیستند.

خفاش دو دست و دو پا دارد و روی زمین مانند چهارپایان با دست ها و پاهایش راه می رود; در حالی که پرندگان چنین نیستند.

پرندگان از طریق تخم گذاری صاحب بچه می شوند; در حالی که خفاش باردار می شود و بچه می زاید.

پرندگان نوزادان خود را با مواد غذایی مناسب سیر می کنند; ولی خفاش نوزاد خود را شیر می دهد.

پرندگان معمولا روزها در تلاش معاشند و خفاش در تاریکی شب.

خفاش ها عموماً هنگام روز می خوابند و پس از غروب آفتاب به پرواز در می آیند و هنگام خواب; خود را از پاهای عقب از درختان یا سقف غارها آویزان می کنند.

غذای خفاش از حشرات است و هنگام پرواز دهان خود را باز نگه می دارد و ده ها یا صدها حشره را می بلعد و شاید بوی بد خفاش به علت همین حشره خواری او باشد; امّا خفاش ها به خاطر همین کارشان خدمت زیادی به انسان ها در پاک سازی محیط از حشرات می کنند; لذا در برخی از مناطق که حشرات زیادند برج هایی برای پرورش خفاش ها می سازند تا محیطشان را پاک سازی کنند.

برخلاف آن چه بعضی تصور می کنند که چشم خفاش ضعیف است و می گویند: فلان کس مثل خفاش کور است، بینایی خفاش بسیار خوب است; لیکن چشمانش در برابر نور، حساسیت زیادی دارد که قادر به تحمل آن نیست.

خفاش با سرعت و مهارت در شب پرواز می کند; حتی در تاریکی شدید بی آن که به مانعی برخورد کند. خفاش در این پرواز سریع تنها از چشم کمک نمی گیرد; بلکه مدیون دستگاه صوتی خاصی شبیه رادار است. خفاش در حین پرواز، صدایی از بینی خود بیرون می آورد که ما قادر به شنیدن آن نیستیم; اما این صدا به هر چیزی که بر سر راه آن باشد برخورد می کند و منعکس می شود. گوش های بزرگ خفاش صدای منعکس شده را می گیرد و از وجود مانع بر سر راه خود به طور دقیق آگاه می شود و تغییر جهت می دهد و این جاست که می گویند: خفاش با گوش خود می بیند.

بعضی از دانشمندان، آزمایش جالبی درباره خفاش کرده اند. آنان تونل باریک پر پیچ و خمی را به وجود آوردند که دیواره داخلی آن با دوده آغشته شده بود. خفاشی را از یک طرف تونل وارد کرده و با نهایت تعجب دیدند از طرف دیگر بیرون آمد; بی آن که بر بال هایش کم ترین اثر دوده باشد.(21)

خفاش ها معمولا حشره خوارند; ولی بعضی از خفاشان میوه می خورند و بعضی از آن ها خونخوار و خطرناکند که تعداد آن ها بسیار کم است. آن ها حتی به انسان در موقع خواب با ظرافت خاصی حمله می کنند و جایی از بدن او را که رشته های عصبی در آن کم تر است و حساس نیست مانند نرمه گوش در نظر می گیرند و دندان های خود را آهسته در آن فرو می کنند و خون او را می خورند; و از آن خطرناک تر این که ممکن است آنها از این طریق ناقل میکروب های مهلکی همچون تب زرد که از بیماری های خطرناک است، باشند.

خفاش ها به هنگام پرواز از روی آب ها با فاصله بسیار کم می گذرند و آب می نوشند; اما آب خوردن آن ها مانند گربه با زبان است.

خفاش های سبک وزن گاهی چهاربچه می آورند و همه آن ها را در حال پرواز به خود آویزان کرده حرکت می کنند; ولی خفاش های بزرگ جثه که گاهی به اندازه یک گربه هستند و آن ها را روباه پرنده می نامند، تنها یک بچه می آورند. این در حالی است که بعضی از خفاش ها به قدری کوچکند که وزن بدنشان به اندازه یک سکه بیشتر نیست.

در کتاب «توحید مفضّل» نیز عبارات کوتاه و پرمعنایی درباره آفرینش عجیب «خفاش» نقل شده است و با توجه به این که این سخنان را زمانی امام صادق(علیه السلام) فرمود که علم و دانش بشر درباره جانداران بسیار محدود بود، جالب و قابل ملاحظه است; می فرماید:

«خداوند به خفاش آفرینش عجیبی داده است; آفرینشی ما بین پرندگان و چهارپایان (پستاندار); این به علت آن است که دو گوش بلند و دندان و پشم دارد; فرزند خود را می زاید و شیر می دهد و بول می کند و روی چهار دست و پا راه می رود; تمام این ها بر خلاف صفات پرندگان است. او همچنین در شب بیرون می آید و غذای او از پروانه ها و مانند آن (از حشرات) است که در هوا در حرکتند; بعضی گمان می کنند خفاش غذایی نمی خورد و غذای او فقط هواست و این باطل است; زیرا اوّلا از او فضله و بول خارج می شود و این بدون خوردن غذا ممکن نیست و دیگر این که او دارای دندان است اگر غذایی نمی خورد وجود دندان برای او معنایی نداشت و می دانیم در آفرینش چیزی بی هدف نیست».(22)

به هر حال هر چه درباره خفاش بیشتر دقت کنیم اسرار شگفت انگیز بیشتری را پیدا خواهیم کرد و این جا است که به عظمت کلام امام(علیه السلام) پی می بریم که این موجود استثنایی را که گویی خدا برای قدرت نمایی آفریده است به عنوان یکی از لطایف صنعت و عجایب خلقت پروردگار در خطبه مذکور بیان کرده و روی قسمت های مهمی از شگفتی های آفرینش او تکیه فرموده است.


پی نوشت:

  1. «عشیت» از ماده «عشو» (بر وزن مشق) به معنای تاریکی گرفته شده است; اشاره به این که چشمان آن ها از دیدن نور آفتاب، تاریک و ناتوان می شود.

  2. «سبحات» جمع «سبحه» (بر وزن لقمه) به معنای نور و گاه به معنای عظمت می آید.

  3. «اکنها» از ماده «کن» (بر وزن جنّ) در اصل به معنای ظرفی است که چیزی را در آن محفوظ یا مستور می دارند; سپس به تمام وسایلی که سبب مستور شدن است اطلاق شده است.

  4. «مکامن» جمع «مکمن» از ماده «کمون» به معنای مخفی شدن گرفته شده و «مکمن» به معنای جایگاهی است که در آن جا کسی یا چیزی مخفی می شود.

  5. «بلجَ» جمع «بلجة» به معنای اوّلین روشنایی صبح است.

  6. «ائتلاق» از ماده «الق» (بر وزن برق) و به معنای برق گرفته شده است و «بلج ائتلاق» به معنای نخستین نور و درخشش آفتاب است.

  7. «مسدلة» از ماده «سَدْل» (بر وزن عدل) در اصل به معنای پایین آمدن چیزی از بالاست; به گونه ای که آن را بپوشاند و در این جا اشاره به افتادن پلک های خفاش به پایین است.

  8. «جفون» جمع «جفن» (بر وزن قفل) به معنای پلک چشم است.

  9. «حداق» جمع «حدقه» به معنای سیاهی چشم است.

  10. «اسداف» از ماده «سَدْفة» (بر وزن وزنه) گرفته شده که گاه به معنای ظلمت و تاریکی و گاه به معنای نور و روشنایی به کار می رود و در این جا به معنای تاریکی است.

  11. «غسق» به معنای شدت ظلمت و تاریکی است و از آن جا که شدت تاریکی در نیمه شب است به معنای نیمه شب نیز به کار رفته است.

  12. «دُجُنّه» از ماده «دجون» به معنای ابر و باران داشتن گرفته شده و از آن جا که ابر و باران باعث تاریکی می شود واژه دجنة به معنای ظلمت و تاریکی به کار می رود. و«غسق دجنته» به معنای شدت تاریکی است.

  13. «اوضاح» جمع «وَضَح» (بر وزن شفق) به معنای روشنایی است.

  14. «ضباب» جمع «ضبّ» (بر وزن سدّ) به معنای سوسمار است.

  15. «وجار» به معنای لانه است.

  16. «مآقی» جمع «مُؤق» (بر وزن قفل) به معنای گوشه چشم در طرف بینی است و بعضی آن را به مجرای اشک تفسیر کرده اند که در گوشه چشم قرار دارد و در جمله یاد شده اشاره به این است که پلک های شب پره تمام چشم او حتی گوشه های آن را می پوشاند. این تعبیر شاید اشاره به نکته لطیفی باشد که به هنگام بستن چشم، آخرین نقطه ای که بسته می شود گوشه های طرف بینی است.

  17. «تبلغت» از ماده «تبلّغ» به معنای اکتفا کردن به چیزی است.

  18. نبأ، آیات 10 و 11.

  19. «شظایا» جمع «شظیة» به معنای قطعه ای از چوب یا گوشت یا مانند آن است.

  20. «ریش» به معنای پر است.

  21. فرهنگنامه، جلد 7، صفحه 658. (این کتاب به وسیله دانشمند غربی (موریس پارکر) تألیف شده و به وسیله آقای «رضا اقصی» با همکاری ده نفر از نویسندگان معروف کشور ترجمه و نگارش یافته است) و همچنین کتاب «المعجم الزولوجی الحدیث» (جانورشناسی جدید) تألیف «محمّد کاظم الملکی»، جلد 2، صفحه 636 و کتاب «در جستجوی خدا» نوشته «آیة الله العظمی مکارم شیرازی».

  22. بحارالانوار، جلد 3، صفحه 107.